به شرطی که درست مدیریت شود


سیدعباس میرهاشمی سال ۱۳۴۱ در ساوه متولد شده است و کارشناس عکاسی از دانشگاه هنر است.
او پیش از انجمن ملی عکاسی ایران، تجربه حضور در هیأت مؤسس «انجمن فارغ التحصیلان عکاسی» و «انجمن عکاسان انقلاب و دفاع مقدس» را داشته، به علاوه مدیر عاملی انجمن عکاسان انقلاب و دفاع مقدس نیز تا سال گذشته بر عهده او بود و مدتی ریاست بنیاد روایت فتح را عهده دار بود. او این روزها علاوه بر مشاور مدیر کل دفتر امور هنرهای تجسمی وزارت ارشاد در واحد پژوهش انجمن عکاسان انقلاب و دفاع مقدس دغدغه‌های خود را دنبال می‌کند.
میرهاشمی بر اساس همین تجربیات، توصیه‌هایی به اعضای آتی انجمن دارد و به نکاتی کاربردی درباره حقوق و وظایف اعضاء اشاره می‌کند.
این گفت و گو در بیستم مهرماه ۸۷ انجام شده است.

انجمن را سال ۸۳ محسن راستانی با جمع کردن عده‌ای در خانه هنرمندان، کلید زد.
که اگر به خاطر داشته باشید، جلسات بعد از یک سال به نتیجه‌ نرسید و بعد تصمیم گرفته شد یک گروه کاری تشکیل شود.
الان حدود سه سال، از آن زمان گذشته و در این مدت شما از لحاظ شخصی، خیلی انرژی گذاشتید. بیشتر جلسات در دفتر شما برگزار شد و خیلی تلاش و مساعدت کردید برای شکل گیری انجمن که نشان می‌دهد نگاه مثبت و پویایی به تشکیل آن دارید. با این وجود روند کار را چه‌طور ارزیابی می‌کنید و آیا  این مدت که هیأت مؤسس برای به تصویب رساندن اساسنامه صرف کرد واقعا لازم بود؟

از جهتی شاید بتوان گفت نه. شاید می‌شد به کار سرعت داد و در زمان کوتاه‌تری به نتیجه رسید.
اما باید قبول کنیم که در این زمینه‌ها کم تجربه هستیم. متاسفانه حتی کسانی که در حوزه عکاسی شاخص و الگوی جوانترها هستند، کمتر دور هم نشسته‌اند. بنابراین بخشی از زمان به این گذشت که مفاهمه‌ای بین اعضاء ایجاد شود، موضوع قدری جا بیفتد و هیأت مؤسس به برداشت مشخص و معینی از انجمن برسند.
از سوی دیگر اعضاء سیزده نفره هیأت مؤسس هم هر کدام مشغله‌های خاص خود را داشتند و برگزاری جلسه در روزها و ساعات مشخصی از هر هفته به صورت مرتب بسیار سخت بود و طبیعی است که تأخیراتی به وجود آید.
با تمام این احوال، جلسات زیادی داشتیم، حدود سی و چند جلسه و نشست، در اغلب اوقات هم همزمان با برگزاری جلسات باید به انتظار پاسخ تقاضاهایمان از وزارت کشور می‌ماندیم.

چند درصد تاخیرها به خاطر هیأت مؤسس بود؟
شاید تأخیر هیأت مؤسس چیزی کمتر از ۲۵ درصد باشد، آن هم به این معنا که بالاخره نمی‌شود گرفتاری این افراد را نادیده گرفت. مابقی زمان مربوط می‌شود به پیگیری کارها از وزارت کشور.

از همان ابتدا تصمیم گرفتید اساسنامه به وزارت کشور برود؟
در این خصوص بحث‌هایی صورت گرفت و در نهایت تصمیم بر این شد که اساسنامه در وزارت کشور به ثبت برسد.

وزارت کار مطرح نشد؟

وزارت کار از اول حذف شد چون انجمن ما صنفی نبود.
بعضی دوستان برای ثبت انجمن در وزارت ارشاد اصرار داشتند، اما اکثر اعضای هیأت مؤسس برای ثبت انجمن در وزارت کشور اتفاق نظر داشتند چون امکان ارتباطات بین المللی در این نوع NGO فراهمتر است.

خیلی سریع به این قضیه رسیدید؟ جمع بندی بدون چالش بود؟
اگر اشتباه نکنم این موضوع در همان چند جلسه اول مطرح و بعد رای گیری شد که بیشتر دوستان به پیگیری کار از طریق وزارت کشور رای دادند و بحث تمام شد، با این حال تعدادی از دوستان با این استدلال که ثبت انجمن در وزارت ارشاد زودتر به نتیجه می‌رسد، همچنان این بحث را پیش می‌کشیدند.

یکی از کارهای خوب و  قابل دفاع هیأت مؤسس تدوین آیین نامه داخلی بود. در یکی از مواد این آیین نامه آمده بود، هر عضوی که بیش از سه جلسه غیبت داشه باشد، خود به خود مستعفی شناخته می‌شوند. اما به آن عمل نشد.
بد نیست به این موضوع اشاره کنم که بهتر بود دوستان عکاس حاضر در روز انتخاب هیأت موسس، در انتخاب‌های خود دقت بیشتری می‌کردند و به کسانی رای می‌دادند که امکان صرف وقت در این امور را داشته باشند. بعضی اوقات غیبت تعدادی از اعضاء هیأت مؤسس، جلسه را از اکثریت می‌انداخت و اعضای حاضر، به ناچار به بحث‌های کلی  می‌پرداختند. البته در کنار این موضوع باید به این نکته هم اشاره کنم که در این جمع افرادی هستند که حتی یک جلسه غیبت هم در جلسات نداشتند.
اما درباره آن آیین نامه داخلی هم باید بگویم که، به هر حال به قوت خود باقی ماند. چرا که در همان ایام، پرونده‌ای از سوابق همان یازده نفری که حضور داشتند تشکیل و به عنوان هیأت مؤسس انجمن، به وزارت کشور ارایه شد.

اسامی یازده نفر را دادید؟

بله- همان افرادی که در جلسات حضور داشتند. البته در جلسه‌ای که دوستان به وزارت کشور رفتند من نبودم و نمی‌دانم آیا کسی اضافه شده است یا نه.

کیفیت جلسات چطور بود؟
بعضی از جلسات فوق‌العاده بود یعنی از لحظه اول تا آخر، بحث‌های خیلی خوب و جانداری داشتیم که هنوز هم در ذهنم مانده‌اند.
اما در بعضی دیگر از جلسات، بحث‌های فرسایشی پیش می‌آمد و یا مثلا دوستانی که با تاخیر آمده بودند، به دنبال جواب‌هایی بودند که در نبودشان پاسخ داده شده بود.

از اعضای هیأت مؤسس شنیده‌ام که علی رغم تذکرات مکرر آقای دستوری، مشاور امور  حقوقی بر پایبندی به اساسنامه تیپ، بعضی از اعضا بر تدوین یک اساسنامه جدید پا فشاری می‌کردند.
خاطرم هست که آقای دستوری فرم خام اساسنامه تیپ دریافتی از وزارت کشور را آوردند و گفتند باید جاهای خالی آن پر شود و تاکید می‌کردند که ما باید در چارچوب اساسنامه تیپ عمل کنیم. از سوی دیگر قرار شده بود که دوستان هیأت مؤسس اساسنامه دیگر انجمن‌ها را هم مورد مطالعه قرار دهند تا از اهداف و برنامه‌های دیگر انجمن‌ها نیز بی اطلاع نباشیم.
ولی خوب پیش می‌آمد که برخی از دوستان بحث‌هایی تمام شده قبلی را تکرار می‌کردند که می‌تواند تاثیر تاخیرها و غیبت‌ها باشد.
البته وقتی یک انجمن ثبت شد، باید یک منشور اخلاقی و هر کمیته آن، آیین نامه‌هایی برای خود داشته باشد. من اعتقاد دارم در مطالبی که الان تحت عنوان اساسنامه جمع شده، که بسیار فراتر از اساسنامه تیپ وزارت کشور است، قسمتی از آن آیین نامه‌های مورد نیاز هم تهیه و تدوین شده است.

نقاط قوت و ضعف این دوره جلسات، از نظر شما چیست؟
احساس تعهد این جمع در مقابل افرادی که به آنها رای داده بودند، پیگیری و ادامه کار با توجه به زمان طولانی این دوره، پیگیری‌های انجام یافته از وزارت کشور، حضور با  مطالعه و فکر شده بعضی از دوستان در جلسات، کار دبیرخانه‌ای برای برگزاری منظم جلسات و همچنین هماهنگی و حضور چند باره کارشناسان مطلع از وزارت کشور در جلسات از نقاط قوت بود.
از طرف دیگر هم عدم حضور برخی از اعضا در جلسات، ضبط نشدن تمام جلسات، نداشتن اطلاع رسانی خوب و دقیق، از نقاط ضعف این مجموعه جلسات بود. نکته دیگری که هم که باید بر آن تاکید کنم کم‌تجربگی همه ما در مورد راه اندازی اینگونه تشکل‌ها است.

درباره نام انجمن  کش و قوس‌هایی که بر سر آن پیش آمد چه نظری دارید؟
 یک سوی این ماجرا ما هستیم که دغدغه‌های خاص خود را داریم و سوی دیگر قانون است با قواعد خودش.
ما روی همه بخش‌های این اسم اصرار داشتیم، چرا که هم از روز انتخاب هیأت مؤسس نام این تشکل، «انجمن ملی عکاسی ایران» اعلام شده بود و هم فراگیر بودنش باید نشان داده می‌شد. اما کمیسیونی که می‌بایست با این نام موافقت می‌کرد و آن را تایید می‌کرد نام «انجمن عکاسان تهران» را با توجه به قواعد ثبت تشکل‌ها و شناخت اولیه از این انجمن برگزید.
البته تعدادی از کارشناسان هم اعتقاد داشتند، فعالیت انجمن با همین نام آغاز و بعد برای تغییر و اصلاح آن اقدام شود.
ولی از نظر هیأت مؤسس بهترین شرایط این بود که انجمن با نام اصلی کار خود را آغاز کند، به همین دلیل با مراجعات مکرر و توضیحات لازم به واحدهای مربوطه در وزارت کشور، این موضوع مطرح شد که اعضاء هیأت مؤسس برای تشکیل انجمنی فراگیر انتخاب شده‌اند و در حال حاضر منتظر اعلام نظر کمیسیون در این باره هستیم.

برای بعضی از اعضا هیأت مؤسس نگرانی‌ها و دغدغه‌هایی ایجاد شده که ترجیح می‌دهند خود را کنار بکشند.
شما چطور؟

من نگاهم مثبت است و سختی‌های قدم برداشتن در این حوزه را طبیعی می‌دانم.
شما برای هر حرکت یک سناریویی می‌نویسید اما موقع اجرا، با سختی‌های پیشبینی نشده‌ای رو به رو می‌شوید که بایستی مدیریت شود.
شاید جایی آدم احساس ‌کند که دیگر توان مقابله و تحمل این همه سختی را ندارد و آرام آرام کنار برود.
من فکر می‌کنم انجمن ملی عکاسی ایران می‌تواند عکاسی ما را رشد دهد و آن را از بی سروسامانی بیرون بیاورد و به همین دلیل باید با دشواری‌ها مقابله کرد تا به این هدف دست یافت.

فکر می‌کنید این انجمن واقعا می‌تواند چنین کار کردی داشته باشد؟
بله، به شرطی که درست مدیریت شود.
و این دیگر به عهده اعضا هیأت مؤسس نیست. ما نباید از الان به این فکر کنیم که این انجمن درست مدیریت خواهد شد یا نه.
من می‌گویم باید یک تشکل منسجمی داشته باشیم که از حقوق عکاسی نه فقط عکاسان دفاع کند.
الان بالاترین متولی هنر این مملکت، وزارت ارشاد است. در این وزارتخانه تکلیف عکاسی با خودش مشخص نیست.معلوم نیست که در معاونت مطبوعاتی جا دارد یا در معاونت سینمایی و یا معاونت هنری. به هر حال، یک تشکل فراگیری از طرف جامعه عکاسی باید وجود داشته باشد که مطالبات خود را پیگیری کند.
من به عنوان یک عکاس چقدر می‌توانم داد بزنم؟ ولی وقتی انجمنی وجود داشته باشد، خیلی راحت تر می‌تواند درباره جایگاه عکاس و عکاسی حرف بزند، دفاع کند، بخواهد و شرایط را به چالش بکشد.

ما تجربه تشکیل انجمن‌های زیادی در حوزه عکاسی داشته‌ایم. یک نمونه آن انجمن صنفی عکاسان مطبوعات است. این انجمن با اعضای زیادی که دارد و سال‌هایی که پشت سر گذاشته، می‌توانست به عنوان یک الگوی خوب و موفق مطرح بشود. در  صورتی که الان انتقادهای بسیاری به آن وارد است، نقاط ضعف زیاد داشته و انتخابات و تغییر و تحولات هم نتوانسته گره مشکلات آن را باز کند. (توضیح: این مصاحبه بیستم مهر ۸۷ انجام شده و این پرسش متوجه هیات مدیره محترم فعلی انجمن صنفی عکاسان مطبوعات نیست.)
موافقم و فکر می‌کنم باید فضا را برای رسیدن به یک الگوی موفق آماده کنیم، برای پاسخ دادن به پرسشتان هم می‌خواهم یک سوال بپرسم، به نظر شما در بین این تشکل‌ها و انجمن‌های موجود کدام مجموعه دارای بالاترین نمره است؟

من به انجمن عکاسان دفاع مقدس رأی می‌دهم.
پس وقتی نمونه‌ای هست که توانسته تا حدودی به اهداف خود نزدیک شود، به این معنا است که دیگر تشکل‌ها هم می‌توانند به آنجا برسند و راه بسته نیست. اما باز می‌گویم، به شرطی که درست مدیریت شود.
برای همین من درباره انتخاب‌ها صحبت کردم. بعضی از دوستان خیلی بزرگاند، اما اگر مشغله آنها آنقدر زیاد است که نمی‌توانند وقت بگذارند نباید نامزد انتخابات هیأت مدیره شوند، اگر هم شدند اعضا انجمن نباید به آنها رای دهند، چون این افراد امکان پیشبرد برنامه‌های جمعی را ندارند و طبیعی است که حرکت کند می‌شود.
وقتی در رای دادن فقط یک سری فاکتورهای خاص مد نظرمان باشد، این گونه اتفاقات بدیهی است.
اگر بخواهیم در رای دادن فقط رفاقت خودمان را در نظر داشته باشیم تا به این واسطه جایی برای خودمان دست و پا کنیم، نتیجه همین است.
اما اگر صادقانه و با شناخت، مطلع و متعهدترین‌ها را انتخاب کنیم قطعا نتیجه فرق خواهد کرد.

چنین مدیرانی داریم؟
اگر بگردیم حتما مناسب ترین‌ها را پیدا می‌کنیم.
باید به این نکته هم توجه داشته باشیم که این انجمن نمی‌تواند تامین کننده نیاز زندگی افراد باشد، بنابراین اعضاء هیأت مدیره باید در کنار کارهای معیشتی این مسوؤلیت را هم  عهده دار شوند. اما حداقل می‌توانیم افرادی که بالاترین نمره را دارند، انتخاب کنیم و از آنها پشتیبانی کنیم.
باید بگردیم دنبال آن آدم‌ها. باید تمرین و تجربه کنیم. ایستادن هیچ کمکی به ما نمی‌کند.
من معتقدم مدیران خوبی داریم اما به آنها عرصه ندادیم، بعضی‌ها را فراموش کرده و به بعضی‌ها هم بی‌توجهی کرده‌ایم.
از جمله اسامی که الان در ذهن دارم می‌توانم به «فرزاد هاشمی» اشاره کنم که انصافا مدیر قابلی است. یا کسی مثل «مجید دوخته‌چی‌زاده» را داریم که در عکاسی امروز نمی‌بینیمش ولی ایشان هم مدیر قابلی هستند و افراد از این دست را داریم.

اما کسانی که توانایی ندارند ولی شلوغ می‌کنند را بیشتر می‌شناسند.
بله، ولی باید بدانیم که از آدم‌های اینچنینی مدیریت برنمی‌آید.

اگر این انجمن شکل گرفت و ترمزی برای فعالیت‌های عکاسان شد تکلیف چیست؟ یا اینکه وسیله‌ای شد برای تامین منافع تعدادی معدود و جایی برای استفاده از رانت و امکانات برای افراد خاص.

اگر جامعه عکاسی ما اینقدر بدبخت باشد که آن اساسنامه‌ای که، جلو ترقی او را می‌گیرد پاره نکرده، دور نیندازد و آن انجمن را منحل نکند، حقش سرکوفت خوردن است.
اساسنامه‌ای نوشته شده به نیتی که در اهدافش آمده است، بحث بازنگری و اصلاح هم در آن وجود دارد. بنابراین اگر این انجمن مانعی برای رشد عکاسی شود، هر عضو جامعه عکاسی وظیفه دارد جلو برود، بگوید و خواستار اصلاحش شود. اگر نشد، باید مراحل قانونی را طی و موضوع را پیگیری کند.
فرض کنیم پانصد عکاس در مملکت داریم، پنج نفر آنها عضو هیأت مدیره‌اند.
 چهار صد تن هم بی‌تفاوتند، نود و پنج نفر دیگر که می‌توانند به میدان بیایند. نه پنجاه تا، باز هم نه؛ سی تا.
 اگر آن سی نفر بروند و نشان دهند که آن تشکل مانع رشد آنها شده، می‌توانند منحلش کنند.
هر تشکلی، مجمع  عمومی دارد که از ارکان آن انجمن است.
فرد می‌تواند آنجا  ادعا کند و با دلیل خواستار تغییر هیأت مدیره یا حتی انحلال انجمن شود. در صورت هم رای شدن اعضاء، قانون هم حمایت می‌کند.

پس شما نظارت بر کار انجمن را وظیفه اعضا می‌دانید؟
بله- اجزا و ارکان هستند که انجمن را تشکیل می‌دهند. مجمع یکی از ارکان انجمن است.
تصمیم گیرنده اصلی و اعضای مجمع، عکاسان هستند و باید در هنگام رای دادن دقت شود.
ببینیم میرهاشمی کیست و چه حوزه‌ای در دست دارد و آن را چطور اداره می‌کند. اگر واقعا کاری از او بر می‌آید، بالا برود. اگر بر نمی‌آید، باید کنار گذاشته شود.