در هر ساعت میلیون‌ها عکس در شبکه‌های اجتماعی توسط گوشی‌های موبایل آپلود می‌شود. این جهان رو به تغییر که مردمانش همدمی نزدیک‌تر و محرم‌تر از گوشی‌های موبایلشان نمی‌شناسند و هر لحظه زندگیشان را خود خواسته و سریع‌تر از آنچه که فکرش را بکنند با دیگران شریک می‌شوند. هر کسی تلاش می‌کند داستان زتدگی‌اش را به شیوه‌ای که می‌شناسد از طریق عکس‌هایش روایت کند. روایت‌هایی ساده و خودمانی و یا روایت‌هایی که از دل یک تفکر و یا احساس خاص با نگاهی ویژه ثبت شده‌اند. خوزه لوییس بارسیا راه دوم را برای روایت‌هایش برگزیده است. عکاسی اسپانیایی که تلاش می‌کند از طریق موبایلش زندگی و لحظاتی که بر او می‌گذرد را داستان‌سرایی کند.



   او درباره علاقه‌مندی‌اش به عکاسی می‌گوید: «پیش‌تر‌ها به هنر خصوصا عکاسی علاقه‌مند بودم. کلاژهای دیجیتالی که مخلوطی از عکاسی و نقاشی بود جزئی از هنر من محسوب می‌شد. تا اینکه در سال ۲۰۱۱ وقتی یک گوشی iPhone4 خریداری کردم عکاسی با موبایل از سرگرمی‌های مورد علاقه من شد. و در این میان عکاسی خیابانی را انتخاب کردم چراکه به مردم،رنگ ها، انرژی جاری در خیابان و خطوط تشکیل شده از نور و سایه برایم بیش از هرچیز دیگر جذاب و آرامش بخش است. من با عکاسی احساساتم را، تعارض‌های درونی، گذشت زمان و غرق شدن در فضایی که در یک لحضه از آنچه که می‌بینم بر من وارد می‌شود را در عکس‌هایم منعکس می‌کنم. »



  با این تفسیر، در مقابل عکس‌های لوییس بارسیا ما با نگاه خاص و متفاوتی مواجهیم. نگاهی که به ما می‌گوید جهانش به این سه عنصرختم شده«روشنایی، تاریکی و انسانی که در میانه این دو قرار گرفته است». در هر فریم از عکس‌هایش کاراکتر‌ها میان تاریکی وهم انگیزی به دام افتاده‌اند و به تناسب سهم هر کدام از روشنایی، نوری بر آنها تابیده است. انسان سرگردان در جستوجوی راهی است که از این تاریکی به واسطه نوری که برایش آشکار شده است بگریزد. سایه‌های تاریک و اغراق شده که بیشترین فضا را در عکس اشغال کرده است جدای از آنکه رمزآلود به نظر می‌رسد می‌تواند کنایه از جهانی باشد که در آن زندگی می‌کنیم. جهانی که به سوی تاریکی می‌لغزد و نور این تنها کورسوی امید هر روز حضورش میان ما محدودتر می‌شود.
 
   واضح است که زبان بدن برای لوییس بارسیا چندان بی‌اهمیت نبوده است. هر کدام از کاراکتر‌ها ما را وادار می‌کنند در خیال تعقیبشان کنیم، دنبالشان بدویم، آهسته تماشایشان کنیم و هر لحضه منتظر باشیم که نگاهشان به سوی ما بچرخد و داستان از همان نقطه شروع شود…


 
  سیاه و سفید بودن عکس‌ها برای تاکید بیشتر بر سوژه است. رنگ در دنیایی که لوییس بارسیا در پی روایت آن است چندان معنا ندارد. عکس‌هایی که به واسطه سیاه و سفید بودنشان بر فضاهای منفی تاکید می‌کند و سایه‌ها با کنتراستی بالا بارزتر به چشم می‌آیند. در عکس‌های وی اینگونه تلاش شده است که هر گونه عنصری به جز نور و انسان باقی درتاریکی محو شوند. 


 
  به نظر می‌رسد او بی‌علاقه به معماری شهری نیست. خطوطی خشن و نوک تیز که به واسطه بازی نور و سایه شکل هندسی ساختمان‌ها را تشدید کرده و کاراکتر‌هایی که در بیشتر عکس‌هایش با هندسه محیطی درگیر شده‌اند این ادعا را بی پاسخ نمی‌گذارد. 
 
   خوزه لوییس بارسیا نگاه متفاوتش را در عکاسی خیابانی به رخ مخاطب می‌کشد. نگاهی فلسفی و درونگرا با تنالیته‌ای سیاه و سفید به همراه جهان بینی خاصی که می‌گوید به دنیا؛ با تمامی سیاهی و تاریکی باز هم می‌توان امیدوار بود.

پی‌نوشت: برای آشنایی با برنامه‌هاو نرم‌افزار‌های مورد استفاده عکاس در موبایل می‌توانید به اینجا یا اینجا مراجعه کنید.