سنگ بزرگتر را برداشتیم


سعید دستوری در سال ۱۳۲۸در تهران متولد شده و فارغ التحصیل حقوق قضایی از دانشگاه تهران است.
فعالیت وی به عنوان عکاس از سال ۱۳۵۵ و پس از گذراندن دوره‌ای در آمریکا، آغاز شده و تا امروز، که سردبیر فصلنامه عکاسی خلاق است ادامه یافته است.
دستوری «مشاور حقوقی» هیأت مؤسس انجمن ملی عکاسی ایران است و بر این اساس گفت و گوی ما، که هشتم آبان ماه ۸۷ انجام شد، حول همین محور است.

چطور به عنوان مشاور حقوقی انتخاب شدید؟

در روز یازده اسفند ۸۴، که برای تشکیل انجمن ملی فراخوان شده بود، از عکاسان مختلف از جمله من دعوت شد اگر تمایل دارم، خود را کاندید هیأت مؤسس انجمن کنم.
با شرایطی که آنجا نوشته شده بود و گرفتاری‌هایی که من دارم، فکر کردم شاید نتوانم مسؤولیت‌هایی که بر عهده اعضاء هیأت مؤسس است، به خوبی انجام دهم. بنابراین خود را برای مشاورت کاندید کردم و منظورم مشاوره در زمینه عکاسی بود.
بعد از رای‌گیری و انتخاب شدن اعضای هیأت مؤسس و مشاوران، از آنجایی که من تنها فردی از آن جمع بودم که حقوق خوانده بود، به عنوان مشاور حقوقی انتخاب شدم. جالب این است که من می‌خواستم از دردسرهای عضویت در هیأت مؤسس بگریزم، اما در نهایت مسوول کاری شدم که بار سنگین پیگیری‌ها و رفت و آمدها را بر دوشم گذاشت.

و بعد کار چگونه آغاز شد؟

وقتی این مسؤولیت به من محول شد، اولین کاری که انجام دادم این بود که به وزارت کشور مراجعه کرده و پرسشنامه‌ها و فرم‌های خاص ثبت انجمن را از آنجا گرفتم.
چرا که در قدم اول باید آن سیزده نفری که به عنوان هیأت مؤسس انتخاب شده بودند، مشخصات کاملشان را ثبت کرده و یک سری از کارهای عکاسی‌شان را ارایه می‌کردند تا شناسایی بشوند و صلاحیت شان تأیید شود.
فرم هر سیزده نفر پر شد و من آنها را با عکس‌های پرسنلی و نمونه کارهای دوستان گرفتم و به وزارت کشور ارایه دادم و خوشبختانه تمام مراحل بررسی سوابق درست پیش رفت و مشکل چندانی ایجاد نشد. در همان زمانی که من آن کارهای اجرایی را در وزارت کشور تعقیب می‌کردم، دوستان جلسات متعددی تشکیل داده و اساسنامه تیپ را بند بند می‌خواندند و چیزهایی را حذف و یا اضافه می‌کردند تا به اساسنامه دلخواه خود برسند.

شما در تمام جلسات حضور داشتید؟

بله- غیر از یکی دو مورد، در همه جلسات به عنوان مشاور حقوقی حضور داشتم و اگر مشکلی پیش می‌آمد، راهنمایی حقوقی می‌کردم. همین طور اگر لازم می‌شد به کارشناس مربوط در وزارت کشور زنگ می‌زدم و از او راهنمایی می‌گرفتم.

آیا این اساسنامه مورد قبول وزارت کشور است؟
اساسنامه به هر حال به سبک و سلیقه خود اعضای هیأت مؤسس جمع بندی شده و از افراد دیگر خارج از این مجموعه هم برای تکمیل آن نظر خواهی شده است. اما به نظر من مجددا باید بررسی شود تا آن را بی عیب و نقص به وزارت کشور تحویل دهیم.
البته مهم ترین بخش اساسنامه، که اهداف آن است، در وزارت کشور، جا انداخته شده است.
مثلا یکی از اهداف تشکیل انجمن این است که ما اجازه داشته باشیم تا با سازمان ملل و دانشگاه‌ها، نمایشگاه‌ها و اساتید عکاسی سراسر دنیا، ارتباط بر قرار کنیم و یا اینکه بتوانیم انجمن‌های عکاسی که تا به حال تأسیس شده یا در آینده تأسیس می‌شوند را تحت پوشش بگیریم.

پس از مشخص شدن اهداف، موضوع تشکیل انجمن در وزارت کشور بررسی شد؟

بله- در همین زمان جواب پرسشنامه‌ها هم آمده بود و هیچ مشکلی نداشت بنابراین به ما اعلام شد موضوع تشکیل انجمن در جلسه کمسیون ماده ده بررسی می‌شود.
معمولا وقتی کمیسیون ماده ده در وزارت کشور تشکیل می‌شود، اول به مسایل سیاسی، حزبی رسیدگی می‌کنند و بعد تقاضای انجمن‌ها، گروه‌ها و مؤسسات بررسی می‌شود. در این فاصله گاهی هم به خاطر برخورد با تعطیلات تابستانی جلسه تشکیل نمی‌شد و به این ترتیب نوبت بررسی تقاضای ما مرتبا عقب می‌افتاد.

شما هم می‌توانستید در جلسات کمیسیون ماده ده شرکت کنید؟
خیر- کمیسیون ماده ده، تشکیل شده است از دو نفر از هر یک از قوای مجریه، قضائیه و مقننه به علاوه کارشناس وزارت کشور و رییس او، که رئیس اداره سیاسی وزارت کشور و دبیر کمیسیون ماده ده است.
من چندین بار پرسیدم که اگر می‌شود، در جلسه شرکت کنم، اهداف را خوب جا بیندازم و سر «ملی» بودن انجمن توضیحات کافی بدهم. حتی یادم می‌آید که فرهنگنامه معین و دهخدا را در مورد گروه و انجمن و کلمه ملی آماده کرده بودم. ولی حضور من را در آن جلسه نپذیرفتند و گفتند «آن کارشناسی که شما با او در ارتباط بوده و توجیه‌اش کرده‌اید، در جلسه حضور دارد و به نفع شما دفاع می‌کند.

و با فعالیت انجمن موافقت شد؟
موافقت اصولی با تشکیل چنین انجمنی صورت گرفته است منتهی با حذف کلمه «ملی» و جایگزین کردن نام « تهران» به جای «ایران» و تبدیل واژه « عکاسی» به «عکاسان». یعنی به جای «انجمن ملی عکاسی ایران»، با تشکیل «انجمن صنفی عکاسان تهران» موافقت شده است.

شما این نام را پذیرفتید؟

خیر- البته در مورد بعضی چیزها واقعا محدودیت وجود دارد.
مثلا ما واژه «ملی» را به این دلیل انتخاب کرده بودیم تا فراگیر بودن انجمن را نشان بدهد اما متاسفانه با تمام رایزنی‌هایی که انجام شد، نتوانستیم این موضوع را جا بیندازیم. و به هیچ عنوان نمی‌توانیم این کلمه را در نام انجمن ذکر کنیم.
نکته دیگر کلمه « عکاسی» بود که از همان اول به ما گفته شد این کلمه ایراد دارد، و باید به شکل فاعلی در آید. مثل انجمن دندان پزشکان یا انجمن نقاشان.
اما واژه «ایران» بیانگر هویت انجمن است و نمی‌توانیم آن را برداشته و «انجمن عکاسان تهران» را تشکیل  دهیم.  

برای حل این مشکل چه کرده‌اید؟
پس از اینکه نظر کمیسیون به ما اعلام شد، من مجددا به وزارت کشور مراجعه کردم و با آقای «عباس زاده مشکینی» رئیس اداره سیاسی وزارت کشور و دبیر کمسیون ماده ده، صحبت کرده و شرح دادم که در یازده اسفند ۱۳۸۴، بچه‌های شهرستانی فراخوانده شدند تا هیأت مؤسس انجمنی فراگیر و سراسری را انتخاب کنند و اگر چهار صد نفر در آن مراسم شرکت داشته‌اند، نزدیک سیصد نفر از آنها شهرستانی بوده‌اند.
همچنین به این موضوع اشاره کردم که تک تک اعضای هیأت مؤسس افرادی شاخص‌اند و به پشتوانه همین اعتبار رأی آورده‌اند. از سوی دیگر بسیاری از آنها هم اکنون مسؤول انجمن‌هایی هستند و نیازی به تأسیس انجمنی دیگر ندارند. بنابراین انجمن عکاسان تهران اصلا به درد ما نمی‌خورد و ما با این نام اصلا نمی‌توانیم فعالیت کنیم چون نمی‌توانیم جواب شهرستانی‌ها را بدهیم.
ایشان گفتند «این یک ادعا است. باید مدارکی ارایه بدهی دال بر اینکه فراخوان برای شهرستانی‌ها هم بوده است و آنها هم حضور پیدا کرده و رأی داده‌اند.»
خوشبختانه تمام این سوابق موجود است و من آنها را، که در فایل‌های متعدد و حجیم جمع آوری شده است، از آقای میرهاشمی گرفتم و همراه با نامه‌ای که تمام اعتراضاتمان را در آن نوشته بودم، به وزارت کشور ارایه دادم. سپس بررسی‌های اولیه صورت گرفت و قرار است این موضوع در جلسه مجددا مطرح شود.
از آن زمان تا کنون چند ماه می‌گذرد و ما همچنان منتظر برگزاری این جلسه تجدید نظر کمیسیون ماده ده هستیم.
در حال حاضر در این مرحله به سر می‌بریم و امیدواریم انجمن با نام «انجمن عکاسان ایران» تثبیت بشود و با اخذ اجازه‌های لازم، بتوانیم قدم‌هایی رو به جلو برداریم.

آیا NGO ها در همه جاهای دنیا باید به ثبت رسانده شوند؟

ما در ایران ترجیح دادیم از طریق دولت و وزارت کشور این انجمن را به ثبت برسانیم، تا پشتوانه محکم تر و اعتبار بیشتری داشته باشیم.
در کشورهای دیگر می‌دانم که فعالیت در قالب NGO نیازی به کسب اجازه ندارد.

آیا چنین انجمنی، نمونه‌ای مشابه در حوزه های دیگر دارد؟
من اهداف بسیاری از آنها را مطالعه کرده‌ام و می‌توانم بگویم انجمنی با این گستردگی ندیده‌ام و مسلما وقتی محدودیت هایی دراهداف وجود داشته باشد، دامنه فعالیت انجمن هم کمتر می شود.
مثلا انجمن سینما گران را که نسبت به سایر انجمن ها موفق تر است، مثال می زنم. این انجمن تا کنون در بر خورد با مشکل تکثیر و توزیع کپی فیلم هایی روی پرده، که دارد سینما را منهدم می کند هیچ کاری نتوانسته انجام دهد.
به این موضوع هم باید اشاره کنم که قبل از اینکه سینما بخواهد به فکر انجمنی بیفتد، تشکیل انجمن عکاسی در ذهنیت خیلی از عکاسان مقدم بر ما وجود داشته است اما هیچ وقت این انجمن به صورت فراگیر پا نگرفت اگر چه زحمت های زیادی برای آن کشیده شده بود.
در حقیقت ما همان ذهنیت را تعقیب کردیم و دلمان می خواهد انجمن آنقدر قوی بشود و آنقدر توانایی و قدرت به دست بیاورد که بتواند هر معضل و مشکلی که در جامعه عکاسی به وجود می آید، حل کند.

چرا انجمن از وزارت کشور تقاضای ثبت کرد نه از وزارت کار یا ارشاد.

تا جایی که من در جریان ام، اصلا صحبتی از  وزارت کار نبود. اما اگر از وزارت ارشاد تقاضا کرده بودیم شاید تا به حال کاربه سرانجام رسیده بود و مجوزفعالیت را هم دریافت کرده بودیم. اما آن عملکرد فراگیری که در ذهن تک تک اعضاء هیأت مؤسس است تا به جامعه عکاسی ما رونق دهد، تنها تحت پوشش وزارت کشور امکان پذیر است.
این فراگیری در جلسات مرتبا تکرار می شد و ما برای دست یابی به آن، سنگ بزرگتر را برداشتیم، به امید آینده و به امید بازتاب ها و انعکاس هایی که می تواند در جامعه عکاسی داشته باشد.

شما گفتید اساسنامه تیپ را از وزارت کشور گرفته بودید و تذکر هم می دادید که نمی توان در آن تغییر ایجاد کرد. ولی بارها و بارها هیأت مؤسس در آن تغییرات ایجاد کردند.
راستش را بخواهید تشکیل جلسات متعدد برای تغییر اساسنامه، چیز بدی هم  نبود. اولا هیأت مؤسس از اهداف و نقطه نظرات همدیگر شناخت کافی پیدا کردند و سپس تلاش کردند تا این اهداف تجمیع شود و یک ذهنیت واحد به وجود آورد. برای همین من در سکوت استقبال می کردم و اصلا در بحث هایشان دخالت نمی کردم و می گذاشتم که آنها حرف هایشان را بزنند.
 و فقط در هر جلسه ای توضیح می دادم که ما اساسنامه را آنگونه که شما می گویید، می نویسیم و خیلی هم زیبا و رویایی است ولی الزاما وزارت کشور به حرف ما گوش نخواهد داد چون بارها و بارها در مراجعات بنده، این موضوع تذکر داده شده است.
 گاهی وقت ها حتی خنده ام می گرفت چون مثلا اسم وزارت کشور را خط می زدند و می گفتند نه لازم نیست ما این قسمتش را به وزارت کشور ارایه بدهیم.

ولی این تجربه اندوزی به شکل آزمون و خطا، مدت ها نوشتن اساسنامه را به تأخیر انداخت.

البته این نوع کار کردن، علاوه بر حسن بزرگی که به آن اشاره کردم معایبی هم دارد.
یکی از معایب همین تاخیری است که پیش آمد. اشکال دیگر این است که ممکن است برای هیأت مؤسس دلسردی ایجاد کند. چرا که آنها می بینند آن همه دقت و وسواس به خرج داده و نکاتی را ذکر کرده اند اما وزارت کشور آن را قبول نکرده و همه را حذف می کند.
اما به اعتقاد شخص من، برای به دست آوردن آن نگاه یکپارچه، باید این مشکلات را هم قبول کرد. من در مقام یک مشاور، حرف خود را می زدم، ادای مسؤولیت می کردم و بارها تذکرات و توضیحات لازم را  ارایه می دادم و به دوستان می گفتم که فکر نکنید اگر این اساسنامه را به وزارتخانه تحویل بدهید آنها هم می گویند «به به. چقدر عالی نوشته اید. و اصلا ما از این به بعد اساسنامه تیپ را عوض می کنیم و این متن شما را می گذاریم».
و آنها می گفتند خوب ما این ها را داشته باشیم، شاید بتوانیم در آینده  اساسنامه را اصلاح کنیم.

می‌توانید چند مورد از تغییراتی را که در اساسنامه اعمال شد، بگویید.

مثلا بعضی فرصت ها که در متن اساسنامه مشخص شده، مهلت هایی ثابت و قانونی است و ما نمی توانیم آن را به سلیقه خود تغییر بدهیم و بگوییم که مثلا:« دو ماه کم است، سه ماه باشد بهتراست.»
وموضوعاتی مشابه این که به دلیل نا آشنایی با مسایل حقوقی پیش می آمد. تا اینکه یک روز دوستان توانستند مستقیما با آقای چغایی مشورت کنند و آنجا بالاخره به این باور رسیدند که چیزهایی که دو سال است دستوری می‌گوید سلیقه  شخصی خودش نیست و حاصل مراجعات مکرر و صحبت‌هایی است را که با وزارت کشور داشته است.

گفتید کلمه «صنفی» در ابتدای نام انجمن قرار گرفته است. منظور از آن چیست؟
هدف اصلی ما در تشکیل این انجمن فراگیر، انجام کار فرهنگی است. بنابراین افراد غیر حرفه ای هم می‌توانند به عضویت آن در آیند. از کسی که مقاله عکاسی می‌نویسد، یا علاقمند به عکاسی است، از دانشجوی عکاسی تا کسانی که حتی مغازه عکاسی دارند. اینجا جای مشتاقان و علاقمندان به این رشته است، حال در هر شغل و حرفه‌ای باشند.
بنابراین با توجه به زمینه فرهنگی و متعالی فعالیت انجمن، نمی‌تواند اسم صنف داشته باشد. اما گویا در تشکیلات وزارت کشور این تعبیر وجود دارد که هر انجمنی که می‌خواهد تشکیل بشود، یک صنف است.

آیا ذکر این واژه در نام انجمن، مسؤولیت خاصی بر عهده آن نمی‌گذارد؟

نه اصلا جایی برای این نگرانی وجود ندارد و این کلمه صنفی دست و پای ما را نمی‌بندد. کارشناسان وزارت کشور به ما اطمینان داده‌اند که این کلمه مطلقا دست و پای ما را نمی‌بندد.
البته اگر یک زمانی قانون عوض بشود، در وزارت کشور تغییراتی به وجود بیاید یا تفسیر کارشناسان متفاوت شود، مسأله دیگری است. خیلی اتفاقات دیگر هم ممکن است رخ دهد که قابل پیش بینی نیست. ولی در حال حاضر، با اطمینانی که وزارت کشور به ما داده است، حتی کلمه صنفی را می‌توانیم اعلام نکنیم و تا این جایی که من در خدمت تان هستم صد در صد مطمئنم که تولید اشکال نمی‌کند.

آیا نکته‌ای وجود دارد که شما را، به عنوان یک عکاس، نگران کند؟

تنها چیزی که من را نگران می‌کند این است که انجمن دست چه کسانی خواهد بود و آنها چه هدفی را دنبال خواهند کرد. چقدر توانایی مقابله با مشکلات را دارند و چقدر در جزییات تشکیل انجمن بوده‌اند تا بتوانند با قدرت پیش بروند و از آن دفاع کنند.