جوزف کودلکا، عکس از الیوت ارویت، پاریس ۱۹۷۴

اختصاصی «سایت عکاسی»


«برای یک پرسه زن و دید زننده تمام عیار، لذتی بالا‌تر از این نیست که در قلب اندوه مردمان خانه کند. دور از خانه بودن و در عین حال همه جا را خانه دانستن؛ دیدن جهان، در کانون جهان بودن، و در عین حال از دید جهان پنهان بودن.»
شارل بودلر


در آغاز راه

   قبل از اینکه به جوزف کودلکای عکاس بپردازیم باید به جوزف کودلکایی توجه کرد که انسانی با رفتار‌ها و روش زندگی عجیب است. باید فردی را متصور شد که تقریبا همه عمرش را در سفر بوده است، بدون هیچ وقفه‌ای، زیرا به گفتهٔ خودش: «هیچوقت بیشتر از سه ماه توی یه کشور نموندم. چرا؟ چون دوست دارم ببینم و اگه بیشتر بمونم کور می‌شم.»

   با هنرمندی به اصطلاح خانه به دوش سر و کار داریم که در دوره‌ای ۱۷ ساله تابع ملیت هیچ کشوری نبود تا اینکه به واسطۀ کمک‌های کارتیه برسون توانست به ملیت کشور فرانسه در آید. او تا به امروز که ۷۹ ساله است هرگز ماشین، تلویزیون یا تلفن همراه نداشته است، دوره‌گردی است که زندگی‌اش را تقریبا این‌طور می‌توان خلاصه کرد: سفر کردن، عکاسی کردن.

   کودلکا مجموعه عکسی دارد با نام (بیدارشدن‌ها) که شامل خودنگاره‌های اوست در حالی که صبح از خواب بیدار می‌شود. از کف دفتر آژانس مگنوم تا کوه و دشت، همه به نوعی محل خواب کودلکا است. کودلکا به خوبی با این عکس‌ها به توصیف خود می‌پردازد. (تصویر ۱ و ۲)


تصویر ۱


تصویر ۲


   جوزف کودلکا در سال ۱۹۳۸ در یکی از روستاهای چکسلواکی به نام مراویا (Moravia) به دنیا آمد. ۱۴ ساله بود که یکی از دوستان پدرش او را با عکاسی آشنا کرد، او در این سن شروع به عکاسی از دوستان و خانواده‌اش کرد. در دانشگاه رشتهٔ مهندسی هوا فضا را انتخاب کرد و در کنار تحصیل به عکاسی هم مشغول بود. کودلکا در این سال‌ها بیشتر به عکاسی تئا‌تر مشغول بود و اولین نمایشگاه انفرادی خود را در سال ۱۹۶۱ برگذار کرد.

   در همین سال کودلکا با آنا فارووا (anna farova) که یکی از عکاسان مهم چکسلواکی بود آشنا شد و اولین بار به همراه او به ایتالیا سفر کرد و از همین دوره بود که به عکاسی کردن از کولی‌ها مشغول شد. در سال ۱۹۶۵ به دعوت اوتامور کریتزا (otamor krejca) که از کارگردانان مطرح تئا‌تر چکسلواکی بود به همکاری دعوت شد. کودلکا به این شرط این پیشنهاد را قبول می‌کند که کارگردان به او اجازه دهد آزادانه روی صحنه بین بازیگران در حرکت باشد. عکس‌های این دوره کودلکا شامل بدن‌های تحریف شده‌، صورتهای برآشفته و بیانگر (اکسپرسیو) بازیگران است که بی‌شباهت به نقاشی‌های اکسپرسیونیت نیستند. (تصویر ۳)


تصویر ۳


بهار پراگ

   «به واسطهٔ یکی از دوستانم خبردار شدم نیروهای ارتش شوروی در نزدیکی مرز کشورمان هستند، به سرعت خودم رو به پراگ رساندم.»
این جملات کودلکا مربوط به دوره‌ایی از تاریخ چکسلواکی است که به بهار پراگ مشهور است. از اواسط دهه ۱۹۶۰ اعتراضات مردم چکسلواکی نسبت به دولت شدت گرفت که به دنبال آن الکساندر دوبچک به رهبری حزب کمونیست این کشور رسید. دوبچک دست به اصلاحاتی بی‌سابقه زد که مهم‌ترین ویژگی آن آزادی بیشتر مردم بود؛ دوبچک سانسور را لغو کرد و به مردم کشورش اجازه داد که به کشورهای خارجی سفر کنند. این اصلاحات دوبچک یا‌‌ همان بهار پراگ عمر بسیار کوتاهی داشت.

   کمتر از چند ماه بعد از این اصلاحات، دولت مرکزی شوروی از این آزادی‌ها و ترس از گسترش آن احساس خطر کرد. شوروی نگران بود مردم دیگر کشورهای کمونیستی هم خواهان این نوع اصلاحات شوند. در شامگاه ۲۱ اوت ۱۹۶۸ نزدیک به سیصدهزار نظامی و چندین هزار تانک به دستور برژنف، دیکتاتور شوروی وارد خاک چکسلواکی شدند. مردم پراگ صبح در حالی از خواب بیدار شدند که تانکهای روسی در خیابان‌های شهر بودند.

   کودلکا در آن دوره حساس در پراگ بود و از این واقعه عکاسی کرد: «در سال ۶۸ اصلا نمی‌دونستم فتوژورنالیسم چی هست، حتی مجله life یا paris match رو هم ندیده بودم، تو واقعه پراگ فقط و فقط برای خودم عکاسی می‌کردم.» او بدون هیچ برنامه خاصی در خیابان‌های پراگ از مقاومت‌های مردم در حال عکاسی بود.

   یان بری (Ian berry)، عکاس مگنوم، یکی از شاهدان اشغال پراگ بود. او کودلکای جوان را در آن روز‌ها اینطور توصیف می‌کند: «تنها عکاسی که اونجا دیدم یه نفر بود که ظاهرش خیلی عجیب غریب بود، دو تا دوربین به گردنش انداخته بود و خیلی بی‌مهابا به سمت روسا می‌رفت. از تانک‌های اونا بالا می‌رفت و عکاسی می‌کرد. چندبار روسا می‌خواستن فیلم‌هاش رو بگیرن ولی جمعیت از این کار جلوگیری می‌کرد و از اون مرد به خوبی حمایت می‌کردن. باید بگم اون مرد شجاع‌ترین کسی بود که اونجا دیدم.»

   کودلکا در مجموعۀ اشغال پراگ مقاومت‌های مردم را به صورتی حماسی نمایش می‌دهد: جمعیتی که تانک‌های روسی را به بیرون از خیابان هل می‌دهند (تصویر۴) مردی که در مقابل تفنگ سرباز روسی سینه سپر کرده است (تصویر ۵).


تصویر ۴


تصویر ۵

   دیده شده‌ترین عکس این مجموعه، عکسی است که کودلکا از دست چپ و ساعت مچی‌اش گرفته است در حالی که یکی از خیابان‌های اصلی پراگ در پس‌زمینه عکس مشخص است. کودلکا داستان این عکس را اینگونه بیان می‌کند: «در دومین روز اشغال پراگ مردم تصمیم گرفتند هیچ نوع راهپیمایی یا تظاهراتی نکنن تا بهانه‌ای به دست ارتش شوروی برای قتل عام نداده باشند. من تصمیم گرفتم از این خیابان اصلی در حالی که خالی از جمعیت بود عکاسی کنم تا خالی بودن مرکز شهر رو نشون بدم. روی سقف یکی از ساختمان‌های بلند اون قسمت رفتم و این عکس رو گرفتم. به محض اینکه عکس رو گرفتم دیدم چندتا سرباز روسی سریع دارن به سمت من میان چون فکر کرده بودند من تک تیراندازم! من از ترس توقیف فیلم‌هام خیلی سریع به ساختمان کناری رفتم تا فرار کنم. وقتی داشتم از پله‌ها پایین می‌ومدم خیلی اتفاقی یکی از دوستام رو اونجا دیدم. ۲۰ حلقه فیلمم رو بهش دادم و سریع فرار کردم. روسا منو دستگیر کردن ولی خیلی زود آزاد شدم. من خیلی سریع سراغ همون دوستم رفتم تا فیلم‌ها رو ازش پس بگیرم ولی در کمال ناباوری بهم گفت کل ۲۰ حلقه فیلم رو به یک ایستگاه رادیویی توی وین فرستاده تا به دست روسا نیفته! از شدت عصبانیت می‌خواستم دوستم رو بکشم! بعد از مدتی تونستم به وین برم. وقتی به اون ایستگاه رادیویی رسیدم فهمیدم ۵ تا حلقه از فیلم‌هام به مونیخ فرستاده شده. من ۱۵ حلقه باقیمونده رو از اونا گرفتم ولی دیگه هرگز دستم به اون ۵ حلقه نرسید.»

   به کمک چند نفر واسطه عکس‌های کودلکا از اشغال پراگ به دست الیوت ارویت رسید که مدیر وقت آژانس مگنوم بود. عکس‌ها به کمک آژانس مگنوم منتشر شد و مدال طلای رابرت کاپا رو بدست آورد.


تصویر۶ – نام عکاس واقعه پراگ از ترس شناسایی شدن او تا سال ۱۹۸۴ بصورت. P. P که مخفف Prague photographer بود اعلام شد.
بعد از این سال بود که هویت کودلکا به عنوان عکاس این مجموعه فاش شد.

کولی‌ها و تبعیدی‌ها

   الیوت ارویت به کودلکا کمک کرد تا از کشور انگلستان پناهندگی سیاسی بگیرد ولی بدلیل کم بودن زمان سکونت کودلکا در خاک انگلیس، دولت تابعیت او را به عنوان یک شهروند قبول نکرد و این شد که کودلکا در آن سال‌ها رسما شهروند رسمی هیچ کشوری نبود. خانه به دوش و دوره‌گرد، درست مثل کولی‌ها، که پروژه بعدی کودلکا در عکاسی بود.

   اولین بار در سال ۱۹۶۲ در یک فستیوال موسیقی کودلکا با یک گروه موسیقی کولی روبرو می‌شود و به فرهنگ و سبک زندگی آن‌ها علاقه‌مند می‌شود. از‌‌ همان سال ۶۲ تا حوالی سال ۷۰ کودلکا به عکاسی از کولی‌ها مشغول می‌شود که حاصل کار مجموعه‌ای است به اصطلاح ناب و یکه، چون برای اولین بار است که یک عکاس به داخل فرهنگ و زندگی کولی‌ها رخنه می‌کند و بصورت مستمر در این ۸ سال به نوعی با آن‌ها زندگی می‌کند. عکس‌ها به نوعی عجیب و در عین حال کمی غمگین بنظر می‌رسند که انزوا و طرد شده‌گی کولی‌ها را به خوبی نمایان می‌کند.

   مجموعه کولی‌ها را اولین بار آلن پور‌تر در مجله camera به چاپ رساند و حتی جان سارکوفسکی در سال ۱۹۷۶ این مجموعه را در MOMA به نمایش گذاشت. کودلکا از اینکه برای اولین بار عکس‌هایش در مقیاس جهانی و به نام خودش به چاپ رسیده بودند حس عجیبی داشت: «وقتی مجموعه کولی‌ها را چاپ کردم احساسی شبیه به فاحشه بودن را داشتم، چون هرکس پول داشت می‌تونست عکسهای منو بخره.»


تصویر ۷ – قاتل محکوم به مرگ، از مجموعه کولی‌ها


تصویر ۸ – یکی از عکس‌های کمتر دیده شده کودلکا از این قاتل، برگرفته از صحنه‌ی فیلمی مستند در مورد عکاس


   مجموعه بعدی که کودلکا منتشر می‌کند «تبعیدی‌ها» نام دارد. این مجموعه شامل عکس‌های او در کشورهایی مثل اسپانیا، ایرلند، ایتالیا، فرانسه و… است. تبعیدی‌ها موضوع واحدی را دنبال نمی‌کند و بیشتر به بافت فرهنگی کشور‌ها و مردم آن توجه دارد. کودلکا در این مجموعه به انسان به مثابه موجودی تک افتاده نگاه می‌کند و هنوز نگاه خاص خودش یعنی نابجایی سوژه‌ها را حفظ کرده است: پسربچه‌ای در لباس فرشته‌ای سفید و سوار بر دوچرخه، کلاغ مرده‌ای که از بندی آویزان شده است و….
 کرنل کاپا، عکاس مگنوم، یکبار درباره این مجموعه اینطور می‌نویسد: «استعاره‌های بی‌احساس، سرد، دلگیر و ژرف انسانی کودلکا منعکس کننده ذات خود اوست،‌‌ همان ذات یک تبعیدی که در شب هر جایی را که جسم سرگردانش در آن پناهگاهی بیابد، خانه می‌انگارد.»


 تصویر ۹ – از مجموعه تبعیدی‌ها


 تصویر ۱۰ – از مجموعه تبعیدی‌ها


آشوب، دیوار، حذف انسان‌ها

   مجموعه‌های بعدی کودلکا در اثر آشنایی اتفاقی او با یک دوربین عکاسی پانوراما و علاقه او به منظره نگاری دچار تغییری اساسی می‌شوند: حذف انسان و هر نوع موجود زنده از عکس‌های کودلکا! حتی تصور آن سخت است که کودلکا انسان را از عکس‌هایش حذف کند. کودلکا در مجموعۀ «آشوب» رسما به منظره‌ نگاری می‌پردازد، البته نه منظرهایی صرفا طبیعی و زیبا، بلکه منظره‌هایی که حضور مخرب انسان در آن‌ها مشهود است: «من همیشه به چیزهایی که در حال نابود شدن هستند علاقه داشته‌ام.» او در اولین انتخابش منطقه مثلث سیاه را انتخاب می‌کند، قسمتی از اروپای مرکزی که در اثر استخراج بی‌حساب معادن تقریبا نابود شده است: «این دورنمای زخم خورده را دوست دارم و آن را زیبا ولی غم‌انگیز می‌بینم.» اینبار هم کودلکا به کشورهای زیادی سفر می‌کند تا به این نوع منظره‌های غریب دست پیدا کند.


تصویر ۱۱ – یکی از عکس‌های مجموعه «آشوب» در رومانی
کودلکا در حالی در این منطقه در حال عکاسی بود که آنجلو پولوس هم همزمان در حال ساخت فیلم «نگاه خیره یولیس» بود.


تصویر ۱۲ – نمایی از فیلم «نگاه خیره یولیس»


   بعد از شروع منظره نگاری‌های کودلکا، او از طرف فردریک برنر پیشنهادی دریافت می‌کند برای عکاسی از دیوارسازی‌های اسرائیل در کرانـۀ باختری و منظره‌های بوجود آمده از این اقدام. کودلکا در ابتدا به دلیل سفارشی بودن کار و اینکه کار بصورت گروهی انجام می‌شود این پیشنهاد را رد می‌کند. در ادامه بدلیل اصرار برنر حاضر می‌شود از این منطقه فقط دیدن کند و همین دیدار مقدمه‌ای می‌شود برای مجموعه بعدی او یعنی «دیوار». کودلکا به شرطی با برنر در این پروژه همکاری می‌کند که از اسرائیل پولی دریافت نکند و همچنین به او اجازه دهند از هر دو طرف دیوار عکاسی کند. حاصل کار کودلکا و ۱۱ عکاس دیگر «این مکان، ساختن تصاویر، شکستن تصاویر» نام می‌گیرد. در ادامه کودلکا به صورت مستقل به این موضوع می‌پردازد و در رابطه با تأثیر انسان معاصر روی مناظر اطرافش بیش از ۱۰ کتاب به چاپ می‌رساند.


تصویر ۱۳ – از مجموعۀ «دیوار»

شبیه به هیچکس

   «من هرگز هیچ قهرمانی توی زندگی یا عکاسی نداشتم. فقط سفر می‌کنم و می‌بینم و همه چیز منو تحت تاثیر قرار می‌ده، همه چیز.» شاید دلیل ماندگار شدن عکس‌های کودلکا همین باشد او از هیچ کسی متاثر نیست. «من با سینمای آمریکا رشد نکردم، اهل یک روستای کوچک بودم و هرگز مجذوب ایالات متحده نشدم.» همین دور بودن کودلکا از مناسبات روز عکاسی در سطح دنیا، باعث شد او از هیچ کسی تاثیر نگیرد و نگاه خاص خودش را پرورش دهد. از این منظر کودلکا شبیه به هنرمندانی انزوا طلب است، چیزی شبیه به اوژن آتژه در عکاسی و یا هانری روسو در نقاشی.

   در تاریخ هنر شاید این امری شایع باشد که هنرمندی بزرگ سبک و سیاق خود را دچار تحول کند. واکر اونز عکاس سر‌شناس امریکایی در سال‌های پایانی عمرش شیفتهٔ دوربین پولاروید و عکاسی رنگی شد؛ این در حالی است که اونز یکی از تاثیرگذار‌ترین افراد در تاریخ عکاسی سیاه و سفید است و حتی در دوره‌ای عکاسی رنگی را «عوامانه» خطاب کرده بود. برای کودلکا این تغییر بزرگ زمانی رخ می‌دهد که او انسان را از عکس‌هایش حذف می‌کند؛ یکباره تحرک و هیجان کولی‌ها و مردم پراگ با منظرهایی سرد و متلاشی جایگزین می‌شود، منظرهایی آخرالزمانی که انگار متعلق به فیلمی علمی تخیلی هستند. تغییر ژانر اساسی کودلکا اصلا به معنی افول قدرت او در عکاسی نیست، ولی شاید نتوان این درخواست را در دل پنهان کرد که‌ ای کاش انسان‌ها از عکس‌های کودلکا حذف نمی‌شدند.

   در اکثر نمایشگاه‌های کودلکا معمولا تعدادی عکس از مجموعه‌های متقدم او در کنار عکس‌های جدیدش به نمایش گذاشته می‌شود. انگار گذشتهٔ کودلکا یا‌‌ همان مجموعه‌های متقدم او مثل سایهٔ سنگینی است که همواره به دنبال اوست؛ گذشته‌ای با عکس‌هایی تغزلی که جان سارکوفسکی آن‌ها را نوعی «درام حماسی» خطاب کرد. و البته کودلکا همه این زیبایی‌ها را مدیون انسان و حضور اوست.

منابع:

– جوزف کودلکا: یک چشم خستگی‌ناپذیر، مصاحبه جوزف کودلکا با جیمز استرین، ترجمۀ رکسانا صنم یار، سایت شبگار (shabgar.com)
– هنوز می آموزم که ببینم، نیویورک تایمز، مترجم: فرهاد آذرین، سایت عکاسی (akkasee.com)
– نگاهی به عکس‌ها، جان سارکوفسکی، فرشید آذرنگ، انتشارات سمت، ۱۳۹۰

Invasion 68: Prage by josef  koudelka,Interview with josef koudelka, mellisa hariss, Aperture magazine, no 192, fall 2008 –
 Confronting Borders Old and New, An Interview With Josef  Koudelka, Sylvia Sukop, huffingtonpost, huffingtonpost.com –
Modern sublime: The world of Josef  Koudelka at the Rencontres d’Arles,Bruno chalifour, art premium collection, proquest.com –
Exiles, photographs by Josef  koudelka, Esaay by Czesław Miłosz, Aperture,1988 –
Chaos, Photographs by Josef  Koudelka, text by Robert Delpire,Phaidon,1999 –