محمد گلبن

# طهران قدیم (۱۳۲۰ تا ۱۳۵۴)

# عکس‏هاى سیدمحمود پاکزاد

# به کوشش: ناهید طباطبایى‏

# ناشر: انتشارات دید

# چاپ اول – ۱۳۸۲

درباره تهران قدیم علاوه بر کتاب چند جلدى جعفر شهرى چند کتاب دیگر نوشته‏اند که برخى از آنها معروف است. امّا حقیقتاًهیچکدام از این کتابها به اندازه کتاب سیّدمحمود پاکزاد زنده، گویا و بیانگر نماد واقعى تهران قدیم و جدید نیستند.

سیّد محمود پاکزاد تاریخ تحولات تهران را در نگاه تصویر زنده نگاهداشته است. و صاحب همتانى که مجموعه تصاویر او را عرضه‏داشته‏اند کار خود را بخوبى انجام داده‏اند عیبى که به این کتاب ارزنده وارد است این است که فهرست راهنما ندارد کتابى درباره شهرى‏چون تهران با آن تحولات شگرف و سریع لازم بود که براى هر تصویرى و نیز موقعیت گذشته و حال آن توضیحات بیشترى مى‏دادند.تهران در نگاه تصویر براى من و کسانى که هم سن و سال من هستند در تصویر براحتى شناخته مى‏شود. ولى جوان امروزى نیاز دارد که‏بداند خیابان شاه‏آباد چهارراه مخبرالدوله و امثالهم چه موقعیتى داشته‏اند چرا که اسامى آنها بارها عوض شد و میشود. به نکته‏اى درمقدمه کتاب سیّد محمود پاکزاد اشاره کنم که نیاز به توضیح دارد نوشته‏اى که از سیدمحمود پاکزاد در مقدمه کتاب تصاویر او آمده بسیارصادقانه و بى‏پیرایه نوشته شده است جلوه‏ى محبت مادرى را به فرزندش. کارآموزى عاشقانه او را به حرفه‏اى که به آن دل بسته است‏بخوبى نشان داده است. کسانى که حال هواى تهران پنجاه سال پیش را به خاطر دارند میدانند که این مجموعه تصاویر چه‏قدر با ارزش‏است. سیدمحمود پاکزاد لحظه‏هائى را در عکسهایش نمایان کرده است و بناهائى را در تصویر زنده نگه داشته است که امروز بسیارى ازآنها وجود ندارند. سیدمحمود پاکزاد یک دوره معمارى سنتى ما را با عکسهاى خوب خود جاودانه کرده است. نقش و نگارهاى بیروتى‏بناهائى که چشم از تماشاى آن‏ها لذت مى‏برد و خسته نمى‏شود. بناى زیباى بى‏سیم پهلوى را روى جلد کتاب نگاه کنید. ساختمان دوطبقه شهردارى را در مقابل همان بنا در میدان توپخانه از نظر بگذرانید. اگر بخواهیم یک به یک عکسهاى او را معرفى کنیم باید کتابى به‏اندازه کتاب او تدارک ببینم اگر چه سید محمود پاکزاد در کوچه پس کوچه‏هاى آن روز تهران کمتر قدم زده و از بناهاى زیبائى که در هرمحله قدیمى تهران به چشم مى‏خورد کمتر عکس گرفته است و در کار خودش به جنبه کلّى پرداخته تا به جزئى. بهرحال کار او کارى‏است کارستان و ماندگار در مقدمه‏اش اشتباهى دارد که بناچار باید به آن اشاره کرد جائى که از مادرش یاد مى‏کند “و مادرش را یکى ازندیمه‏هاى خانم موتمن الملک همسر نخست‏وزیر دوره رضاشاه بود و همیشه از دست مزد بالاى سلمانى‏هایى که به منزل موتمن‏الملک مى‏رفتند مى‏گفت. باید یادآور شد که موتمن الملک در دوره رضاشاه نخست‏وزیر نشد او در دوره رضا شاه سعى مى‏کردمسئولیت کارى به او محول نشود چون آدم محتاطى بود. و همیشه حفظ شخصیت خود را مى‏کرد. در اینکه رضا شاه با همه فدرتى که‏داشت به مؤتمن الملک هم احترام مى‏گذاشت و هم از او بیم داشت حرفى نیست. رضاشاه از رجال بزرگى که در دوران قدرت خود از اودیدار و احوال‏پرسى کرد موتمن الملک بود. چون موتمن الملک بیمار شد رضا شاه براى احوال‏پرسى به منزل او رفت چون پاس‏حرمت او را نگاه میداشت موتمن الملک قدرت روحى و جسارت برادرش حسن پیرنیا را نداشت ولى شخصیتى داشت که همه رجال‏به او احترام مى‏گذاشتند. من تهران را از سال ۱۳۲۷ شمسى مى‏شناسم. جائى که ثقل تجارت تهران بود. زندگانى مى‏کردم. بیاد دارم که‏جعفر شهرى از سال ۱۳۲۹ مشغول فراهم آوردن مواد تاریخ تهران خود بود. در خیابان بوذرجمهرى بین سقاخانه نوروزخان و مسجدسلطانى آرایشگاهى داشت به نام آرایشگاه مردانه سیما این آرایشگاه یک بالاکون داشت که آقاى شهرى خودش در آنجا مى‏نشست وچیزى مى‏نوشت و چند کارگر براى او کار مى‏کردند. همزمان با او عبدالجت بلاغى نائینى نیز خیابانها و کوچه پس کوچه‏هاى تهران راپرسه میزد و هر کجا مسجد و مدرسه‏اى یا یک بناى تاریخى بود درباره آن تحقیق میکرد و یادداشت برمى‏داشت. چون حجت بلاغى درخیابان غفارى مقابل انبار گندم و خیابان رى با یکى از بستگان ما همسایه بود جمعه‏ها با نافذ همدانى که در آن روزگار مشرب درویشى‏داشت و به عبدالحجت اردت مى‏ورزید به دیدار او مى‏رفتیم او بر سر دو جلد تاریخ تهران خود که یک جلدش حروف‏چینى شده و یک‏جلدش به خط خود عبدالحجت است رنج‏زیادى کشید تا آن را چاپ کرد اثر او نیاز به یک بازنگرى کلى دارد او همه مدارس قدیم مساجدقدیم محله‏هاى تهران، گذرهاى تهران را در کتاب خود معرفى کرده است. نمیدانم کتاب او چرا این همه دیرباب است من چند سال دنبال‏این کتاب بودم تا عاقبت از شهر قم یک دوره آن را به دست آوردم. بسیارى از اهل کتاب نام این اثر را هم نشنیده‏اند در آن ایام هنوزمحدوده تهران قدیم دست نخورده بود تهران آن ایام محدود بود به راه‏آهن – کمرک – میدان قزوین – میدان باغشاه – میدان مجسمه -آب کرج – خیابان پهلوى – خیابان تخت جمشید آیت‏الله طالقانى تازه داشت پا مى‏گرفت بالاتر از میدان فردوسى چند بناى یک طبقه ودو طبقه ساخته شده بود شرکت T – B – T گاراژى داشت که در زمینهاى بهجت آباد دایر کرده بود با دفترى ولى هنوز آن خیابان اسفالت‏نشده بود در میدان فردوسى مجسمه‏اى نصب بود که پارسیان هند براى هزاره فردوسى به ایران هدیه کرده بودند و امروز گمان دارم دردانشگاه تهران جلو دانشکده ادبیات دانشگاه تهران نصب است. محدوده تهران ادامه داشت تا میدان امام حسین که آن روز فوزیه نامیده‏مى‏شد و خیابان شهناز تا میدان خراسان خیابان شهناز تازه تأسیس بود و هنوز دو طرف خیابان کامل نساخته بودند از دروازه‏هاى تهران‏خبرى نبود ولى اگر کسى آدرسى مى‏خواست مى‏گفتند. دروازه شمیران – دروازه دوشان تپه – دروازه خراسان – دروازه ماشین دودى -دروازه غار – دروازه خانى‏آباد – دروازه گمرک که همه معروف بودند محدوده تهران از دوره زمام‏دارى دکتر مصدق رو به توسعه گذاشت‏کلیمى‏هاى تهران از محله اولاجان – خیابان سیروس رو آوردن به زمین‏هاى بهجت آباد و یوسف آباد و بالاى آب کرج. از میدان آب کرج‏به بالا زمین‏هاى این دو منطقه را خریدند و به ساخت و ساز مشغول شدند جوادیه و نازى‏آباد على‏آباد و غار فشاقویه که هر کدام ده‏بزرگى در اطراف تهران بودند کم‏کم به تهران پیوستند یا تهران به آنها پیوست و از هر طرفى تهران توسعه یافت که امروز تهرانى است‏بى‏در و پیکر. در آن روزها مى‏گفتند تمام تجار معروف که صاحب ماشین شخصى بودند هفده نفر بودند ثقل تجارت تهران علاوه برتیمچه‏هاى بازار از جلو مسجد سلطانى آن روز و مسجد امام امروز تا بازار آهنگرها بود. تجار معروف که به صادرات و واردات مشغول‏بودند در تیمچه‏هاى آن ناحیه حجره داشتند. منازل مسکونى این تجار معروف در خیابان ایران، امیریه برخى در خیابان خراسان -اطراف خیابان رى و سرچشمه و بوذرجمهرى غربى – و سید نصرالدین یا ناصرالدین بود. کتابفروشى‏هاى تهران در بازار بین‏الحرمین وجلوخان مسجد سلطانى – محلشان بود. کم‏کم از بازار بین‏الحرمین و جلوخان مسجد سلطانى به ناصرخسرو آمدند. در خیابان‏بوذرجمهرى از گذر نوروزخان تا جلو گاراژ گیتى نورد چند کتابفروشى بزرگ بود که اسم دو تا شان جعفرى بود و فروشنده کتابهائى عربى‏چاپ مصر – بیروت – لبنان و عراق بودند – کم‏کم از ناصرخسرو به خیابان شاه آباد چهارراه مخبرالدوله رفتند و از آنجا به جلو دانشگاه.سرگذشت تهران قدیم را میتوان بطور اختصار در یک مقاله خلاصه کرد. کتاب محمود پاکزاد تهران قدیم کارى را که با قلم باید انجام داد یاتصویر انجام داده است. اى کاش عکسهاى او را در هم چاپ نمى‏کردند یا براى هر عکسى توضیح بیشتر میدادند تا کسانى که تهران قدیم‏را ندیده‏اند با آن توضیح اطلاعات بیشترى به دست مى‏آوردند: مثلاً توضیح مى‏دادند اولین بناى بلند تهران که در دوره ناصرالدین شاه‏قاجار ساخته شد بناى شمس العماره بود و بلندترین ساختمان تهران بعد از آن ساختمان اردکانى در خیابان سعدى بود و سومین بناى‏بلند در خیابان شاه آباد تصویر ص ۱۷۰ همین کتاب بنام علمى ساختند که معروف است. در این کتاب عکسهائى آمده که واقعاً شاهکاراست. ولى توضیح بیشتر لازم دارد که خواننده‏اى که امروز از جلو هر بنائى مى‏گذرد آن را بخوبى بشناسد مثلاً در کتاب از میدان توپخانه- یا سپه – یا امام خمینى امروز عکسهائى زیادى از زاویه‏هاى مختلف آمده ولى ایکاش مى‏نوشتند که این بناها مربوط به چکارى‏بودند. در صفحه ۴۹ کتاب عکس زیبائى از بانک بازرگانى چاپ شده بهتر بود مى‏نوشتند این بنا بناى بانک شاهنشاهى ایران بود که‏بعدها سرمایه‏گذاران بانک بازرگانى خریدند. به گمانم شعبه بانک بازرگانى بازار یا اولین شعبه بانگ بازرگانى در ایران در خیابان‏ناصرخسرو دایر شد. طبقه زیرین چلوکبابى نایب نرسیده به در ورودى شمس‏العماره. بعد ساختمان بانک شاهنشاهى شد بانک مرکزى‏بازرگانى. عکسى که روى جلد کتاب و در ص ۴۴ هم آمده عکس ساختمان بى‏سیم پهلوى است. بناى به آن زیبائى را خراب کردند وامروز ساختمان ۲۰ – ۱۵ طبقه مخابرات کشور به جاى آن خودنمائى مى‏کند. از مسجد سپهسالار عکس‏هاى بسیار خوبى از زاویه‏هاى‏مختلف گرفته شده که به کتاب جلوه خاصى بخشیده است در کتاب عکسهائى آمده که تدوین کنندگان در تدوین آنها زحمت زیادى‏کشیده‏اند اما با اینکه تمام عکس‏ها گویا روشن است. این کتاب به یک راهنماى کامل نیاز دارد. مثلاً همه مردم تهران که نمى‏دانند آرامگاه‏سیّده ملک خاتون در کجاى تهران واقع است – یا امام‏زاده زید در چه نقطه‏اى از تهران است. امام‏زاده اهل على در شرق و یا غرب تهران‏قرار دارد. لازمه این دانستن‏ها یک فهرست از تصاویر بود و یک فهرست راهنما که لازمه این کتاب ارزنده است. امید است در چاپهاى‏بعدى به این نکته توجه کنند(۱) بدان امید که دست‏یابى به تصاویر ارزنده این کتاب راحتر باشد و کار ماندگار و گرانقدر محمود پاکزادجلوه حقیقى خود را پیدا کند بدان امید والسلام
۱) در روز ۲۵ – اسفند ۱۳۵۷ ماه دوم انقلاب حدود ساعت ۴ بعد از ظهر به صندوق پستى سر زدم وجلو در باغ ملى منتظر تاکسى بودم سربازى مجسمه چوبى را که از سردار سپه دو رو بالاى در ورودى باغ‏ملى نصب بود با یک دسته پارو پائین انداخت. موتور سوارى مجسمه را که گوشه آن در اثر زمین خوردگى‏شکست، برداشته بود برداشت و توى خورجین خود گذاشت و سوار موتور شد و حرکت کرد هر چه سربازصدا کرد آقا آقا موتور سوار رفت که رفت

مجله بخارا > شماره ۳۲ > هنر عکاسی > صفحات ۲۱۵ تا ۲۱۸