عکس‌ها: مهدی وثوق‌نیا، از مجموعه «پامنار»، ۱۳۹۲-۱۳۹۳
 

 توضیح «سایت عکاسی»:  نمایشگاهی از عکس‌های مهدی وثوق‌نیا با عنوان «پامنار» از ۲ بهمن در گالری راه ابریشم گشایش یافته و در حالی که قرار بود تا ۱۲ بهمن ادامه داشته باشد تا ۲۰ بهمن ۹۴ تمدید شد. دکتر فرزان سجودی – زبان‌شناس و نشانه‌شناس ایرانی و دانشیار دانشگاه هنر تهران – یادداشت زیر را بر عکس‌های این نمایشگاه نوشته است: 

  «شهر نیز مانند هر دال دیگری در گفتمان‌های متفاوت به شیوه‌های متفاوتی مفصل‌بندی می‌شود و در نتیجه هر گفتمانی همسوی با سازمان کلی گفتمانی‌اش و مناسباتش با اَعمال اجتماعی و ساختار قدرت تصویر متفاوتی از شهر ارائه می‌کند. هدف عکاسی انتقادی به چالش کشیدن و نقد تصویری است که متون برآمده از گفتمان‌ قدرت از موضوعی (برای مثال شهر) ارائه می‌کنند. به عبارت دیگر عکاسی انتقادی آن چه را در تصاویر بازتولید شده‌ی نهادهای قدرت (مثلا رسانه‌های وابسته به شهرداری) به غیاب رانده شده و دیده نشده است به تصویر می‌کشد. متون دیداری برآمده از گفتمان‌های مسلط می‌کوشند تصویری «طبیعی» از موضوع مورد نظر ارائه کنند؛ آن قدر «طبیعی» که موارد نقض آن اصولا دیده نشوند. عکاسی انتقادی آن چه را تحت تاثیر کارکردهای گفتمان‌ مسلط دیده نمی‌شود، می‌بیند و مخاطبانش را به دیدنش فرامی‌خواند و به این ترتیب سازوکار گفتمانی مسلط و تلاش آن برای طبیعی سازی را وامی‌سازد و در نقش یک پادگفتمان ظاهر می‌شود.



    وثوق‌نیا در ادامه‌ی مجموعه‌ی قبلی‌اش «انزلی»، در حوزه‌ی عکاسی انتقادی شهری، این بار عکس‌هایی قابل تامل از محله پامنار تهران گرفته است. عکس‌های مهدی وثوق نیا از پامنار از جمله متون دیداری برآمده از گفتمان انتقادی هستند. او گسست‌ها و «زخم‌هایی» – زخم‌هایی بر پیکر شهر- را در پامنار دیده است که گفتمان مسلط آنها را به غیاب می‌راند، نمی‌بنید و نمی‌خواهد دیده شوند. کافی است نگاهی به پرتال محله پامنار بیندازید: محله‌ای بی‌نقص، مرفه، «اصیل»، زیبا و تمیز؛ نمونه‌ی پیوستگی. اما پامنار وثوق‌نیا دچار گسست است؛ محله‌ی زخم‌های باز است.محله‌ی تخریب‌های ناتمام است. محله‌‌ی ردهای باقیمانده از گذشته است. محله نقصان است. ردهای باقیمانده از محله قدیمی دیگر به هیچ ساختار منسجم شهری تعلق ندارند. گسسته، معلق و رها هستند. آن چه در کنارشان شکل گرفته، افزوده‌های فاقد پیوستگی هستند. از یک سو هیچ پیوستگی با ردهای مانده از گذشته ندارند و از سوی دیگر خود فاقد وحدت و انسجام‌اند. در نتیجه پامنارِ مجموعه وثوق‌نیا، پامنار لایه‌های گسسته‌ی هم‌نشین است که هر نوع توهم کمال و سعادت را در نقصان بزرگی که به تصویر می‌کشد فرو‌می‌پاشد.



   و سرانجام این که عکس‌های وثوق‌نیا از پامنار را می‌توان چونان استعاره‌ای از نسبت ما با تاریخ خواند. وثوق نیا در نگاه انتقادی خود و با رسانه‌ی عکس به ما نشان می‌دهد که چطور برخلاف شیوه‌های تصویرگری گفتمان مسلط، تاریخ- و در اینجا تاریخ یک محله- به شکل ردهای واپاشیده، به شکل اجزای در حال فساد پیکره‌ای که دیگر نیست، و بی هیچ نسبتی با اکنون زوال انفعالی خود را ادامه می‌دهد.»