یک سال دیگر بیایید

گالری راه ابریشم در سال‌های اخیر، عمده فعالیت‌های خود را روی عکس متمرکز کرده است.
گفت و گوی ما با آناهیتا قبائیان مدیر راه ابریشم، از چگونگی شکل‌گیری این گالری آغاز شد و به موضوع بازار داخلی و خارجی عکس انجامید.
وی در سخنان خود به اهمیت برگزاری نمایشگاه‌های متعدد در کشورهای مختلف، چاپ کتاب و وجود یک آژانس فعال عکس اشاره کرد که می‌تواند زمینه مناسبی برای معرفی توانمندی‌های عکاسی ایران باشد.
البته او به آینده امیدوار است و می‌گوید  اتفاقات خوبی در حال رخ دادن است که سال آینده می‌تواند گزارشی از آنها ارایه دهد.

880316.jpg


چطور شد گالری راه ابریشم را راه اندازی کردید؟
من از فرانسه به ایران برگشته بودم تا درباره موضوعی، که روی آن کار می‌کردم، تحقیق بیشتری انجام دهم. موضوع مورد نظر من مربوط بود به سال‌های قبل از انقلاب. بعد تحقیق به سال‌های بعد از انقلاب کشیده شد و کم کم بدون اینکه خودم بخواهم، به این نقطه رسیدم که در ایران عکاسی یکباره یک رونق عجیب و غریبی پیدا کرده و کار عکاسان ایرانی  را حیرت‌آور دیدم.
با توجه به اینکه از قبل هم از عکاسی خوشم می‌آمد فکر کردم یک گالری تخصصی عکس به وجود بیاورم. حدود هفت سال و نیم پیش در آذرماه با نمایشگاهی از آثار عباس کیارستمی شروع به کار کردیم و از روز اول هدف گالری ما این بود که کار عکاسان ایرانی را معرفی کنیم.
البته این کار همیشه کار تفننی من بوده و خواهد بود و با وجود تمام زمانی که روی آن می‌گذارم، اصلا شغل اصلی من نیست و امورات من با آن نمی‌گذرد و نخواهد گذشت.
فقط هر چه از این کار درآمد کسب می‌شود، صرف خودش می‌شود تا گالری بتواند به کار خود ادامه دهد.
این کار به نظر من خیلی جالب است و در برخی زمینه‌ها به پیشرفت های خوبی رسیده‌ایم. البته امروز نمی‌توانم در مورد کارهایی صحبت بکنم که انجام نشده ولی برنامه‌های خیلی خوبی در عکاسی ایران موفق شدم کمک کنم که به وجود بیاید و پیاده بشود. اما هنوز خیلی زود است که بخواهم درباره آنها حرف بزنم. شاید اگر یک سال دیگر باز شما حوصله داشتید و برگشتید، بتوانم گزارش‌های خوبی از روند کار بدهم.

چه چیز حیرت‌آوری در کار عکاسان ایرانی دیدید؟
من به این موضوع اعتقاد دارم که چشم عکاسان ایرانی، چشم خاصی است. به عبارت بهتر انگارعکاسی جانشین شعر ایران شده و به همان شکل نگاه خاصی به دنیا دارد. انگار در این چند سال اخیر همه به جای تکلم دارند با چشم شان یک پیغامی را رد و بدل می‌کنند و دنیا را متوجه خودشان می کنند.
این موضوع تنها توجه من را به خودش جلب نکرده است. قبل از اینکه به ایران برگردم، با یک استاد معروف در دانشگاه علوم سیاسی پاریس  به نام Olivier Roy صحبت می‌کردم. او به من گفت نگاه کن در فرانسه چند عکاس برجسته ایرانی هست. مثلا عباس عطا، رضا دقتی، آلفرد یعقوب زاده، ایزابل اشراقی و دیگرانی که اضافه شده‌اند.
به من گفت برو سر و گوشی آب بده ببین چطور است که عکاسان ایرانی اینقدر نگاه خاصی دارند و توجه همه را به خودشان جلب می‌کنند و عکس‌های جالبی می‌گیرند.

شما پیش از راه اندازی این گالری هیچ تجربه‌ای در این زمینه داشته‌اید؟
نه- من دکترای تاریخ دارم و مهندسی درکاربرد کامپیوتر در علوم اجتماعی، انسانی و سیاسی. همیشه هم امورم را از طرق دیگر گذراندم و کارتجاری داشته‌ام برای گذراندن روزمره.این کار را وقتی شروع کردم برای تفریح و سرگرمی بود ولی بعد هر چه زمان گذشت جدی‌تر و جدی‌ترشد و ابعاد دیگر گرفت و امروز دیگر زمان زیادی از من می‌گیرد ولی باز سعی می‌کنم هر چند وقت یک بار فاصله بگیرم و بعد دوباره برگردم تا کاملا غرق نشوم.

چه ژانرهایی از عکاسی برای شما بیشتر جالب توجه است و چطور نمایشگاه‌هایی اینجا برگزار می‌شود؟

همه ژانرها برای من جالب است. البته کارهای مستند اجتماعی و فوتو ژورنالیسم را خیلی دوست دارم و اگر بخواهم درجه بندی کنم، اول مستند اجتماعی، دوم فوتو ژورنالیسم و سوم کارهای عکاسی هنری خالص است.
البته اینجا عکاسی هنری را بیشتر نشان می‌دهیم ولی معمولا کارعکاسانی که اینجا نمایشگاه می‌گذارند، به طور مطلق آرتیستیک نیست، به این معنی که عکاس فقط میزانسی بچینند وعکسی بگیرد. اغلب اوقات این عکس ها، مفهومی اجتماعی را بیان می کنند و از عکاسی مستند دور نیستند.  بهتر است این طور بگویم که شاید تکنیک اش دور باشد اما همیشه مفاهیم اجتماعی در آنها وجود دارد.

در نمایشگاه‌هایی که برگزار می‌کنید، بیشتر هدف نمایش آثار است یا فروش آثار؟

راستش من دیگر از فروش عکس تقریبا ناامید شده‌ام و فکر نمی‌کنم در ایران به وجود بیاید. برای اینکه ما هفت سال و نیم است کار می‌کنیم اما انگار که آب در هاون کوبیده‌ایم. این همه جار و جنجالی هم که برای فروش‌های بین المللی در کریستیز و ساتبیز می‌شود، اغلب بر نقاشی متمرکز است.
در داخل هم گالری‌هایی که مدت‌ها بعد از ما رسیده‌اند و فعالیت‌شان به مراتب از ما کمتر است، به واسطه بازار پر رونق فروش نقاشی، به  موقعیت مالی قابل قبول رسیده‌اند. ولی ما هیچ وقت امکان ندارد به این نقطه برسیم.
در آذرماه نمایشگاهی در ابوظبی داشتیم که به فراخور حال مشتریان، بیشتر نقاشی گذاشته بودیم ولی یک دیوار به عکس اختصاص داده شده بود، ولی باز بعد از این همه سال یکی آمد و گفت:«من که خودم می‌توانم دوربین بگذارم و این عکس‌ها را بگیرم»!
جالب این است که این حرف را از دهان مردمی می شنویم که کلی ادعایشان می‌شود و به نظر خودشان متجددترین خانواده‌ها هستند ولی متاسفانه هنوز نفهمیدند که ایده آن عکس مهم است. کپی کردن که کاری ندارد و وقتی شما ایده یک عکاس را دیدی، به خصوص در عکس هنری می‌توانید عین همان میزانسن را بچینید و از عکس کپی کنید. این کاری است که از نقاشی هم می‌شود. چقدر کپی از نقاشی‌های کلاسیک و مدرن وجود دارد ولی کدامشان قیمت اصل را دارد؟
هنوز مردم قبول نکرده‌اند که عکس یک دیدگاه، یک جریان است و یک ایده است. فکر کنم به احتمال خیلی زیاد تا وقتی که ما زنده هستیم، نخواهند فهمید.
در کل خاورمیانه این طور است و این مساله همان طور که گفتم در ابوظبی اتفاق افتاد.
و یک خانم لبنانی این حرف را به من زد.

پس فقط اینجا آثار را به نمایش می‌گذارید؟
نه ما برای فروش سعی خودمان را می‌کنیم و عکس‌ها را هم می‌فروشیم ولی داخل ایران جریان قدرتمندی به وجود نیامده. یعنی حتی بعد از این حراج‌های آخر که این همه مردم شروع کردند به خرید کار هنری، در مقابل هر نه نفری که به سراغ نقاشی رفت، یک نفر عکس خرید.
ولی در اروپا ما خیلی چیزها توانسته‌ایم به وجود بیاوریم. مثل نمایشگاه‌ها و حضور در سالن‌ها و نمایشگاه‌های بین المللی.

شما علت  این عدم استقبال را چه می‌دانید؟
بالاخره ما همیشه بعد از دیگران به همه جا می‌رسیم. وقتی جریانات هنری تو اروپا و امریکا بوده، شاید ده‌ها سال بعد به ایران یا کشورهای خاورمیانه راه پیدا کرده، شناسایی شده و نهایتا به رسمیت شناخته شده است.

البته عکاسی که تقریبا همزمان با اروپا در ایران هم رواج پیدا کرد.

بله – این که درست است ولی وقتی مثلا «من ری» و اسامی برجسته دیگر اوایل قرن بیستم، در اروپا فعالیت می‌کردند آیا معادلی در ایران داشته‌اند؟ بعد از اوایل قرن، سال‌ها عکاسی متوقف شده است.
حالا ممکن است تعداد انگشت شماری وجود داشته باشند اما به شناخت من، هیچ گاه به آن حد رشد نرسیدند. اما در این سی چهل سال گذشته دوباره جریاناتی به وجود آمد و امروز هم البته عکاسی ایران، با این امکانات پایین، کم از عکاسی خیلی کشورهای دیگر ندارد.

آیا خریدارانی از بخش‌های دولتی یا مثلا بانک‌ها دارید؟
مطلقا. حتی یکی محض نمونه وجود ندارد. چند تا در اکسپوی پنج سال پیش از ما خریدند و سال بعدش همه را پس دادند.

چه افرادی بیشتر خریدار عکس هستند؟
اغلب یا خارجی‌هایی هستند که خودشان مجموعه‌دار عکس هستند، یا ایرانی‌هایی که بر اثر سال‌ها زندگی در خارج از کشور ارزش عکس را فهمیده‌اند.
البته مشتری ایرانی خیلی به ندرت است. ممکن است خود عکاسان از هم بخرند.

قیمت آثاری که فروش می‌رود را خود هنرمند پیشنهاد می‌دهد؟

خود هنرمند پیشنهاد می‌دهد و ممکن است در مقابلش من هم برای تصحیح قیمتی که فکر می‌کنم پایین باشد یا بالا، یک پیشنهادی بدهم. ولی همیشه سعی می‌کنم که پیشنهاد از طرف خود عکاس باشد تا بدانم نظر خودش چیست. اگر نظرش را مطابق بازار ندانم، سعی می‌کنم توصیه دیگری کنم ولی در نهایت همیشه خودش عکاس است که قیمت نهایی را اعلام می‌کند.

در مورد حراج‌هایی که خارج از ایران برگزار می‌شود، بیشتر توضیح بدهید.
آیا این حراج‌ها واقعی است یا یک جور بازار گرمی برای ایجاد اشتیاق و علاقه و بالا بردن قیمت هنرمند است؟
فکر می‌کنم که هر دو هست. این موضوع در تمام دنیا وجود دارد و در مورد هنر ایرانی هم به وجود آمده و نمی‌شود که جلوی آن را گرفت.
اما نظر شما را می‌خواهم به این موضوع جلب کنم که معمولا در فروش‌ها تعداد نقاشی‌های ارایه شده  با تعداد عکس غیر قابل مقایسه است. اگر صد تا نقاشی هست، شاید ده تا عکس بیشتر نباشد. این چند عکس هم معمولا از نام‌های بسیار شناخته شده است و بعضی وقت‌ها در میان آنها یکی دو نام جدید معرفی می‌شوند.
ولی در مورد واقعی بودن یا نبودن این فروش‌ها باید بگویم که در مورد نقاشی می‌دانم این کار انجام می‌شود. یعنی مثلا یک نفر ده، بیست کار از یک هنرمند می‌خرد و بعد یکی از این کارها را می‌گذارد توی حراج. آنها معمولا یک نفر را در محل می‌فرستند و یک نفر را پای تلفن دارند که قیمت این هنرمند را بالا ببرند. در این شرایط ممکن است حتی خودش از جیب پول بدهد ولی وقتی قیمت بالا رفت، بعد می‌تواند کارهایی که خریده به قیمت خوب در بازار بفروشد. من تا به حال از این کارها نکرده‌ام و آنقدر برای خودم احترام قائلم که هرگز هم این کار را نخواهم کرد و به جرات و قدرت هم می‌گویم و در مورد آن کسانی که خودم کارهایشان را در حراجی‌ها گذاشته‌ام، هیچ تقلبی در کار نبوده است و فروش‌ها همیشه به صورت واقعی بوده است.

تا به حال در کدام حراج ها شرکت کرده‌اید؟
در حراج‌های کریستیز، ساتبیز، فیلپکس و بونامنز، به کرات کارهنرمندانی که با من هستند را گذاشته‌ایم و فروش رفته است.

چه اتفاقی باید رخ بدهد تا بازار عکس داخل ایران تکانی بخورد؟
نمی‌توانم به طور دقیق بگویم ولی بالاخره ایران کشور سنتی است و عکاسی هنر جدیدی است هنوز برای ایرانی‌ها این موضوع  جا نیفتاده که چگونه می‌شود کسی با فشار یک دکمه مخصوصا اگر برنامه دوربین روی اتوماتیک باشد، یک اثر هنری به وجود بیاورد. برای ما ایرانی‌های نسبتا سنت پسند، نقاشی که یک هنر بسیار بسیار قدیمی‌تر است بیشتر به عنوان هنر شناخته شده تا عکاسی و بدتر از آن پرفورمنس یا ویدئو یا اینستالیشن.
ولی اینکه چه اتفاقی باید رخ بدهد، باید بگویم هر وقت چیزهای دیگرمان معادل کشورهای پیش رفته شد و بقیه بخش‌های اقتصادی‌مان به آن شیوه پیش رفت، می‌توانیم امیدوار باشیم که در عکاسی هم  بازاری معادل بازار آن کشورها به دست بیاوریم. و من امروز، به طور قطع می‌توانم بگویم که در کوتاه مدت به وجود نخواهد آمد.

منظور من بیشتر اتفاقاتی است که موجب تسریع این اتفاق می‌شود. مثلا شاید کارهایی مثلبرگزاری بیشتر نمایشگاه‌ها و مواجه کردن مردم با عکس بتواند مردم را به دیدن و علاقمندی به عکس، عادت دهد.
اولا باید بگویم تنها جایی که سال‌ها و سال‌ها برای برگزاری نمایشگاه عکس پافشاری کرد، گالری راه ابریشم بود. فکر نمی‌کنم هیچ جای خصوصی یا دولتی دیگری به اندازه ما در برگزاری نمایشگاه عکس پیگیری کرده باشد. ولی از یک طرف بعضی عکاسان، نه تنها همکاری نکردند، لعن و نفرین هم کردند و خود را کنار کشیدند و طبیعتا یک چند دستگی به وجود آمد واگر بخواهم یک بیلان بدهم، می توانم بگویم دو، سه یا نهایتا  پنج نفر از عکاس و غیر عکاس و هنرمند و غیره بیشتر به من کمک نکردند.
برگردیم به جواب سوال شما و اینکه البته باید نمایشگاه‌های عکس بیشتر بشود و نهادهای دولتی و بانک‌ها به خرید روی بیاورند.
در حال حاضر مثلا بانک‌ها، چه خصوصی و چه دولتی، خیلی خرید می‌کنند ولی فقط نقاشی و مجسمه می‌خرند. کسی دنبال عکس نمی‌آید. فکر می‌کنم این جمله "خودم می‌توانم این عکس را بگیرم" شعار اغلب کسانی است که کار هنری می‌خرند.
راه دیگر این است که در دکوراسیون خانه‌ها، بیشتر از عکس استفاده بشود و در این زمینه شاید دکوراتورها باید یک مقداری کمک کنند. این موضوع در اروپا  کاملا جا افتاده است و شما اگر یک مجله  دکوراسیون را باز کنید، امکان ندارد از عکس در دکوراسیون منازل خیلی قشنگ استفاده نشده باشد.
کتاب عکس تقریبا وجود ندارد. چند تا ترجمه  و تالیف در مورد عکاسی وجود دارد ولی آن دریای کتابی که راجع به عکاسی در اروپا یا امریکا می‌بینید اصلا اینجا نیست. کیفیت کتاب‌هایی که اینجا چاپ می‌شود خیلی پایین است به طوری که می‌بینید مثلا کاتالوگ نمایشگاه‌های فلان گالری فرانسوی کیفیت‌اش از کتاب عکسی که اینجا با تیراژ بالا منتشر می‌شود بهتر است.
یعنی هیچ سعی اساسی از هیچ طرف انجام نمی‌شود. ناشرین کتاب عکس هم خودشان می‌دانند که کتابشان فروش خیلی زیادی ندارد و برای همین خیلی سرمایه گذاری نمی‌کنند.
موضوع دیگر این است که اصلا کسی آگاه نیست که ما چه گنجینه عکسی در ایران داریم که یک مقدار در کاخ گلستان است و یک مقدار دست اشخاص مختلف.
من که تنها یکی از دست اندرکاران این جریان هستم، بارها و بارها مورد مراجعه قرار گرفته‌ام و از من پرسیده‌اند که آیا می‌توانم چند تا از این عکس‌ها را جمع آوری کنم تا به نمایش در بیاید.
البته در آینده نزدیک امیدوارم این جور کارهایی به طریقی رخ بدهد. اگر این گنجینه‌های ما هر کس دیگری داشت، صدها نمایشگاه در تمام دنیا برگزار کرده بود.
ولی برای ما ایرانی‌ها ارزش زیادی ندارد.

تقاضای بازار بین المللی برای نمایش یا فروش عکس‌های ما چقدر است؟
اولا موقعیت‌های خیلی خوبی به وجود آمده و از آن استفاده شده، ولی هیچ وقت بازتاب و انعکاسی در ایران نداشته.
مشتری‌ای که بیاید به راحتی یک قیمت بالایی بدهد و عکس بخرد اغلب خارجی است. در بازارهای عکس خارجی،( البته منظور من اروپا است) واقعا استقبال خیلی زیاد و فروش خوب است.
فکر می‌کنم اگر امکاناتی خارج از ایران به وجود بیاید مردم در اروپا و احتمالا امریکا (که البته من تجربه شخصی از آن ندارم)، از آن استقبال می‌کنند.

پس چرا اینقدر کم رخ می‌دهد؟

آخر کسی ایران نمی‌آید. باید یک اتفاقاتی بیفتد که مردم آشنا بشوند و بعد بیایند دنبالش و بعدا خریدار به وجود بیاید!

پیشنهاد شما این است که ما اول خودمان را بشناسانیم و بعد توقع فروش داشته باشیم.
بله باید در کشورهای مختلف نمایشگاه‌های فرهنگی گذاشته بشود، کتاب چاپ بشود و خودمان و توانایی‌هایمان را معرفی کنیم. تنها بعد از اینگونه کارها است که عکاسی ایرانی بازار خود را پیدا می‌کند. ولی آدم باید محکم بایستد و این نمایشگاه‌ها را به وجود بیاورد و کمک کند تا همه با هم در بازارهای عکس شرکت کنند، و پول کلان هزینه کند و حتی اگر برنگشت نا امید نشود و به کار ادامه بدهد. بالاخره بعد از ده بار جواب خواهند گرفت.
اما اگر آدم فعالیتی نکند، مثلا آمریکایی اهل تگزاس از کجا بداند عکاسی در ایران وجود دارد. یا مثلا فلان فرانسوی که در لیون زندگی می‌کند اگر نمایشگاهی از عکس ایرانی، نبیند، از کجا می‌تواند بفهمد. این معرفی با ترتیب دادن نمایشگاه‌های متوالی به وجود می‌آید فقط اصلا نباید دنبال نتیجه کوتاه مدت بود.

این نمایشگاه‌ها را کجا باید برگزار کند؟

فقط آدم‌های علاقمند می‌توانند آن را انجام دهند. من، به سهم خودم، همیشه سعی کرده‌ام و به  موفقیت‌هایی هم رسیده‌ام و از این به بعد هم ادامه می‌دهم. دو سه نفر دیگر هم علاقمندند و کم کم در گوشه خودشان به نتایجی رسیده‌اند. اما اگر جریانی به وجود نیاد کار به همین صورت موردی و انفرادی باقی می‌ماند.
اما اگر یک  آژانس عکس محکم و جدی با یک پشتوانه مالی به وجود بیاید ممکن است بتواند جریان وسیع تری ایجاد کند. ولی متاسفانه چنین کاری هنوزانجام  نشده و یکی از دلایلش اختلاف سلیقه بین عکاسان و دست اند کاران عکاسی است.

 تا کنون دو اکسپو عکس دولتی برگزار شده است، می‌خواهم نظر شما را درباره آنها بپرسم و تاثیری که می‌تواند بر بازار عکس بگذارد.
من هیچ نظری ندارم. در اولی شرکت کردیم، که خیلی بد برگزار شد.آنجا چند تا ازکارهای ما را خریدند و بعد پس دادند. در دومی هم که اصلا شرکت نکردیم.
به هر حال فکر نمی کنم این جریان با این کیفیت بتواند تاثیر مثبتی بر بازار عکس داشته باشد.

آیا خودتان در فکر راه اندازی آژانس هستید؟
من وقتش را ندارم اما اگر بتوانم چهار، پنج تا همکار خوب داشته باشم که علاقمند به چنین کارهایی باشند، حاضرم به عنوان یکی از مهره‌های چنین کاری، همکاری داشته باشم.
مگر آژانسی مثل مگنوم چطور به وجود آمد؟ مثلا ده تا عکاس سرمایه گذاری کردند و شرکتی را به وجود آوردند و سرقفلی این آژانس، عکس‌های این عکاسان است به علاوه ده، بیست  تا عکاس دیگر که با آنها همکاری می‌کنند و با این شیوه زندگی همگی آنها تامین می‌شود.
منتها این نیازبه یک سرمایه گذاری اولیه دارد و بعد فعالیت چند آدم دلسوز. ولی کار سختی نیست و فرمولش وجود دارد.

اگر چنین تشکیلاتی اینجا به وجود بیاید، فکر می‌کنید می‌تواند بازار خود را پیدا کند؟

بله- می‌دانید الان چند عکاس ایرانی با آژانس‌های مختلف بین المللی کار می‌کنند. اگر همه این‌ها در یک آژانس جمع شوند حتما مخاطب بیشتری خواهند داشت.

این آژانس چطور می‌تواند وارد رقابت با آژانس‌های معتبر و قدیمی بشود؟
با اعتبار و فعالیت عکاسانش. با عکس‌هایی که می‌گذارد و گستردگی حوزه کاری‌اش. متاسفانه همواره مناطقی از زمین درگیر بحران هستند و عکاسان می‌توانند آنجا بروند و بعد موضوعات مستند و اجتماعی و رپورتاژهای مختلفی وجود دارد که می‌توان به آنها پرداخت. باز از آژانس مگنوم مثال می‌زنم چون دوست خوبم عباس عطار آنجاست و من همیشه درجریان کارهایش هستم. آخرین باری که عکس‌های او را دیدم، راجع به  معبدی در تایلند بود او وقت زیادی را صرف کرده بود تا بتواند آن زیارتگاه را به تصویر بکشد.
به هر حال موضوع که زیاد است. اما کسانی که با هم کار می‌کنند باید هم سلیقه باشند و یکدیگر و کارشان را دوست داشته باشند. بالاخره پیچ و مهره که نمی‌خواهند بفروشند، یک جور کار هنری است. باید علاقه چاشنی‌اش باشد.

خود شما مشتری خرید عکس هستید؟

بله کم و بیش. البته چون ما هم خیلی در بازارهای بین المللی سرمایه گذاری می‌کنیم و هم باید مقداری از هزینه‌های گالری، که معمولا نمی‌تواند پول خود را در بیاورد، تامین کنیم، آنقدر که دلم می‌خواهد نبوده است.

عکاسی هم می‌کنید؟

ابدا". من فقط عکس نگاه می‌کنم. من علاقمند پر و پا قرص دیدن عکس هستم.

آیا گالری راه ابریشم با افراد خاصی کار می‌کند؟
خیر- می‌خواهم به نکته‌ای اشاره کنم: شاید کارهایی که انجام داده‌ام، برای بعضی این سوء تفاهم را ایجاد کرده  که فقط به کارهای معدود عکاسانی که اینجا نمایش داشته‌اند علاقه‌مندم.
اما واقعیت این است که تعداد کسانی که کار عکاسی‌شان را دوست دارم و از آثارشان لذت می‌برم، خیلی بیشتر از آن چیزی که تا به حال توانسته‌ام به نمایش در بیاورم و خیلی دلم می‌خواهد در آینده فرصتی به وجود بیاید و این کمبودها جبران شود.
من در این سال‌ها با عده‌ای کار کرده‌ام که خیلی از بابت آن خوشحال و مفتخرم. اما عده‌ای هم هستند که به دلایل مختلف هرگز نتوانستم از کارهایشان استفاده کنم ولی اگر آنها گالری راه ابریشم را به عنوان  مکانی برای نشان دادن عکس قبول دارند، باید بدانند که اینجا به آنها نیز تعلق دارد.
دلم می‌خواهد همه عکاسان اینجا را خانه خودشان بدانند و امیدوارم یک روز آنقدر گسترش پیدا کند که به محل بازتری برای عکاسان و کارهای مختلف عکاسی از جریانات مختلف، تبدیل شود.

بازار عکس ایران در گفتگو با فرزاد هاشمی

پرونده یک موضوع: بازار عکس در ایران