890325.jpg


سایت عکاسی-گیتا جاودانی
«بوی خوبی از اوضاع فرهنگی و هنری به مشام نمی‌رسد.»
این جمله سیف‌الله صمدیان است. اگر عکاس هستید، حتما او را می‌شناسید. چرا که در همه جا حضوری پر رنگ و تاثیر گذار دارد. رد پایش در اکثر انجمن‌ها و تشکل‌های عکاسی دیده می‌شود. عضو هیات موسس و مدیره انجمن عکاسان ایران است. در اغلب مسابقات عکاسی در جایگاه داوری می‌نشیند و یا عضو هیات انتخاب می‌شود. از همه مهمتر، برگزار کننده جشن تصویر سال، بزرگترین و مهمترین واقعه تصویری غیر دولتی در ایران، است. این حضور فعال و مستمر حاشیه‌ها و حرف و حدیث‌هایی هم برای او به دنبال داشته است. تلاش می‌کنیم در این گفت وگو نظر او را درباره باند بازی و آنچه درباره خودش گفته می‌شود، بدانیم.



باند و باند بازی در عکاسی وجود دارد؟
چون نمی‌توانم مثال بزنم، پس نمی‌توانم قاطعانه بگویم هست. اما بوی خوشی هم از جو هنری ایران نمی‌آید که بگویم نیست.
جوان‌ها می‌توانند به این سوال‌های قطعی، جواب قطعی بله یا خیر بدهند. اما من دیگر پا به سن گذاشته‌ام  و با احتیاط به اینگونه سوال‌ها پاسخ می‌دهم. اسمش را مصلحت‌گرایی نگذارید اما به هر سوال روشنی خیلی صریح و قطعی نمی‌توان جواب داد. این شرط عقل است.
متاسفانه در جامعه‌ای که به راحتی دروغ فضیلت به حساب می‌آید، ریا کاری در همه جا دیده می‌شود و آدم‌هایی با استفاده از همین ابزارها، خود را جا انداخته‌اند و به موقعیت‌های مناسبی دست پیدا کرده‌اند، نمی‌توان گفت عرصه هنر پاک و مبرا مانده است. من وجود آن را حس می‌کنم اما اگر بپرسید کی و چه جوری، باور کنید نمی‌توانم بگویم.

به آدم‌های این چنینی چه می‌گویید؟
در سیاست که باند و باند بازی به وفور رایج است. عالم اقتصاد هم که اساسا پایه‌اش بر این است. اما در جوامعی که همه چیز برعکس تعبیر می‌شود، وارد عرصه فرهنگ و هنر هم می‌شود.
اشکال عمده ما این است که فکر می‌کنیم همه چیز حتی فرهنگ و هنر هم جزیی از سیاست است. در حالی که اگر باهوش‌تر باشیم و اگر به صلاح مملکت بیندیشیم، می‌بینیم که سیاست جزء کوچکی از فرهنگ جامعه است. ولی چون جای این‌ها در مملکت ما عوض شده، امکان باند و باند بازی هم  بالا رفته است.
و اگر بخواهم به آنها چیزی بگویم این است که اگر درکار هنراید، به قیافه تان نمی‌آید و نباید هم بیاید که وارد باند بازی‌های سیاسی بشوید، چون هنر فراتر از همه این آمال و آرزوهایی است که سیاستمداران دنبال می‌کنند و هر هنرمند عاقل ماورای سیاست عمل می‌کند.

منظورتان از سیاست چیست؟
سیاست یعنی اینکه تو منافع گروهی و عقاید خودت را برتر از همه بدانی. در حالی که منفعت در عالم هنر، فقط در نفس هنر و زیبایی و خلوص آن است. هنر برای رهایی انسان از قید و بندهای دنیوی و رساندن هنرمند به عوالم سالم معنوی مد نظر است.
اینهایی که پشت سر هم می‌گویم همه جواب تو است، خواهش می‌کنم همه را عینا پیاده کن.
هر آدمی اینها را بخواند می‌فهمد منظور من چیست و سیاست و هنر چه معنی‌ای می‌دهد.

شما تا به حال متهم به باند بازی شده‌اید؟
طبیعی است که پشت سر همه، از جمله من، بگویند. ولی بنده و امثال بنده، که نه امروز و دیروز، بلکه سی سال است کارهای جمعی انجام می‌دهیم و این  نشان می‌دهد که حرف‌هایی که پشت سرمان زده‌اند یا خریدار نداشته است و یا از بیخ و بن بی پایه بوده. شخصا امیدوارم سلامت‌ام را در عمل حفظ کرده باشم.

فکر می‌کنید چرا این سوء تفاهم ایجاد شده؟
در مورد بنده؟

بله در مورد شما…
اگر مطمئن‌اید چنین سوء تفاهمی پیدا شده، من جواب بدهم.

این طرف و آن طرف و از افراد مختلف، زیاد شنیده‌ام.
یعنی می‌گویند من چه کار می‌کنم؟

مصادیق‌اش مهم است؟
نه- همان موضوع قدیمی دیکته نانوشته غلط ندارد است. اگر بپذیریم که این دوستان سلامت نفس دارند و این گفته‌ها از روی عقب ماندگی ذهنی یا بغض و حسرت‌های متعددشان نیست، باید به آنها بگویم وقتی آدم زیاد کار می‌کند احتمال اینکه این شایعات و سوء تفاهم‌ها ایجاد بشود هست.
البته من نمی‌دانم این مصاحبه دادگاه شهری است یا محلی یا روستایی؟

نه دادگاهی نیست؛ فرصتی است برای شنیدن و پاسخ دادن به حرف‌هایی است که پشت سر گفته می‌شود.
می‌توانم بگویم من تا جایی که یادم است در انتخاب آثار بیش از یک رای ندارم و آنقدر فکرم درست کار می‌کند که نخواهم با «شانتاژ» و جوسازی یک نفر را برنده کنم چون ارزش آن هزار و ششصد نفری که دور یک اتفاق به نام تصویر سال جمع می‌شوند بیشتر از این حرف‌ها است و من هرگز این اعتبار را به یک نفر نمی‌فروشم!
اگر حتی یک کم باهوش باشم این کار را نمی‌کنم.

برگردیم به سوال اول، گفتید که در جامعه عکاسی جو ناسالمی وجود دارد…
جو ناسالم فکری! چون سیاست‌زدگی در فرهنگ و هنر هم رسوخ کرده این احتمال را بالا برده است که عده‌ای تحت عنوان سازمانی یا انجمنی بتوانند باند بازی کنند حتی اگر فکر کنند که باند خودشان سالم است و حق با آنهاست.

چطور این افراد از هم قابل تشخیص‌اند؟
شما دروغ را چطور تشخیص می‌دهید؟

به سادگی
پس مطمئن باشید که این افراد را هم به سادگی تشخیص می‌دهید. کافی است یک نگاه به اطراف آن افراد و گروه‌ها بیندازید و ببنید دور آنها چه کسانی هستند. اگر از طیف‌های مختلف فکری و عقیدتی و حتی طبقاتی در آن گروه‌ها پیدا شد، بدانید که احتمال سلامت شان بالا است. اگر فقط از یک طیف، یک نوع گویش، یک نوع پوشش، یک نوع سلیقه و حساسیت پیروی می‌کنند، باید به آنها شک کرد.

تعداد زیادی از افراد وارد حوزه عکاسی شده‌اند و خیلی هم مشتاق‌اند که رشد کنند و سری توی سرها در بیاورند. به آنها که دیدن این مسایل دلسردشان می‌کند چه می‌گویید؟
هرچند به خودی خود نمی‌توان کاری کرد که ناپاکی از بین برود اما امیدوارم که این مصاحبه‌های شما بتواند یک جو سالمی را حداقل در ذهن بچه‌ها ایجاد بکند و یک آرامش خاطری ایجاد کند.
در مسابقات هنری به ویژه عکاسی، که این روزها به وفور برای آن فراخوان‌های منتشر می‌شود، چون تعداد شرکت‌کنندگان بالاست احتمال حسدها و حسرت‌ها و حرمان‌ها زیاد است. برای همین هیچ راهی وجود ندارد جز اینکه خودمان را سالم نگه داریم و کارمان را انجام دهیم و آنقدر قوی کار کنیم که هر داوری با هر سلیقه‌ای نتواند از کنار آن به راحتی بگذرد. اما اینکه وقتی شکست می‌خوریم و انتخاب نمی‌شویم، پشت سر باندها حرف بزنیم، کار بسیار سخیف و بیهوده‌ای است و فقط از دست آدم‌های عقب مانده و خیلی ساده بر می‌آید.

من با شما در این جمله موافق نیستم.
اول حرف من را گوش کنید. گفتم باید خود را آنقدر قوی کنیم که کارمان به این حرف‌ها نرسد. مطمئن باشید با سلامتی که خود ما به دست می‌آوریم، تعداد آن گروه‌ها و باند بازی‌ها کم می‌شود. ولی واقعیت تعداد بالای شرکت‌کننده با واقعیت تعداد پذیرفته‌شدگان و برندگان، همخوانی ندارد و خیلی‌ها شکست می‌خورند و ناراحت می‌شوند.
تنها راه جلوگیری از افسردگی و دلسردی این است که نیمه پر لیوان را ببینیم و با کار خوب، این نگاه مثبت را ارتقا بدهیم.
و وقتی وارد یک مسابقه‌ای می‌شویم با این آگاهی باشد که اولا هر گروه داوری سلیقه خاص خودش را دارد و احتمال اینکه ما برنده نشویم را از اول در ذهن مان حک کنیم و بعد جلو برویم. اگر از ابتدا با امید برنده شدن برویم، شکست تلخ تر می‌شود. اما اگر صرفا برای حضور داشتن در رویدادی، شرکت می‌کنیم، مطمئنا اگر شکست بخوریم، خیلی دلتنگ نمی‌شویم. یعنی آدم باید عاقل باشد، ممکن است در یک فستیوالی اصلا پذیرقته نشود و در یک فستیوال دیگر نفر اول بشود. باید بدانیم که داورها پیامبران بی‌عیب و خطا نیستند. آدم‌هایی معمولی هستند و به طور طبیعی در شرایط و زمان‌های متفاوت می‌توانند حس‌های متفاوتی داشته باشند. به جز افراد بسیار بسیار خاص و حرفه‌ای که اگر زمین و زمان به هم بریزد، حس درک هنری‌شان سالم و دست نخورده می‌ماند.
حرف‌هایم را خلاصه می‌کنم در این چند جمله که، ما باید آنقدر خوب کار کنیم و آنقدر برای لذت بردن از کار تلاش کنیم که به امید جایزه عکاسی نکنیم. اگر با تلاش زیاد و نگاه مثبت به جهان و انسان پیش برویم، من به شما قول می‌دهم که یک جا نشد جای دیگر قبول می‌شویم. ولی زیباترین کاری که هر هنرمند می‌تواند بکند این است که یاد بگیرد جایزه‌اش را از آفرینش اثرش بگیرد. یعنی لحظه خلاقیت، جایزه هر هنرمند داده می‌شود. البته چشم بصیرت می‌خواهد، قلب گشاده و روح بلند که آن را تشخیص بدهد.
همه این‌ها را گفتم برای اینکه برسم به آن پیامی که می‌توانم بدهم و راه حل من این است که ما نمی‌توانیم بر سیاست‌های جهانی غلبه کنیم اما می‌توانیم یاد بگیریم از لحظه آفرینش کار هنری‌مان چنان لذتی ببریم که به هیچ جایزه‌ای محتاج نباشیم.*

– سایت عکاسی آماده انتشار و انعکاس نظرات شما در باره «پرونده باند بازی» و این مصاحبه است. لطفا قبل از درج نظر حتما دو یادداشت «پرونده یک موضوع: باند بازی در عکاسی ایران» و «باند بازی در عکاسی ایران؛ واقعیت یا توهم» را مطالعه و در درج نظرات خود به نکات اشاره شده در یادداشت دوم توجه کنید.

– از همکاران محترم رسانه‌ای، سایت‌ها، وبلاگ‌ها و نشریات چاپی و اینترنتی خواهشمندم حق نشر این مصاحبه را برای سایت عکاسی محفوظ بدانند و در صورت نیاز به ارجاع به این مطلب حتما مطابق «آیین‌نامه‌ بازنشر مطالب سایت عکاسی» عمل کنند.

با تشکر – سایت عکاسی