اختصاصی سایت عکاسی
–  آسانسور طبقه چهارم که باز می‌شود نمای دیوار سفید گالری از ورودی شیشه‌ای معلوم است. چهره نگرانِ پسرکِ پوستر جایزه عکس شید [۱] (که به نظر انتخابی بجا در بازتعریف جشنواره امسال است)، و کمی آن‌طرف‌تر حالت خمیده‌ی دو نفر در حالت خواندن دو برگه‌‌ی نوشته‌ شده درباره‌ی عکاسی مستند، جلب توجه می‌کند. تعدادی عکس بر دیوار نصب شده که جا به جا، با اسامی پذیرفته‌شدگانِ این دوره از هم جدا شده است. در زیر هر اسم، برگه کاغذی در قطع A4 حاوی کنتاکتِ عکس‌های مجموعه وجود دارد که هر کدام‌شان با تیک و شماره‌ی سبز یا ضربدر قرمزی علامت‌گذاری شده است و یک‌شکلی‌شان در تمام مجموعه‌ها نشان می‌دهد که کار عکاس نبوده و احتمالاً متعلق به هیات داوران است، اما به چه منظور یا بر چه اساسی مشخص نیست؛ برای دیدن‌شان باید تا کمر خم شد یا دو زانو نشست.

   ظاهرا بدون آنکه هدف خاصی وجود داشته باشد و یا معنای خاصی به ذهن متبادر کند، نصب تصاویر ناهماهنگ و در هم برهم است؛ عکس‌های چاپ‌شده در اندازه‌های مختلف، یکی باقاب یکی بی‌قاب، چسبیده بر فومی کج‌شده، عکس‌های تأییدشده بر کنتاکت‌ها که نیستند و عکس‌هایی که هستند ولی در کنتاکت‌ها دیده نمی‌شوند. و در نهایت بدون توضیحی بر مجموعه‌ها و زیرنویس تک عکس‌ها، که برای ارسال به جشنواره اجباری بوده است، نمایشگاه بیشتر به اتاق ژوژمان سال اولی‌ها می‌ماند که برای فهم کار باید خودشان را هم به آثار الصاق کرد.

   دیوار سمت چپ اما، گویا اصل ماجرای نمایشگاه است؛ دو ردیف شاسی سفید با عکس‌ها و شرح مجموعه‌ها و زیرنویس هر عکس که برای خواندن ردیف پایین باید خم شد و برای بالایی‌ها بر نوک پنجه ایستاد، نوشته‌ها آن‌قدر بزرگ نیست که در بازتاب نور، از دورتر خوانده شود.
 



   مجموعه‌ها به رسم رایج عکاسی مستند ما، عمدتاً موضوعاتی تلخ دارند. و از آن‌جا که گویا توان‌ خود را حتی در یافتن همین تلخی‌ها هم از دست داده‌ایم، موضوعاتی چون ریزگردها (مجموعه «باد هر جا که بخواهد می‌وزد» [۲])، اعدام (مجموعه «کنسرت مرگ» [۳]) و اسیدپاشی (مجموعه «در گریز از پدر» [۴]) پای ثابت جشنواره‌ها است و البته بدون نگاهی تازه حتی در تکنیک! در مجموعه‌های «دور از خانه» [۵] و «شرایط» [۶] که به ترتیب نگاهی به زندگی خوابگاهی دختران و پسران است، تلخی مستتر اگرچه با واسطه‌تر است اما یک وجهی نگاه کردن به ماجرا، همچنان پا برجاست. و البته ارسال و انتخاب هم زمان هر دوی این مجموعه عکس‌ها در یک جشنواره اتفاق جالب و اندکی عجیب است که  احتمالا برای مقایسه بوده است.
 
  مجموعه‌ی «نان داغ، زغال داغ» امیرحسین یک‌پیکر، توصیفی از یک کار سخت است که یکی یا شاید تنها فریمی که بدون زیرنویس هم حس دردمندی را منتقل می‌کرد، ضربدر قرمز خورده است! در مجموعه‌ی «به سوی نیستی» مجید حامد حق‌دوست هم عکس‌های توصیف‌گر محیط حذف شده‌اند و بیشتر اشخاص هستند که مورد توجه‌اند و کنجکاوی را تحریک می‌کنند. روزگار مهاجران افغان در «جایی دورتر کجاست» [۷] و «دختران پیر» [۸]  اگرچه هر دو حسی از استیصال در مقابل شرایط این انسان‌ها را در مخاطب ایجاد می‌کنند اما اولی بیشتر نظر بیننده را به چگونگی فرآیند کار عکاس جذب می‌کند و دومی به مقایسه با خود.

  مجموعه‌ی «شصت ثانیه» سینا شیری و «به رنگ تنهایی» فرشید تیغه‌ساز که از برندگان کمک‌هزینه شید هم بوده‌اند و البته «من مهاجرت کردم» خشایار جوانمردی، قابل لمس‌تر هستند. احتمالا ملموس و جالب توجه بودن این مجموعه‌ها به این خاطر است که عکاسان موضوع و دغدغه شخصی خودشان را دنبال کرده و به نمایش گذاشته‌اند و تلاش کرده‌اند با افزودن گراف‌ها و عکس‌های قدیمی مرزهای بازنمایی این تجربه‌ی شخصی را امتداد دهند؛ درست بر خلاف «اسب‌های غمگین» [۹] که نشان می‌دهد جذابیت‌های فرمی و تکنیکی صرف، برای دنبال کردن تک‌عکس‌ها در قالب یک مجموعه عکس منسجم به تنهایی کافی نیست. در آخر مجموعه‌ی «دوپیکر» [۱۰] و عکس‌های خبری نجات‌یافته در «هنر را نمی‌توان محدود کرد» [۱۱]، از تعاریف مرسوم و سنتی عکاسی مستند عدول می‌کنند و در کنار بسط خلاقانه و به چالش کشیدن این تعاریف، همزمان مرزهای هیچ‌وقت تعریف‌نشده عکاسی مستند را گنگ‌تر می‌کنند.

   در نگاهی کلی، عمیق نبودن مواجه عکاس با سوژه‌ها در بیشتر مجموعه‌ها را حتی در اسم‌های انتخابی مجموعه‌ها نیز می‌توان دید؛ مثلا «مسکن بی‌مهر» که به نظر می‌رسد بیشتر واژه‌ی مناسبی برای توصیف حال و هوای شید امسال باشد تا عنوان یک مجموعه عکس.  حتی حواشی تدارک دیده شده برای نمایشگاه نیز – مثلا فیلم پخش‌شده در گالری از کتاب‌های عکاسی مستند پیشتر دیده شده – نه تنها در این حال و هوا تغییری ایجاد نمی‌کند که احتمالا در آن نقش دارد.

   ناگفته نماند که کامل نبودن ارائه‌ی نمایشگاهی مجموعه‌ها (حتی در اصول اولیه مانند نورپردازی و ارگونومی چیدمان) و جمعیتی که برای خواندن یک کف‌دست نوشته از هر سو فشار می‌آورد، فرصتی برای دقیق شدن در کارها باقی نمی‌گذارد و اگر مخاطبی اصرار بر آن داشته باشد، یا باید ساعت‌ها و بارها حضور در گالری را متحمل شود یا دست به دامن فناوری عکاسی شود.
 



   متاسفانه هیچ کجا از روند داوری این جشنواره، عقاید داوران در مورد کارها و چرایی انتخاب‌ها، حتی توضیحی بابت این نوع نمایش که ظاهرا در یکی دو سال اخیر مد شده است (تقلیدی ظاهری از برخی نمایشگاه‌‌گردانی‌های غربی بدون توجه به چرایی‌اش)  وجود ندارد. همچنین این افسوس دو چندان می‌شود وقتی می‌بینیم برعکس دوره‌های قبلی شید و نیز جشنواره‌های معتبر خارجی، از مرور نظرات داوران، گذاشتن کارگاه برای هنرجویان، حضور صاحب‌نظران در نشست‌هایی پیرامون عکاسی مستند و آثار حاضر در نمایشگاه، خبری نیست و شید روند آموزشی‌اش را بر خلاف آنچه حداقل در سایت نه‌چندان کاملش [۱۲]  تبلیغ می‌کند، وا نهاده است.

   به نظر می‌رسد در ذهن برگزارکنندگان شید، جایگاهی خاصی برای مخاطب تعریف نشده است. [۱۳] مخاطب حتی در نمایشگاه آثار نیز نادیده گرفته شده و شاید آگاهانه از سوی برگزارکنندگان برای نمایش خاص‌بودن‌شان، در موقعیتی سردرگم قرار می‌گیرد، اما دلیل این نادیده گرفتن یا عدم توجه به مخاطب هرچه باشد، نتیجه دافعه‌ای است که نشانه‌های شلخته‌گی و بی‌حوصله‌گی را  در همه‌جا می‌بیند. حتی اگر مجموعه‌های حاضر آثاری عمیق و خوب باشند این بی‌حوصلگی نه تنها بر بینندگان که بر شرکت‌کنندگان و داوران نیز رسوخ کرده است تا جایی که هرچند درست، اما برنده‌ای برای تندیس این دوره اعلام نمی‌شود.

   اینکه مجموع این عوامل بازخوردی از درگیری‌ها و شتاب‌زدگی‌های جامعه عکاسی ایران است یا از رخوتی می‌آید که تمام جامعه و حتی هنرمند نقاد را نیز به خود دچار کرده، نیازمند تحلیلی فراتر است. برگزاری مستمر جایزه‌ی مستقلی آن هم با موضوع مستند اجتماعی در چنین شرایطی اگر چه به نوبه‌ی خود کاری مهم و قابل تقدیر است اما بعد از هشت دوره، اکنون مخاطبان فراتر از رویدادی آماتور به شید می‌نگرند. وقتی در توضیح جایزه شید ادعا می‌شود که «یکی از معتبرترین جایزه‌های عکاسی مستند» [۱۴] (در ایران) است، طبیعی است که منتظر مجموعه‌هایی با پرداختی خلاقانه و ژرف‌ بر روی دیوارهای نمایشگاه باشیم،  هرچقدر هم که سطح انتظارات خود را پایین آورده باشیم. شیدِ سرد و کم‌رمق امسال گمشده‌ی عکاسی نبود و به نظر می‌رسد برای تابشی دوباره همچون گذشته نیازمند قدرتی جدید است و شاید تغییری اساسی در نوع نگاهش.

 

پانوشت:

۱. برگزیده از مجموعه «جایی دورتر کجاست»
۲. جلال شمس آذران
۳. محسن کرامت
۴. نوید بوکانی
۵. سحر فعله‌گری
۶. حمیدرضا شادمانی
۷. عنایت اسدی
۸. حسین معمری
۹. مهدی مرادپور
۱۰. شیوا خادمی
۱۱. آذین حقیقی
۱۲. برای مثال در سایت جشنواره از مستندات دوره‌های قبل، مجموعه عکس‌های شرکت داده شده، پذیرفته و … خبری نیست.
۱۳. در کامنت‌های صفحه اینستاگرام شید، کاربری نوشته بود: «ده نفر دور هم جمع شده‌اند و هرسال همدیگر را انتخاب می‌کنند»؟! این نظر شاید غیرمنصفانه باشد اما نشان از مخاطبانی است که احساس می‌کنند در دایره‌ی جشنواره جا داده نشده‌اند.

۱۴. one of the most prestigious awards in documentary photography