به مناسبت نمایشگاه عکس های هنری کارتیه برسون و مارتین مون کاکسی


7-13.jpg

ترجمه؛ فرهاد فرجاد

بنیاد بین المللی عکاسی در نیویورک آمریکا اقدام به برپایی دو نمایشگاه همزمان از آثار «هنری کارتیه برسون» و «مارتین مون کاکسی» کرده است. این دو نمایشگاه از ۱۹ ژانویه افتتاح شده و تا ۲۹ آوریل برپا خواهند بود. گزارش مایکل کیملمن از نیویورک تایمز را درباره آثار به نمایش درآمده و یادبود این دو چهره تاثیرگذار بر عکاسی مدرن بخوانید؛

در سال ۱۹۳۲، هنری کارتیه برسون جوان که به تازگی از آفریقا بازگشته بود، از دیدن یک عکس شگفت زده شد. عکس، سه کودک آفریقایی را به تصویر کشیده بود که شادمان، می دویدند تا خود را به امواج دریا بسپارند.

برسون سال ها بعد آن تصویر را چنین به خاطر آورد؛ «عکس، برای من همچون جرقه ای بود که آتش به جانم انداخت، نمی توانستم بپذیرم که چنین تصویری با یک دوربین گرفته شده است. با خود گفتم؛ لعنت بر شیطان، دوربینم را برداشتم و راهی خیابان شدم…».آنچه کارتیه برسون طی سال های آتی خلق کرد، همان که پیترگالاسی (از موزه داران صاحب نام آمریکا) زمانی نوشت به یکی از تاثیرگذارترین اپیزودهای تاریخ هنر مدرن تبدیل شد.

این که عکس کودکان آفریقایی چقدر بر دید هنری برسون اثرگذار بود، جای بحث و بررسی دارد و حتی از سوی بعضی منتقدان و کارشناسان هنری زیرسوال هم رفته است. اما قدر مسلم اینکه تصویر یاد شده، در کارهای بعدی برسون اثری از نظم، ریتم و هماهنگی برجای گذاشت.

از دید برسون، آن تصویر، ترکیبی از حس خوش اقبالی و شور زندگی را تجلی گر بود؛ نمایی از سه پسر که شعاعی از امواج سپید و کف آلود دریا را پیش رو داشتند؛ تصویری به غایت هندسی. مردی که تصویر را شکار کرده بود، مارتین مونکاکسی نام داشت.

او، زاده مجارستان بود و از جمله ستارگان مجله آلمانی ایلوستریرت زیتونگ (یکی از مطرح ترین مجله های مصور آلمان در آن زمان) و در زمره مشهورترین فتوژورنالیست های جهان به شمار می رفت. اواخر دهه ۳۰ در نیویورک با اقبال و شهرتی دو چندان روبه رو شد و این فرصت را یافت تا به لطف همکاری با نشریه «هارپربازار»، انقلابی را درمجلات فشن (مدنگاری و عکاسی از مدل های لباس) پدید آورد و نام خود را در فهرست پردرآمدترین عکاس های دنیا بگنجاند.

اکنون، اما نام او، حتی در دنیای عکاسی، زنگ های چندانی را به صدا در نمی آورد. پس از مرگش به سال ۱۹۶۳ (در ۶۷ سالگی) نام و یاد او از خاطره ها فراموش شد. دو نمایشگاهی که اکنون در بنیاد بین المللی عکاسی برپاست، یکی در یادبود مون کاکسی و دیگری در بزرگداشت کارتیه برسون برگزار می شود.

اگرچه در نهایت باید اعتراف کرد که مونکاکسی در حد و اندازه های برسون نبود اما مسوولان بنیاد عکاسی از همزمانی و یک سنگی این دو نمایشگاه کنار هم قصد داشته اند تا درخشش و نبوغ مون کاکسی، تاثیر او بر دیدگاه کارتیه برسون و مکمل بودن این دو برای یکدیگر را روایت کنند و در مجموع، تاریخ مدرنیسم و اوج گیری آن را بین دو جنگ جهانی، به تماشا بگذارند.

نمایشگاه اول که «آلبوم هنری کارتیه برسون؛ عکس هایی از ۱۹۴۳ تا ۱۹۴۶» نام دارد با همکاری بنیاد برسون در پاریس برگزار شده و مشتمل بر بیش از ۳۰۰ عکسی است که او بین دو دهه ۳۰ و ۴۰ گرفته است. برسون که خود، این عکس ها را در یک آلبوم گنجاند، آنها را جزو بهترین آثار خود می دانست و ادعا می کرد که این سبک عکاسی، پایه گذار مکتبی به نام «اتوبیوگرافی تصویری» بوده است.او عکس ها را در سال ۱۹۴۶ از پاریس به نیویورک برد تا موزه هنر مدرن (مادرن آرت) نیویورک تعدادی از آنها را انتخاب کند.برسون همان سال به دست نازی های اشغالگر فرانسه دستگیر شد و مدت ها کسی از وضعیتش خبری نداشت.

تا جایی که مسوولان موزه هنر مدرن (زن و شوهری به نام بومونت و نانسی نیوهال) به تصور در گذشت او تصمیم گرفتند به یادش نمایشگاهی برپا کنند.از آن سو، سومین اقدام به فرار برسون از کمپ اسرا موفقیت آمیز شد و او به محض بازگشت، به جنبش مقاومت پیوست.چنین شد که نمایشگاه یادبود او، با حضور خودش در نیویورک به سال ۱۹۴۷ برگزار شد.

پس از آن، برسون از بیم دستگیری و یا پیگردهای مجدد، آلبوم عکس هایش را سال ها در چمدانی قدیمی مخفی کرد و تنها کسی که از این ماجرا خبر داشت، همسرش مارتین فرانک بود. (همسر برسون نیز عکاس بود.)آنچه در نمایشگاه فعلی نیویورک در معرض دید عموم قرار گرفته مجموعه ای است از همین عکس ها که برای آخرین بار در نمایشگاه «MOMA» عرضه شدند و پس از آن سال ها در اختفا ماندند. اکنون برای علاقه مندان این فرصت پدیدار شده تا نسخه ارجینال آثار انقلابی برسون و یادگارهایش را از اسپانیا، ایتالیا، مکزیک، انگلستان و فرانسه به تماشا بنشینند.

در مقابل، آثار عکاسی به نمایش درآمده اند که برخلاف دید ساده و موجز برسون، سعی می کرد لایه به لایه بر پیچیدگی بصری عکس هایش بی افزاید. درست مانند نقاشی که با هر حرکت قلم مو، عنصری را بر پهنای بوم اضافه می کند.

عنوان این نمایشگاه (مارتین مون کاکسی؛ لحظه ای که عکس می گیری، فکر کن.) از یکی از مقاله های مون کاکسی در سال ۱۹۳۵ برای نشریه «هارپربازار»، وام گرفته شده است.

محتوای این نمایشگاه، به تقریب کامل ترین مجموعه آثار مون کاکسی از دهه ۲۰ تا اوایل دهه ۶۰ میلادی به شمار می آید.

بنیاد بین المللی عکاسی پیش از این نیز نمایشگاهی از آثار او را با عنوان «استیل در حرکت»(سال ۷۹) برگزار کرده بود که چندان به احیا و ماندگاری نام این هنرمند کمکی نکرد.

مون کاکسی با نام اصلی مارتون مرملستین در سال ۱۸۹۶ در مجارستان به دنیا آمد. به عنوان یک نوجوان بوداپستی، برای مجلات و روزنامه های محلی گزارش و شعر می نوشت. بعدها سعی کرد دوربین به دست گیرد و گزارش هایش را به عکس مصور کند. اوایل دهه ۲۰، او در کشورش عکاسی شناخته شده به شمار می رفت. مون کاکسی عاشق تصاویری از زندگی روزمره با زاویه های عجیب و کمپوزیسیون های آبستراکت (ترکیب بندی انتزاعی) بود.

خلاقیت او در عکاسی از سوژه های متحرک ورزشی نیز به زودی جزو ویژگی های کاری او درآمد.

در سال ۱۹۲۸، مون کاکسی به برلین رفت، جایی که به یقین فرصت های ناب تری را در اختیارش قرار می داد. این هجرت، آغازی بود بر جهانگردی او. از برزیل تا آفریقا را زیر پا گذاشت تا تصاویر را شکار کند. محصول این سفرها در حقیقت فصلی نوین را پیش روی عکاسی مستند قرار داد.

پرواز بر فراز اقیانوس و عکاسی در فاصله چند متری مرغ های دریایی (به گونه ای که اقیانوس از نگاه مرغ دریایی دیده شود) و یا کلوزآپ هایی شگفت انگیز از پشه های حامل تب زرد در ریودوژانیروی برزیل، پیش از آن در دنیای عکاسی مستند سابقه نداشت.در اواخر سال ۱۹۳۳ بود که به آمریکا رفت و بلافاصله با نشریه «هارپربازار» قرار داد بست.

سال بعد، خود مون کاکسی که تا آن لحظه به شهرت شخصیت های ورزشی و هنری و مدل های لباس کمک کرده بود، در آمریکا به چهره ای شناخته شده تبدیل شد.در اوج شهرت بود که موجی از بداقبالی به سوی او روانه شد. یکی از دخترهایش را از دست داد. از همسر دومش هم جدا شد. از نشریه هارپر درآمد و راهی یک ژورنال سطح پایین با نام «لیدیز هوم جورنال» شد که آنجا هم از کارهایش استقبال نکردند.

سپس دچار یک حمله قلبی شد و به اجبار از این ژورنال کناره گرفت. آنگاه سعی کرد فیلنامه نویسی و سینما را تجربه کند که تجربه ای ناموفق بود.پس از طلاقی دیگر، دیگر هیچ چیز برایش باقی نماند و آنگاه که مرد، در یخچالش به جز یک قوطی نیم خورده اسپاگتی با چنگالی در آن، چیزی نیافتند.

مون کاکسی هر آنچه در توان داشت در راه عکاسی صرف کرد. او در دهه ۲۰ و ۳۰ میلادی، با ابزارهای اولیه و ناکارآمد آن روزگار، شیوه ای را ابداع کرد که امروز، هنوز هزاران عکاسی حرفه ای را در سراسر جهان جذب می کند. او زندگی را آنگونه که می خواست باشد، در عکس هایش ثبت می کرد.

روزنامه کارگزاران، ۱۹ بهمن ۱۳۸۵، شماره ۲۲۸