016143.jpg

آزاده عصاران

به زمان زیادی نیاز دارم تا چیزهایی را که در خواب دیده ام، شکل دهم. بیشترین چیزی که در این مدت کمکم می کند نرم افزار فتوشاپ است و بعد هم باید صبر کنم تا مه و غبار رویایی که دیده ام پاک شود و تصویر را شفاف ببینم. آن زمان عکس من متولد می شود.

سیرو آنتینوزی عکاس عجیبی است. عکاسی را از سال ۱۹۷۹ شروع کرده. او با مدرک زمین شناسی به دنبال تحقیقاتش روی زمین شروع به عکاسی می کند. در اوایل دهه ۱۹۸۰ عکس هایش آنقدر زیاد می شود که مجبور می شود در قالب اسلاید از آنها محافظت کند. کم کم متوجه می شود که در این راه صاحب سبکی شده و موسسات و کلکسیونرهای زیادی درخواست خرید عکس هایش را می دهند : ناخودآگاه عکاس شدم!

در جریان سفرهایش به آمریکا، آلمان، نیوزلند و بسیاری از کشورهای اروپایی عکس هایش را به مجلات آنجا عرضه کرده و ناگهان مسیر زندگی اش تغییر می کند. او خواب هایش را عکاسی می کند: خیلی لذت بخش بود وقتی می دیدم خواب هایم در قالب تصاویر تبلیغاتی به در و دیوار شهر آویزان شده اند و صفحات مجلات را لبریز کرده اند.

زمینه عکاسی مورد علاقه اش به چیزهایی بستگی دارد که تصاویر خالص را عرضه کند. بنابراین مد، مستند یا عکاسی از اشیا فرقی ندارد: تکنیک عکاسی یا کار با نرم افزارهای گرافیکی می تواند این خالص بودن را به وجود آورد. «هنر» و «سبک» دست در دست هم چیزی غریب از نوع ایتالیایی اش به وجود می آورد که می تواند روی صفحه مونیتور در هر جای دنیا شکل بگیرد. چه اشکالی دارد؟

آنتینوزی تا به حال با شرکت های بزرگی مثل Burnet leo و Saatchi & Saatchi همکاری کرده است: من برای برقراری ارتباط با این شرکت ها کاری نکرده ام. من فقط پی ساختن تصاویر زیبا و مسحور کننده بودم و آنها خودشان با من تماس می گرفتند. درستش هم همین است. هر کسی کار خودش را انجام می دهد.

او در مورد ابزار و دوربین هایش می گوید: من دوربین های زیادی دارم ولی اصلاً برایم مهم نیست که یک دوربین خیلی خاص داشته باشم. مهم از دید من «تصویر» است. اول از همه نیکون ۱X D را ترجیح می دهم و بعد از آن با نیکون کول پیکس ۵۰۰۰ که دوربین اورژانسی من محسوب می شود، کار می کنم. با این حال دوربین CanonG2 را هم خیلی دوست دارم.

معتقد است که باید در همین زمان زندگی کرد وکاری به کار آینده و برنامه های بعدی نداشت. همان طور که زندگی حال از او که می رفت تا یک دانشمند شود، یک هنرمند و عکاس ساخت. من فقط در همین روز زندگی می کنم. یک روز بعد از دیگری! قبل از هر چیزی امید دارم که کاری را که امروز انجام می دهم، بهترین باشد. اگر می خواهید در مورد رویای آینده ام بدانید… خب باید بگویم که … دلم می خواهد به زودی یک کوین کاستنر خوش تیپ شوم….! شوخی می کنم…. رویای حرفه و شغل من این است که روز به روز در راهی که می روم بهتر شوم.

روزنامه شرق، ۱۳ اسفند ۱۳۸۲، سال اول، شماره ۱۴۲