ساسان مویدی را در منزل کوچک و صمیمانه‌ و در کنار همسر مهربانش ملاقات کردم. با حوصله‌ی تمام برایم از جنگ و روزهای دشوار بمباران تهران گفت. گفت‌وگوی زیر چکیده‌ایی از یک گپ دوستانه در سال گذشته است  که در روزهای سی و ششمین سالگرد آغاز جنگ تحمیلی منتشر می‌شود:

   ساسان مویدی متولد سال ۱۳۳۸ در تهران است. وی از سال ۱۳۵۵ به استخدام تلویزیون آموزشی درآمد. در آن زمان حدود هفده سال داشت. دوره عکاسی، فیلم‌برداری و تدوین را در آنجا گذراند. او معتقد است که در زمان انقلاب آن‌چنان که باید عکاسی نکرده‌ است و آرشیو خوبی در زمینه عکس انقلاب ندارد. به همین دلیل زمانی که جنگ آغاز شد، سعی کرد تمام تلاش خود را در جهت ثبت تصاویر جنگ به کار بگیرد.
 


 

   مویدی می‌گوید: «سال ۱۳۵۶ مجله سروش تنها مجله‌ای بود که به طور تخصصی به هنر اهمیت می‌داد. در آن سال‌ها تعداد اندکی مجله داشتیم و سروش مجله معتبر و مهمی بود، که استادان رشته عکاسی و  گرافیک در آن کار می‌کردند. استاد بهمن جلالی در آن زمان مدیر واحد عکس آنجا بود. من به عنوان عکاس برای این مجله کار می‌کردم. 

   با شروع جنگ عکاسی جنگ را آنجا آغاز کردم. چون تهیه نگاتیو به عهده خود عکاس بود اصل نگاتیوها را هم نزد خودمان نگه می‌داشتیم. به ما از سوی مجله ماموریت داده می‌شد. به جبهه می‌رفتیم و عکس می‌گرفتیم بعد عکس‌ها را مجله از ما می‌خرید. هر فریم را ۵۰ تومان از ما می‌خریدند. گزینش عکس‌ها هم با آقای بهمن جلالی بود. البته گاهی هم عکس‌هایی را که ستاد تبلیغات جنگ می‌پسندید به آن‌ها می‌فروختم که معمولا هر فریم را ۲۵۰ تومان می‌خریدند.»
 


 

   وی در ادامه می‌افزاید: «عکاسی جنگ را خیلی دوست داشتم و با علاقه دنبال می‌کردم. در آن زمان اصلا به فکر نمایش دادن آنها نبودم. ممکن بود از ۳۰۰ فریم عکسی که می‌گرفتم تنها یک فریم آن در مجله چاپ شود. مجله سروش در آن زمان عکس‌ها را به نام خود عکاس چاپ می‌کرد. این مجله هفتگی چاپ می‌شد و هر هفته عکس جنگ داشت… در بیشتر عملیات حاضر بودم اما عملیات فتح خرمشهر را چون آقای جلالی رفتند من دیگر نتوانستم بروم. ولی پس از فتح خرمشهر با آقای جلالی یک سفر رفتیم و با هم آنجا عکاسی کردیم.» 

   ساسان مویدی کتاب عکسی را در زمینه موشک‌باران‌های شهر تهران هم کار کرده‌است. او ۵۰ روز حملات موشکی شهر تهران را به تصویر کشیده‌است. او همچنین عکس‌های بسیاری از بمباران شیمیایی حلبچه دارد و در این زمینه کتاب‌های عکسی به چاپ رسانده‌است. یکی از این کتا‌ب‌ها را کردهای عراق به مناسبت بیست و پنجمین سالگرد بمباران شیمیایی حلبچه چاپ کرده‌اند. او می‌گوید: «بعد از بمباران هم در حلبچه ماندم ناچار بودم ماسک‌ام را در بیاورم و عکاسی کنم. چرا که لنزهایم اتوفوکوس نبود.»
 


 

   به گفته خودش تقریبا ۹۵ درصد عکس‌های جنگ را با نگاتیو سیاه و سفید کار کرده‌است و تعداد اندکی عکس رنگی جهت چاپ روی جلد مجله گرفته‌است. او می‌گوید: «من جنگ را فقط در جبهه‌ها نمی‌دیدم. من از شهرها، بهشت زهرا، خانواده شهدا و هر چیزیی که بویی از جنگ داشت عکاسی می‌کردم.»

   ساسان مویدی عقیده دارد که آن زمان عکاس اعتبار و احترام خاصی داشت. او می‌افزاید: «مردم هنگام عکاسی با من برخورد بدی نداشتند. مثل امروز نبود که عده‌ی زیادی در خیابان دوربین به دست بگیرند و عکاسی کنند. اتفاقاتی در جنگ پیش می‌آمد که احساس می‌کردم با عکس‌هایم می‌توانم به مردم کمک کنم. به عنوان مثال یادم هست که در پادگان جمشدیه تهران عکاسی می‌کردم. اسرای عراقی که در ایران بودند در این مکان نگهداری می‌شدند. من از اسرای آنجا عکاسی کردم، مدتی بعد حلبچه را عکاسی کردم. در اردوگاه پناهندگان حلبچه که به ایران آمده بودند با زن جوانی برخورد کردم که ۳ فرزند کوچک داشت. از شوهرش اطلاعی نداشت. فکر می‌کرد کشته شده است. مشخصات ظاهری او را به من داد. من به او گفتم که فکر می‌کنم در فلان اردوگاه از این شخص عکس گرفته‌ام. او زنده است و اسیر شده است. زن آن‌قدر خوشحال شد که تنها دارایی‌اش را که یک النگو بود از دستش درآورد و می‌خواست به من بدهد. آنجا بود که فهمیدم عکاسی جنگ می‌تواند چقدر مهم باشد.»
 


 

   وی در پایان می‌گوید: «نگاتیوهای عکس‌­های جنگی را که داشتم، حدود ۱۲۷۶۵ فریم بود که همه را تحویل انجمن عکاسان دفاع مقدس دادم. چون در آنجا شرایط بهتری برای نگهداری و آرشیو نگاتیوها وجود دارد.» او عملکرد این انجمن را در حمایت از عکاسان، چاپ آثار آنها و همچنین نگهداری آثار عکاسان جنگ تحسین می‌کند.