شگفت زده‌ام می‌کند! عکس نه سند تاریخی است، نه رسانهٔ هنری، نه گزارش‌گر، نه عینی و نه حتی گویای واقعیت.

  هیچ لازم نبود تا دهه‌های ۶۰ و ۷۰ صبر کنیم تا هنرمندان پاپ‌آرت با تمسخر به رخمان بکشند که به چه سمتی حرکت می‌کنیم! کافیست که باور کنیم آن‌چه را که امروز می‌خواهیم نیز می‌توانیم از خلال این هر تصویری ببنیم. این‌‌ همان ویژگی عکس است: پیوستهٔ ساختاری تاریخ، تاریخ به مثابهٔ سازهٔ مدرنی در حال ساخته شدن که از درون پیوند می‌خورد با عکس، و واژگان که خود را خواهند ساخت.

  گفته‌هایی هست،‌گاه پراکنده و‌گاه منسجم، از بده بستان‌های شرکت‌های امریکایی بر سر نفت با آلمان، پیش و در میان جنگ جهانی دوم،‌‌ همان زمانی که سربازان امریکایی در سواحل نرماندی و جاده‌های رم کشته می‌شدند. این تصویر برای من، کنار بسیاری از عکس‌های این عکاس که شما نمی‌بینیدشان: خیابان‌های پر از ماشین، نخستین تأ‌تر ماشین‌رو در سانفرانسیسکو و یا تلی از مجله‌های هرزه نگاری دههٔ ۳۰ همگی پیش‌نمایشی هستند از آن چیزی که فریدلندر، وارهول و ریچارد هملیتون ده‌ها سال بعد در مورد زندگی امریکایی و تسری آن به بندبند زندگی ما گفتند.

  مهم نیست که جان گاتمن (John Gutmann)، عکاس/ نقاش یهودی- آلمانی، مهاجری که پیش از جنگ دوم جهانی سانفرانسیسکو را خانه خود کرد، آمریکا را – به دور از نگاه‌های رایج همپالکی‌هایش مانند انسل آدامز و یا نگاه بدبختی‌نگار برنامه توسعه کشاورزی (FSA) – سورئالیستی تصویر می‌کرد، یا تنها نقاشی بود که تحت تأثیر جو هنری دهه‌های ۲۰ و ۳۰ اروپا از سانفرانسیسکو عکاسی خبری می‌کرد. مهم این است که می‌توان حتی در ترکیب عکسی با یک زیرنویس ساده مثل این، از دههٔ ۳۰ نیز بوی زندگی امریکایی را استشمام کرد: بخر و زندگی کن، بفروش و زندگی کن. چگونه ممکن است امریکایی که در ۱۹۴۵ عکس برافراشته شدن پرچم‌اش در ایوجیما نماد پیروزی در جنگ شد، پذیرای برافراشته شدن پرچم آلمان نازی در ۱۹۳۵ در سواحل غربی باشد؟ یک سوال پیش می‌آید: آیا گفته‌ها دربارهٔ معاملات بنزین میان آمریکا و آلمان راست بود؟

از پرونده‌ی مصرف‌گرایی در بخش "عکس نگاشت" ماهنامه‌ی "فرهنگ امروز"