متن پیش رو مصاحبه‌ی سایت استریت‌ویو فتوگرافی با عکاس باتجربه‌ی آمریکایی جان فری (John Free) است.

لطفاً برای شروع کمی از خودتان بگویید.

من تقریباً ۷۲ ساله‌ام و در منطقه‌ی معروف اسلیپی هالو در ایالت نیویورک، جایی که قبرستان معروفی دارد، به دنیا آمدم. در یک شهر کوچک در ایالت کنتیکت با نام اُلد سِیْبروک بزرگ شدم (البته من هیچ گاه کاملاً بزرگ نشدم)، اما اکنون در لس‌آنجلس زندگی می‌کنم.

سال‌های زیادی در کار بازسازی و تعمیر ماشین‌های کلاسیک فعالیت داشتم. همچنین نقاشی هم انجام داده‌ام. مدتی به‌عنوان صداپیشه در تولید کارتون‌ها برای کمپانی دیزنی کار کرده‌ام. یکی از سرگرمی‌های من تعمیر و قایق‌رانی با قایق‌های چوبی قدیمی است.

طی ۴۴ سال گذشته به‌عنوان عکاس مستند اجتماعی فعالیت و کار کرده‌ام. به اندازه‌ی کافی خوش‌شانس بودم که توانستم فقط کارهایی را انجام دهم که با آن‌ها احساس راحتی داشتم. به‌واسطه‌ی حرفه‌ی دیگرم که همان تعمیرات خودرو بود، هیچ اجبار و فشاری برای پذیرش هر سفارش و کاری نداشتم. به‌عنوان یک عکاس حرفه‌ای، چیزهای زیادی که برای گرفتن یک عکس خوب نیاز است آموخته‌ام.

عشق اصلی و واقعی من عکاسی خیابانی است که آن را به‌روش عکاسانی که کار، اخلاق و نیت آن‌ها برای من بسیار مهم است انجام می‌دهم. از زمانی که کارم را شروع کرده‌ام آنری کارتیه‌برسن، رابرت فرانک و ویلیام یوجین اسمیت عکاسان محبوب من بوده‌اند؛ بدون ژست‌دادن یا چیدمان صحنه و بدون شرح.

متوجه شده‌ام که گرفتن تصویری قدرتمند از یک لحظه از زندگی واقعی، هیجان زیاد و لذت خاصی دارد و من آن را درک کرده‌ام و می‌توانم آن را به دست آورم و شعری بصری برای مردم جهان بفرستم. می‌خواهم با پیام امید و بینش به این موضوع که انسان بودن چیست دست یابم و همچنین درک عاطفی‌تری از همه‌ی زنان و مردان داشته باشم. هدف من این است که با عکس‌هایم انسان را به انسان و هر فرد را برای خودش توصیف کنم.

با دیدن کارهای قابل‌توجه شما خیلی کنجکاوم که بدانم قدرت خلاقیت شما از کجا می‌آید؟

نمی‌دانم از کجا نشأت می‌گیرد اما دوست ندارم خیلی ار کلمه خلاق استفاده کنم. فکر می‌کنم بیشتر ناشی از مهارت هنری درونم است، همان طور که در کار تعمیر خوردو نیز وجود داشت و همراه من بود. درک کردم که چه کاری باید انجام شود و سپس ابزاری را به کار بردم که به شما برای دستیابی به یک هدف خاص کمک می‌کند.

فکر نمی‌کنم کسی بتواند خلاقیت درونی‌اش را کنترل کند. احساس می‌کنم نیروی خلاقیت درونی هر فرد تنها زمانی ظهور خواهد کرد که آن عکاس یا هنرمند به‌قدری در به کار بردن ابزار خود مهارت یابد که گرفتن عکس به عملی غیر ارادی تبدیل شده و عکاس را قادر سازد دیدگاه شخصی منحصربه‌فرد خود را در آن عکس به نمایش بگذارد.

اطلاعات روی سایت شما می‌گوید که شما یک عکاس مستند و خیابانی هستید. می‌توانید به تفاوت‌ها و نیز تلفیق این دو ژانر به‌عنوان انتخابی برای عکاسان، اشاره کنید؟

به نظرم سه تا از مهم‌ترین و نیز دشوارترین شاخه‌های عکاسی، عکاسی اجتماعی، عکاسی خبری و عکاسی خیابانی هستند که زمانی که من عکاسی را شروع کردم، از آن‌ها به‌عنوان عکاسی مستقیم نام می‌بردند. فکر می‌کنم درک تفاوت بین آن‌ها نسبتاً ساده است. در عکاسی خبری ممکن است به ۶ عکس با زیرنویس نیاز باشد. در عکاسی مستند اجتماعی به ۲۵ تا ۵۰ فریم نیاز است که هر کدام با زیرنویس یا یک داستان کوتاه تقویت می‌شوند. در عکاسی خیابانی برای نمایاندن چیزی که نمی‌توان دید همه‌ی این موارد باید با یک عکس و بدون توضیح یا زیرنویس انجام شوند.

نبود زیرنویس و ژست، عکاسی خیابانی را دشوارترین شاخه‌ی عکاسی کرده که من تا به حال درگیر آن بوده‌ام. کار حرفه‌ای من در عکاسی مستند اجتماعی در یادگیری این که چطور به سوژه نزدیک شوم، بسیار مفید بود. نه‌فقط از نظر فیزیکی و جایی که ایستاده‌ام بلکه از بسیاری جهات دیگر و این که چطور می‌توانم از نظر محتوایی در عکس‌هایم احساسم را درباره‌ی آن سوژه منتقل کنم تا زندگی و درک بیشتری را در تصویر جای داده و این‌گونه بیننده بتواند تصویر را بهتر درک کند.

چگونه در ابتدا به عکاسی خیابانی علاقه‌مند شدید؟

وقتی اوایل دهه‌ی شصت در خدمت نیروی تفنگداران دریایی بودم با عکاسی آشنا شدم، اما سال ۱۹۶۹ هنگامی که با همسرم به اروپا مسافرت کردم، عکاسی به زندگی‌ام برگشت و آن را برای همیشه تغییر داد. خیلی زود از شیوه‌ی کار عکاسان مورد علاقه‌ام آگاه شدم و فهمیدم که چه مسیری را باید در پیش گیرم و محصول نهایی چه خواهد بود. نتیجه‌ای که به دنبال آن هستم، همیشه یک چیز است: عکسی که قدرت تأثیرگذاری عاطفی دارد یا به روشی، بیننده را برای دیدن خود برمی‌انگیزد.

سبک کاری‌تان از زمانی که کارتان را شروع کرده‌اید، چگونه تغییر کرده است؟

در توصیف نحوه‌ی کارم، کلمه‌ی سَبْک، کلمه‌ی مورد علاقه‌ام نیست. زمانی کسی گفته بود که سبک فقط یک اشتباه مکرر است. سبک وقتی است که عکاس سعی کند قدری از خودش را در تصویر قرار دهد تا مردم از طریق سبکش، سازنده‌ی عکس را بشناسند. تکنیک کلمه‌ای است که من با آن راحت‌ترم. تکنیک یا روش من هیچ وقت تغییر نکرده است. من هنوز از یک دوربین ۳۵ میلیمتری استفاده می‌کنم، با یک لنز میکرو ۵۵ میلی‌متری F/2.8. هنوز هم همه روزه ساعت‌های زیادی را در تاریکخانه می‌گذرانم. من از فیلم سیاه‌وسفید با حساسیت ۴۰۰ استفاده می‌کنم و تمام عکس‌هایم را خودم ظاهر و چاپ می‌کنم.

الآن از چه تجهیزاتی استفاده می‌کنید و با چه تجهیزاتی شروع کردید؟

انتخاب من نیکون F-3 است که برای مدت مدیدی به‌عنوان بهترین دوربین حرفه‌ای شناخته می‌شد که یک فرد می‌تواند داشته باشد. ویزور این دوربین پوششی ۱۰۰ درصدی دارد که برای من خیلی مهم است زیرا عکس‌هایم را برش نمی‌دهم. بیشتر دوربین‌ها این قابلیت را ندارند که ۱۰۰ درصد منظره را پوشش دهند. لنزهای نیکون جزو شارپ‌ترین لنزهایی هستند که تا به حال ساخته شده است. من تجهیزاتم را، که شامل یک نیکون F-3 سالم همراه یک لنز است، به‌صورت دست‌دوم و با قیمت ناچیز ۱۰۰ دلار خریدم. دوربین خیلی دقیق و بادوامی است.

آیا می‌توانید درباره‌ی روند کارتان از جایی که ابتدا وارد خیابان می‌شوید تا زمانی که عکس نهایی و چاپ‌شده را به نمایش می‌گذارید، به ما بگویید؟

مطالعه، مطالعه، مطالعه، تمرین، تمرین، تمرین. فهمیده‌ام که بیشتر عکاسان سخت کار نمی‌کنند یا حتی مطالعه ندارند. من هر روز با کنترل دستی دوربین و کنترل‌های ذهنی که در مغزم است، تمرین می‌کنم. فقط زمانی یک عکاس می‌تواند دقیقاً دکمه‌ی شاتر را فشار دهد که مغزش دستور دهد که دیدگاه شخصی و منحصربه‌فرد او می‌تواند در عکس جاری شود.

هنگامی که وضعیت یا سوژه‌ای پیدا می‌کنم، سعی می‌کنم آنچه را که می‌تواند به من ارائه دهد سریع درک کنم، در این صورت است که می‌توانم ارزش جزییات، عناصر و عواملی که همیشه در یک موضوع حضور دارند را شناخته و درک کنم. گنجاندن یا حذف مناسب برخی جزییات یا حقایق می‌تواند به قدرت مرکزتوجه بی‌افزاید.

آیا تأثیر خاصی روی کارتان احساس می‌کنید، خواه از جانب یک عکاس باشد یا مدرسه یا هر موضوعی که شما را به خود جلب می‌کند؟

همان طور که قبلاً اشاره کردم، من تحت تأثیر کارهای کارتیه‌برسن، یوجین اسمیت و رابرت فرانک هستم. من تحت تاثیر این باورم که شاهکارهای تصویری در اطراف ما منتظرند توجهی ویژه به آن‌ها داشته باشیم و به‌طور مؤثری عکاسی‌شان کنیم. من از تأثیر احساسی که عکس‌های بی‌نظیر بر من دارند، انگیزه می‌گیرم. همین انگیزه است که مرا به جست‌وجو برای آگاهی کامل بصری سوق می‌دهد.

شما تعداد زیادی کارگاه عکاسی برگزار کرده‌اید، تجربه‌ی شما در مورد آن‌ها چطور است و فکر می‌کنید مهم‌ترین چیزی که مردم در کارگاه‌های آموزشی شما یاد می‌گیرند چیست؟

من از کارگاه‌های آموزشی لذت می‌برم و به‌واسطه‌ی این کارگاه‌ها می‌توانم عشق عمیقی که برای این کار دارم را به اشتراک بگذارم. فکر می‌کنم عکاسانی که به کارگاه‌های من می‌آیند بیشتر یاد می‌گیرند که گرفتن اطلاعات و کمک از سایر عکاسان، می‌تواند برای هنرجویان جدیِ عکاسی مفید باشد. این کارگاه‌ها به عکاسان این امکان را می‌دهند که خروجی عکس‌های مرا ببینند و به‌واسطه‌ی آن، تکنیک‌هایی که به آن‌ها کمک می‌کند تا از نزدیک موضوع را عکاسی کنند را یاد بگیرند، بدون این که متوجه این موضوع شوند.

بقاء بخش مهمی از کارگاه است و به عکاسان کمک می‌کند هنگام عکاسی از موضوعات حساس از دردسر و چالش دوری کنند. به اشتراک گذاشتن اطلاعات می‌تواند خیلی مفید باشد. همه‌ی ما همیشه هنرجو هستیم.

در مقایسه با سایر عکاسان خیابانی چه توصیفی از کارهایتان دارید؟

من همیشه تلاش می‌کنم در عکسم حداقل سه عنصر بصری یا مؤلفه را با یکدیگر تلفیق کنم، طوری که به بیان داستان کوتاهی از زندگی کمک کند. با این روش، همیشه تلاش خواهم کرد سه چیز را در عکسم بی‌آورم که با یکدیگر تعامل دارند، انجام این کار به ارائه‌ی اطلاعات کافی به بیننده برای درک نیت عکاس کمک می‌کند.

آیا انعکاس شخصیت‌تان را در کارهایتان می‌بینید؟ اگر جواب‌تان مثبت است، به نظرتان کدام عکس این ویژگی را دارد.

نمی‌توانم شخصیتم را در کارهایم ببینم زیرا به‌لحاظ عاطفی خیلی به آن نزدیک هستم. سعی نمی‌کنم بخشی از خودم را در کارم قرار دهم. از طرفی نمی‌توانم جلوی ورود احساسات درونی‌ام به عکس را بگیرم. احساس می‌کنم که سوژه پادشاه است و عکاس باید سعی کند احساسات را از سوژه بیرون بکشد و آن را برای بیننده قابل‌مشاهده کند.

آیا غالباً با سوژه‌های خود تعامل دارید؟

از وظایف مهمی که عکاس با آن روبه‌رو است نزدیک شدن به موضوع است و انجام این کار بسیاری از عکاسان را ناراحت می‌کند. من همیشه برای هر تعاملی که ممکن است در رابطه با سوژه نیاز باشد آماده‌ام، از طریق یک صحبت کوتاه یا یک احوال‌پرسی دوستانه برای ایجاد احساس راحتی با سوژه. با این حال، سعی می‌کنم تعاملم با سوژه به گونه‌ای نباشد که شرایط را تحت تأثیر قرار دهد، اما گاهی این ارتباط و تعامل با سوژه به موضوع و اتفاق بهتری می‌انجامد.

برای مثال، وقتی از مسیرهای راه‌آهن در میدان باربری لس‌آنجلس عکاسی می‌کردم و شخصی از من مسیر حرکت قطارش را پرسید، من این عکس را گرفتم. سپس به این مرد کمک کردم که وارد واگن شود زیرا برای این که خودش این کار را انجام دهد، خیلی پیر و ضعیف بود.

از بین کارهایتان، کدام یک مورد علاقه‌ی شماست و چرا؟

عکس مورد علاقه‌ام عکسی است که در ۲۲ ماه مه ۱۹۷۱، روزی که پسرم اسکات به دنیا آمد گرفتم. آن عکس را در خانه‌ی یک دوست گرفتم، جایی که رفته بودم خبر تولد را بدهم. احساس می‌کنم که قدرتمندترین عکس من، عکس دوستم و پسرش است.

آیا تا به حال عکسی گرفته‌اید که تعادل عاطفی شما را عمیقاً به چالش بکشد؟

چندین و چند بار، به خاطر وضعیت یا رویدادی که از آن عکاسی می‌کردم بسیار احساساتی شده و اشک ریخته‌ام. بله وقتی عکاسی مستند اجتماعی انجام می‌دهم، گاهی مثل یک بچه گریه می‌کنم.

جالب‌ترین و ناشیانه‌ترین داستان عکاسی خیابانی خود را برای ما بگویید.

روزی گانگسترهای خیابانی در الفبت سیتی نیویورک در سال ۱۹۸۳ محاصره‌ام کردند، آن‌ها تمام وسایل عکاسی‌ام را می‌خواستند. مجبور شدم کاری کنم که فکر کنند یک اسلحه در کیف دوربینم دارم و اگر آن‌ها دور نشوند از آن استفاده خواهم کرد، که خوشبختانه همین کار را انجام دادند.

مهم‌ترین درس‌هایی که از عکاسی در خیابان‌ها آموخته‌اید چیست؟

چگونگی توسعه‌ی روش‌هایی برای پیداکردن و سپس برخورد با یک موضوع بالقوه. همچنین روش‌هایی برای مقابله با مشکلات یافته‌ام که به عکاسی از مردم در فواصل نزدیک مربوط می‌شود. با تکنیک‌های بقاء که طی سال‌ها آموخته‌ام، به بسیاری از عکاسان کمک کرده‌ام.

عکاسی خیابانی در سال‌های اخیر خیلی محبوب شده است به‌خصوص با ظهور اینترنت و شبکه‌های اجتماعی؛ فکر می‌کنید این آینده‌ی عکاسی است؟

عکاسی خیابانی همیشه به‌عنوان آینده‌ی عکاسی مطرح بوده زیرا دشوارترین و در عین حال ارزشمندترین شکل عکاسی است.

به نظر شما امروز چالش‌های اصلی تبدیل شدن به یک عکاس حرفه‌ای چیست؟

چالش اصلی این است که بتوانیم عکس‌هایی تهیه کنیم که شایسته‌ی یک عکاس حرفه‌ای متعهد و مؤثر باشد. اولین چیزی که باید در نظر بگیرید، مهارت عکاس است. بدون مهارت عالی، امید زیادی به عکاس حرفه‌ای شدن فرد نیست.

به فرد تازه‌واردی که می‌خواهد توصیه‌ی شما را در مورد چگونگی شروع عکاسی خیابانی بشنود، چه می‌گویید؟

مطالعه، مطالعه، مطالعه، تمرین، تمرین، تمرین و همچنین عکس‌هایتان را با عکس‌های کسانی که در این رشته به‌عنوان متخصص شناخته شده‌اند، مقایسه کنید.

بابت این مصاحبه از شما خیلی متشکرم.

از این گفت‌وگو و تشویق دیگران برای ورود به این بُعد جادویی شعر بصری خوشحالم.

وبسایت جان فری: johnfreephotography.com