روایت و داستان‌گویی در عکاسی ریشه‌ای کهن دارد. افرادی چون رابینسون و رجلندر با ترکیب نگاتیوهای مختلف در یک صفحه به بازنمایی داستان‌های تاریخی می‌پرداختند. سپس در مجلات با چند عکس داستانی را روایت می‌کردند اما این امر مخاطب زیادی نیافت. این روال بعدها در عکاسی مستند ظهور کرد و مجموعه عکس‌هایی با دغدغهٔ داستان‌گویی پا به عرصه گذاشتند. 
 
 داستان‌های گوناگونی از روایت پزشکی در دهکده یا مشکل کودکی تا بیان مشکلات خانوادگی افراد و دیگر معضلات اجتماعی. می‌توان گفت مجموعه عکس توانایی بیان کامل، قوی و دقیق‌تر یک بحث و معضل اجتماعی را نسبت به تک عکس دارد. 
 
  مجموعه عکس «حراج کلیه تا مسافرکشی» از اصغر خمسه روایتی است از شخصی که ثبات شغلی ندارد و برای ادارهٔ زندگی مادر و برادر بیمارش مشاغل گوناگونی را تجربه می‌کند. 
 
  مجموعه در ۱۲ عکس سیاه و سفید با محوریت شخصی به نام حسن منتشر شده است. عکس‌ها شامل ۶ بخش است. بیشترین سهم را فروش کلیه با ۵ عکس دارد سکانسی که همچون یک سکانس استاندارد سینمایی شروع، میانه و پایان دارد. از تلاش برای جلب مشتری گرفته تا عمل و دوران نقاهت، دو عکس مسافرکشی با موتور، یک عکس پیتزافروشی، یک عکس مداحی، یک عکس در کافه و دو عکس در خانه. 

   روایتی ساده و روان با چند سکانس، بدون درگیری عکاس با ترکیب‌بندی و ساختارهای پیچیده با نقطهٔ دید هم سطح، به بیان روایت می‌پردازد. روایت در اوج شروع می‌شود و در اوج به اتمام می‌رسد و به جایی ختم نمی‌شود، چرا که این روال روتین‌وار تکرار می‌شود. 
 
 در هیچ‌کدام از عکس‌ها شخصیت اصلی نمی‌خندد، چهره‌ای بهت و ماتم‌زده که ناشی از فشار رنج‌های وارده است در کل مجموعه با مدل گوناگون دیده می‌شود. 
 
  عکس اول اوضاع نابه‌سامان را به خوبی بیان می‌کند. دیواری ترک‌خورده و دهان باز کرده با نوشته‌ای که ضرورت و فوریت در فروش کلیه را نشان می‌دهد. اما این ضرورت متعلق به یک شخص نیست در عکس دوم و در نمایی بازتر، دختری به دیواری می‌نگرد که همچون ویترین است، ویترینی برای فروش اعضا که دست انسان را در انتخاب باز می‌گذارد. در این دوعکس شخصیت اصلی را نمی‌بینیم اما مسئله‌ای که با آن رو به رو است دیده می‌شود. 
 
  در عکس‌های بیمارستان اوج فشار را بر شخص دیده می‌شود، فشاری که چهرهٔ جوان وی را بسیار آشفته و مریض کرده است. در پیتزافروشی که ماحصل فروش کلیه است شخص را سرحال و قبراق‌تر می‌بینیم، انگار التیامی است بر نبود کلیه، اما این روال به دلیل مشکلات مالی چندان ادامه‌دار نبود. مسافرکشی و مداحی بخشی دیگر از این تلاش‌هاست برای غلبه بر مشکلات. 

   خلوت کردن در کافه و خانه، قلیان کشیدن، نماز خواندن، فکرکردن بخش‌های از فعالیت‌های تفریحی و استراحت حسن است، وی با این موارد انرژی از دست رفتهٔ خود که ناشی از فعالیت‌های سخت روزمره است جبران می‌کند و تا توان ادامه کار در این شرایط سخت را داشته باشد. 
 
  افرادی که نبودشان در مجموعه عکس به چشم می‌خورد مادر و برادر بیمار است، چون شخصیت اصلی بخشی از این فشارها را به خاطر رفاه این دو تقبل کرده است. 

 مجموعه عکس فردی را نشان می‌دهد که دغدغهٔ او کسب و کار و پول است، در این راه از هیچ تلاشی باز نمی‌ایستد. عکاس وعکس روایت زندگی این فرد را به عهده گرفته است. سوال اصلی این است هدف در ارائهٔ این مجموعه عکس چیست؟ آیا عکس توانایی کمک به بهبود زندگی شخص را دارد یا صرفا نمایشی است از زندگی وی؟