Image © STEPHANIE SINCLAIR
   

  اولین روز جهانی دختر فرصت ویژه‌ای را برای صندوق جمعیت سازمان ملل متحد (UNFPA) به منظور جلب توجه عموم به رسم ناخوشایند «ازدواج دختران نابالغ» مهیا کرد. این امر در ۱۱ اکتبر ۲۰۱۲ با همکاری عکاسان خبری که این موضوع و پیامدهای ناشی از آن را در سرتاسر جهان عکاسی کرده بودند، میسر شد. 

   به این منظور، صندوق و آژانس عکس VII در پروژه‌ای به نام «بیش از اندازه کوچک برای ازدواج»، اقدام به همکاری در یک کمپین نمودند. یک کمپین چندرسانه ای که هدفش بالا بردن سطح آگاهی از مسئله، حمایت از دختران بسیار جوانی که قبلا ازدواج کرده‌اند و روی‌هم‌رفته منع این جریان بود تا نهایتا حدود ۱۴۲ میلیون دختر دیگر در دههٔ جاری از دچار شدن به سرنوشتی مشابه نجات یابند. 

   کمپین از ۱۱ اکتبر ۲۰۱۲ با برگزاری نمایشگاهی در دفتر مرکزی سازمان ملل متحد در نیویورک، در ترکیبی از عکس‌ها و ویدئوهای مستند دو عکاس آژانس عکس VII «استفانی سینکلر» و «جسیکا دی‌موک» رسما آغاز به کار کرد. 

     استفانی سینکلر (متولد ۱۹۷۳) عکاس خبری اهل آمریکاست. سینکلر از دانشگاه فلوریدا با مدرک لیسانس روزنامه‌نگاری و همچنین رشتهٔ فرعی عکاسی فاین‌آرت فارغ‌التحصیل شد و پس از فارغ‌التحصیلی در صدد کار در مجلهٔ شیکاگوتریبون برآمد که او را برای پوشش خبری آغاز جنگ عراق به آنجا اعزام کرد. 

      او بعدها به عنوان عکاس مستقل جهت پوشش خبری شش سالهٔ خاور میانه به این منطقه آمد. گفتنی است سینکلر در سال ۲۰۰۸ به آژانس VII پیوست و در ۲۰۰۹ از آن خارج شد. این عکاس که تاکنون سه جایزه ورلدپرس فتو برده است دائما با نشنال‌جئوگرافی، نیویورک‌تایمز، تایم و چندین مجلهٔ دیگر همکاری می‌کند. 

 
   در سال ۲۰۰۳، وقتی این بانوی عکاس در افغانستان در حال کار روی پروژهٔ «خودکشی» بود، با مقولهٔ ازدواج زودهنگام دختران مواجه شد. تمام قربانیانی که می‌دید، در سنین خیلی پایین ازدواج کرده بودند. اغلب آنها دخترانی بودند حدودا نه ساله با شوهرانی بسیار مسن‌تر از خودشان و این آغاز مجموعه‌ای جدید شد تحت عنوان «بیش از اندازه کوچک برای ازدواج». 
 
   این مجموعه به بررسی چگونگی وادار شدن دختران نابالغ به ازدواج اجباری در بیش از ۵۰ کشور جهان می‌پردازد و حاصل هشت سال کار در کشورهایی چون افغانستان، نپال، اتیوپی، هند و یمن است. در ادامه صرفا به بررسی چندین عکس از مجموعهٔ یاد شده می‌پردازیم. گفتنی است مجموعهٔ پیش رو برندهٔ جایزه‌های جهانی چون ورلد پرس، پولیتزر و چندین جایزهٔ دیگر شده است. 



   «وقتی او را دیدم، قایم شدم. از دیدنش متنفر بودم.» «تاهانی» (دخترک صورتی‌پوش) روزهای اول ازدواج با «ماجد» را به یاد می‌آورد؛ وقتی که او ۶ ساله و شوهرش ۲۵ ساله بود. 

   عروس کوچک برای ثبت این پرتره با همکلاسی پیشین خود، «غادا» (که او نیز عروسی کوچک است) در محوطهٔ خانهٔ کوهستانیشان در «حجه» (واقع در یمن) آماده شد. 



    پس از برگزاری جشن در کنار زنان فامیل، طی مراسمی «سیدابا» و «غلیا» دو نوعروس یمنی، پوشانده شده و بسوی زندگی جدید با شوهرانشان بدرقه می‌شوند. یک فعال اجتماعی در صنعا (پایتخت یمن) می‌گوید: «بعضی از دختران روستایی به مقولهٔ ازدواج همچون ناجی می‌نگرند که آنها را از کنترل‌های خانواده‌هایشان نجات می‌دهد.» 



     عروسان روستایی یمنی را که در این عکس می‌بینید، ساکت و خجالتی بودند تا اینکه سر صحبت به تحصیلات کشید. اکثر دخترانی که بین سنین ۱۴ تا ۱۶ ازدواج کرده‌اند، هرگز به مدرسه نرفته‌اند اما همگی هنوز هم آرزوی تحصیل دارند. 



     آسیه مادری است ۱۴ ساله و دارای دو فرزند. در حالیکه دختر ۲ ساله‌اش بازی می‌کند، او دختربچه‌اش را در خانه شستشو می‌دهد. آسیه در اثر زایمان همچنان بیمار و رنجور است اما هیچ سواد و دسترسی به اطلاعاتی در جهت چگونگی مراقبت از خود ندارد. 



   ده ساله بود که از آزارهای شوهر بسیار مسن‌تر از خودش، فرار کرد و با تاکسی خود را به دادگاه صنعا رساند. عمل جسورانهٔ «نجود علی» _ و مبارزهٔ حقوقی منحصر بفرد حاصل از آن _ نجود را به یک شیرزن بین‌المللی در طرفداری از حقوق زنان تبدیل کرد. او طلاق گرفت و به خانهٔ پدری‌اش بازگشت و در حال حاضر دوباره به مدرسه می‌رود. 



  «مالالای کاکار»، پلیس قندهاری، مردی را دستگیر کرده که مکررا همسر ۱۵ ساله‌اش را با چاقو زخمی کرده است؛ چرا که زن از دستور او سرپیچی کرده. وقتی از کاکار پرسیدم «با آن مرد چه برخوردی شد؟» پاسخ داد: «هیچ؛ اینجا مردها پادشاهند.» کاکار بعدها توسط طالبان کشته شد. 


   
   پاسی پس از نیمه‌شب، «راجانی» دخترک ۵ ساله از بستر خواب بیرون و توسط عمویش به سوی جشن عروسی‌اش بدوش کشیده می‌شود. نکاح کودکان در هند غیرقانونی است؛ از این رو اغلب مراسمات غیرقانونی در ساعات محدودی از بامداد برگزار می‌شوند. کشاورزی می‌گفت: «اینگونه مراسم‌ها رازی می‌شود که اهالی روستا آن را حفظ می‌کنند.» 



   «راجانی» و دامادش با وجود آنکه در مقابل آتش مقدس پیمان ازدواج می‌بندند، به سختی به همدیگر نگاه می‌کنند. طبق سنت، عروس کوچک تا سن بلوغ باید در خانه بماند تا در آن زمان طی جشن دوم عروس و داماد رسما ازدواج کنند. 



     هرچند ازدواج زودهنگام در روستای کوچک او «نپالی» امری عادی است اما «سوریتا» ‌ی ۱۶ ساله هنگامی که زیر چتر عروسی سنتی و ارابه به سمت روستای شوهرش بدوش کشیده می‌شود، در اعتراض به ترک خانه پدریش شیون می‌کند. 


 

   زنان فامیل عروس آینده در حال تهیهٔ غذا و چای برای میهمانان روز نامزدی «روشن» ۸ ساله و «سعید» ۵۵ ساله هستند. مادر روشن که از این ازدواج ناراضی است، می‌گوید: «ما دخترمان را می‌فروشیم‌، زیرا غذای کافی برای تغذیهٔ بقیه فرزندانمان نداریم!» 



   «من دختری بودم که در ازای اشتباه دیگری مبادله شده بودم، به همین خاطر همسرم همیشه در جستجوی بهانه‌ای برای آزار من بود.» این جملهٔ «بی بی عایشه» است. 
 
    وقتی عایشه ۶ ساله بود، توسط پدرش مطابق رسمی معروف به «بد دادن»، به عنوان تاوان قتلی که یکی از بستگانش مرتکب شده بود، به نامزدی یک جنگجوی طالبانی درآمد. عایشه در ۱۶ سالگی ازدواج می‌کند و در معرض سوء‌استفادهٔ خانواده شوهرش قرار می‌گیرد. 
 
   در ۱۸ سالگی از شکنجه‌های آنها می‌گریزد اما توسط پلیس دستگیر می‌شود و سپس به خانواده‌اش بازگردانده می‌شود. شوهر، پدرشوهر و سه تن دیگر از خانوادهٔ شوهرش او را به کوهستان می‌برند، بینی و گوش‌های او را می‌برند و او را به حال خود وامی‌گذارند تا بمیرد.