شکل ‌۱. یایویی کاساما (Yayoi Kusama)، «اتاق آینه‌های بی‌نهایت، روح میلیون‌ها نور از سال‌های دور» (Infinity Mirrored Rooms, The Souls of Millions of Light Years Away)، بنیاد هنری بورد، لس‌آنجلس، کالیفرنیا، آمریکا، ۲۰۱۳

رسانه جدید (New Media) شکلی از رسانه است که در سال‎های اخیر جایگاه قابل ملاحظه‌ای در دانشگاه‎ها، موزه‎ها و گالری‌ها به خود اختصاص داده است. زادگاه این رسانه از اساس کامپیوتر،‌ محاسبات کامپیوتری و الگوریتم‌ها بوده و به کامپیوتر برای تولید و باز‌ توزیع وابسته است. این مقاله جستاری در شیوه‌های ارائه و نگه‌داری رسانه جدید در هنر معاصر است.

هنر معاصر از اوایل دهه‌ی ۱۹۶۰ میلادی همزمان با دوران افول مدرنیسم آغاز شد. این هنر واکنشی بود علیه جریان‎های فاقد چالش موضوعیِ مدرنیستی و به دنبال این بود تا تعهدگرایی موضوعی رایج در دوران رمانتیسیسم (Romanticism) را دوباره زنده کند. درواقع هنر معاصر درصدد برآمد تا مطلق‎گرایی و رویکرد فرمالیستی مدرنیست‎ها را کنار گذارده و به محتوا بازگردد. به عبارت دیگر، در کشاکش میان فرم و محتوا در آثار هنری، هنر معاصر، محتوا را برگزید.

شکل 2. خوزه سون (Jose Seoane) و زیگی تورینوس (Sigi Torinus). «نقاط اصلی»، گالری تیمز، چدم، اونتاریو، کانادا، ۲۰۰۴
شکل ۲. خوزه سون (Jose Seoane) و زیگی تورینوس (Sigi Torinus). «نقاط اصلی»، گالری تیمز، چدم، اونتاریو، کانادا، ۲۰۰۴

هنر معاصر یا آن بخش از هنر که از آن تحت عنوان هنر جدید می‌بایست یاد کرد، دارای یک ویژگی عمده است: هیچ تعریفی برای خود برنمی‌تابد. هنر جدید یک هنر نسبی است؛ هنری ترکیبی، هیبریدی یا به‌عبارتی میان‌رشته‌ای است. گمراه‌کننده خواهد بود اگر بخواهیم پیرامون شیوه‎های ارائه در آن به‌طور مطلق و نسخه‎ای صحبت کنیم. چرا که یک رویکرد استاندارد و معیار برای ارائه در هنر جدید وجود ندارد. به عبارت دیگر، هنر جدید پتانسیل پذیرش هر مانیفستی را در خود دارد. هنر جدید هنری دموکرات بوده و با اغلب رشته‎ها و علوم مختلف پیوند برقرار کرده و با آن‎ها مشارکت می‌کند.

ران بنر(Ron Benner) یک مهندس کشاورزی است. وی در پروژه‎های مختلفی در سراسر دنیا برای حفظ و نگهداری فرهنگ و جغرافیای بومی فعالیت کرده است. او چیدمانی دارد تحت عنوان «آنچنان که کلاغ پرواز می‎کند» (As the Crow Flies). وی با انتخاب طول جغرافیایی مشخصی که شهر لندن در کانادا در آن قرار دارد،‌ از تمام شهرهای ساحلی حاضر در آن طول جغرافیایی که در نزدیکی یک دریاچه یا اقیانوس  اطلس قرار دارند عکاسی و از گونه‌های گیاهی آنها نمونه‌برداری کرده است. ران به‌منظور ترویج، حفظ و نگهداری فرهنگ بومی هر کدام از این مناطقٍ ساحلی، گونه‌های گیاهی را در یک دریاچه‌ی مصنوعی گرد هم آورده و نمایش می‎دهد. عکس‌ها نیز هر کدام از خط افق ساحلی است، که در این چیدمان آنها را چاپ کرده و بر روی صفحات فلزی در میان دریاچه نمایش داده است. این اثر در واقع نوعی تعامل میان‌رشته‎ای بین هنر جدید و مهندسی کشاورزی است.

شکل ‌3. ران بنر. «آنچنان که کلاغ پرواز می‎کند»، موزه لندن، لندن، اونتاریو، کانادا، ۲۰۰۵
شکل ‌۳. ران بنر. «آنچنان که کلاغ پرواز می‎کند»، موزه لندن، لندن، اونتاریو، کانادا، ۲۰۰۵

هنر زیستی (Bio Art) در هنر جدید رشته‌ی تازه‎ای است. در دانشگاه وینزر (University of Windsor) لابراتواری به نام آزمایشگاه جوجه‎کشی (Incubator Lab) قرار دارد که دکتر جنیفر ویلت (Jennifer Willet) آن را راه‌اندازی کرده است. وی در این آزمایشگاه به توسعه‌ی روش‌های پیوند میان زیست‎شناسی و هنر می‌پردازد. او سعی می‎کند دغدغه‎های زیست‎شناسانه را به‌کمک شیوه‌های بیانی هنر جدید ارائه دهد. برای نمونه در یک پروژه، وی سازه‌ای را تحت عنوان «سازه‌ی جلبکی گرِیت لِیکس» (Great Lakes Algae Organ) طراحی کرده و ساخته است. گرِیت لِیکس منطقه‌‎ای در جنوب شرق کانادا است که مجموعه‎ای از دریاچه‏های آمریکای شمالی در آنجا قرار دارد. جلبک یک گونه‌ی گیاهی رایج در دریاچه‌های این منطقه است و هنرمند با این اثر و به‌کارگیری عناصر سرگرم‌کننده در کنار نمایش نیازهای اولیه برای رشد جلبک، سعی در حفظ و نگهداری و ترویج این گونه در میان کودکان و نوجوانان و نسل تازه‎تر دارد.

شکل 4. جنیفر ویلت. «سازه‌ی جلبکی گرِیت لِیکس»، گالری وینزر، وینزر، اونتاریو، کانادا، ۲۰۱۸
شکل ۴. جنیفر ویلت. «سازه‌ی جلبکی گرِیت لِیکس»، گالری وینزر، وینزر، اونتاریو، کانادا، ۲۰۱۸

در پروژه‌ای دیگر با نام «مرور زیبایی» (Browsing Beauty) که چیدمانی صوتی-تصویری است، زیگی تورینوس و آندره ساندر-پلاسمان (Andrea Sunder-Plassmann) از سال ۱۹۹۷ یک وبسایت ایجاد کرده و تعریف زیبایی را از مخاطبان و علاقه‎مندان، به‌شیوه‎های مختلف دریافت می‎کنند.

بازدیدکنندگان وبسایت تعریف خود را از زیبایی به‌صورت نقاشی، متن یا هر مدیوم دیگری برای هنرمندان این پروژه ارسال می‌کنند. مدت بیست و سه سال است که این پروژه در کشورهای مختلف در حال انجام است. این اثر در ابعاد کوچک یا بزرگ تاکنون ۱۹ اجرا در بیش از ده کشور داشته است. هنرمندان در برخی از اجراهای این پروژه، موسیقی و آواز را نیز به‌صورت زنده در کنار چیدمان ویدئویی اجرا کرده‌اند. در این پروژه بادکنک‎های بزرگی از جنس پی‌وی‌سی به کار رفته و به‌کمک نرم‎افزارهای اجرای زنده، صدا و تصویر چیدمان شده‌اند. این پروژه همچنان ادامه داشته و در حال توسعه است.

شکل 5. آندره ساندر-پلاسمان و زیگی تورینوس. «مرور زیبایی»، مرکز توسعه‌ی هنرهای تجسمی، هاوانا، کوبا، ۲۰۱۴
شکل ۵. آندره ساندر-پلاسمان و زیگی تورینوس. «مرور زیبایی»، مرکز توسعه‌ی هنرهای تجسمی، هاوانا، کوبا، ۲۰۱۴

پیش از این اشاره شد که از جنبه‌ی تعهدگرایی موضوعی، هنر جدید بازگشتی به رمانتیسیسم است و بنیان آن بر توجه به مسائل معاصر استوار است. به‌علاوه که هنر معاصر در تلاش برای تعامل با تکنولوژی‎های جدید برآمده است. به عبارت دیگر، باید تصریح کرد که مسائل و دغدغه‌های معاصر منشأ پیدایش هنر جدید هستند. گرایش هنرمندان در هنر جدید به طرح مسائل و موضوعات مهم جهانی است. از آزادی گرفته تا محیط زیست تا خطرات هسته‎ای، فمنیسم، مهاجرت، جابجایی و جغرافیای فرهنگی، بحران‌های هویتی، تکثرگرایی و حفظ منابع، جنگ‌ها و فجایع جهانی. از سوی دیگر، هنر جدید به پیشرفت‌های تکنولوژیک در حوزه‌ی عکس، اینترنت و ویدئو علاقه‌مند بوده و سعی می‎کند با آنها ارتباط برقرار کند.

هنر جدید بر خلاف جنبش مدرنیسم، فرم‎گرا و ابزارمحور نیست. این هنر جنبشی است که از هر ابزار و روش ممکن برای ابراز عقیده استفاده می‎کند. شخصیت هنرمند و نه اثر هنری و فرآیند تولید اثر در هنر جدید بسیار اهمیت دارد. هنر و شیوه‌ی بیان هنری به حاشیه می‌رود. فرم و بیان فرمالیستی را کنار می‎گذارد و محتوامحور و بر مبنای موضوع عمل می‌کند.

هنر معاصر مرزبندی‎های مرسوم هنرهای تجسمی را به هیچ عنوان برنمی‎تابد. بدین معنا که چیزی تحت عنوان هنرمند عکاس، هنرمند نقاش، هنرمند فیلمساز و… وجود ندارد و اگر کسی را با این عناوین خطاب کنیم در واقع شأن او را در حد یک تکنسین تقلیل داده‌ایم. چرا که یک تکنسین تنها بر اصول فنی و تکنیکی تسلط دارد اما یک هنرمند پیش از آنکه یک تکنسین صرف باشد یک متفکر است. بنابراین، کار با ابزار تولید به‌عنوان تکنیک و هنرمند به‌عنوان تکنسین کنار گذاشته شده و شخصیت هنرمند و فرآیند تولید اثر هنری در اولویت قرار می‌گیرد. هنر معاصر هنری فرآیندبنیان است. درنتیجه، شکلی غیرفیزیکی، مجرد و ضدماده داشته که ارائه‌ی آن نیازمند فضایی عمومی، در دسترس، زنده و آماده برای دخالت است.

موزه‎های هنری مدرنیستی که برمبنای مدل مکعب سفید (White Cube Model) طراحی شده‎‌اند مناسب ارائه‌ی آثار هنری معاصر نیستند. در اواخر دهه‌ی ۱۹۶۰ میلادی هنرمندان محیطی (Land Art) و پرفورمنس‌آرت (هنر اجرا) در تقابل با رویکردهای متکبرانه‌ی موزه‌های هنر مدرن در نمایش آثار مدرنیستی، فعالیت خود را آغاز کرده و جنبش ضدمؤسسه‎ای (Anti-Institutional) و ضد هنر (Anti-Art) شکل گرفت.

به‌اعتقاد آنها، نگاه به گذشته توسط موزه‌های هنر مدرن، نوعی اشرافیت واپس‌گرا تلقی می‌شد. چراکه مدرنیست‌ها با گرایش افراطی به تکنیک، فرم و مفاهیم هنری، تمایلی به پرداختن به دغدغه‌های اجتماعی نداشتند. هنر مدرنیستی در پایان جنگ جهانی دوم و همزمان با انفجارهای اتمی دچار نوعی سرخوردگی شد. در این میان، پست‌مدرنیسم با رویکردی نسبیت‌گرا به استهزاء و تمسخر مطلق‌گرایی هنر مدرنیستی پرداخت و با طرح تضادهای موجود در تفکر مدرنیستی، آن را در بوته‌ی نقد قرار داد. در ادامه، سبک‌هایی که محصول نسبی‌گرایی و تابوشکنیِ پست‌مدرنیستی در هنر بود، زمینه‌ی پیدایش جنبش هنری جدید را فراهم کرد.

هنر معاصر یک هنر غیرفیزیکی است؛ ابژه نبوده و هنرمند با متریال و شیء سروکار ندارد. اهمیت ابژکتیو اثر از بین رفته و محتوای ذهنی هنرمند غلبه دارد. این بدین معناست که هنر جدید، فرارسانه‌ای عمل می‌کند. به‌عنوان مثال، یک عکاس، زمان ایده‌پردازی درباره‌ی هر موضوعی به هر نحوی سعی دارد آن را از دریچه‌ی دوربین عکاسی و ابزار عکاسی ببیند. اصطلاحاً نگاهی اختصاصی به یک مدیوم (Medium Specific) دارد. این در حالیست که هنر معاصر فرارسانه‌ای عمل می‌کند. بدین معنا که هیچ رسانه‌ای تا پیش از مرحله‌ی تولید و ارائه بر دیگری برتری ندارد.

هنرمند در مرحله‌ی ایده‌پردازی، با ذهنی عاری از جهت‌گیری‌های ابزاری و بدون توجه به تکنیک، آزادانه به عمل فکری خود می‌پردازد تا بر مبنای مانیفست، نظریه‌ی شخصی و دغدغه‌ی فردی، به یک ایده برسد. پس از آن برای تولید و ارائه به طراحی می‌پردازد. در زمان ایده‎پردازی و در مواجهه‌ی با محیط پیرامون از فعل ساده‌ی دیدن گذر  کرده، عمیق‌تر نگاه می‌کند و به فعل مشاهده می‌رسد. هنرمند با ایده‌ی برآمده از این شهود، سعی در خلق اثر دارد و اینجاست که می‎تواند مدیوم مورد نظر خود را انتخاب کند.

بنابراین، هنرمند تا پیش از مرحله‌ی تولید و ارائه، تنها به نظریه و دغدغه‌ی شخصی خود فکر می‎کند. البته این بدین معنا نیست که در مرحله‌ی ایده‌پردازی اثری از مدیوم در ذهن هنرمند وجود ندارد، بلکه تنها بدین معناست که هنرمند در حین عمل فکری، مدیوم‌محور فکر نمی‌کند.

شکل ‌6. جود ابو زینه (Jude Abu Zaineh). «خانه جایی‌ست که مقلوبه آنجاست» (Home is Where the Maqlouba is)، گالری سوکا، وینزر، اونتاریو، کانادا، ۲۰۱۹
شکل ‌۶. جود ابو زینه (Jude Abu Zaineh). «خانه جایی‌ست که مقلوبه آنجاست» (Home is Where the Maqlouba is)، گالری سوکا، وینزر، اونتاریو، کانادا، ۲۰۱۹

شخصیت هنرمند بستر نظری مجموعه‌کارهایی است که هنرمند در طول دوران هنری خود تولید می‏کند. این همان چیزی است که در کنار فرآیند قرار گرفته و به‌مرور، مانیفست هنرمند را شکل می‌دهد. زمانی که از فرآیند سخن می‌گوییم، بدین معناست که هنرمند به‌طور مثال همواره در حوزه‌ی هنرِ زیستی در حال تولید اثر است. یا تمامی آثار هنرمندی دیگر در زمینه‌ی مهاجرت و مهاجران است. یا اگر تمامی پروژه‎های یک هنرمند معاصر را در طول ۱۰ سال گذشته بررسی کنید به یک فصل مشترک می‌رسید که بستر نظری و فکری هنرمند، آن را شکل داده است. هنرمندی در مورد مسأله‌ی زنان کار کرده یا هنرمندی دیگر در حوزه‌ی زیست محیطی بر گرم شدن کره‌ی زمین تمرکز داشته. ممکن است که شکل ارائه‌ در هر پروژه‌ای در طول یک دوره‌ی طولانی تغییر کند و از ابزارهای دیگر و مدیوم‌های تازه‏‎تری استفاده شود، اما همچنان می‎توان عنصر نظری و موضوع مشخصی که بن‌مایه‌ی تمامی آثار هنرمند است را در آثار وی یافت. این یک ذهنیت نهفته در شخصیت هنرمند است، به عبارت دیگر، دغدغه‌ی اوست.

یک هنرمند پیش از آنکه هنرمند باشد ممکن است یک روانشناس، زیست‎شناس، مهندس کشاورزی، فیلسوف و … باشد. هنرمند از اساس یک متفکر و صاحب دغدغه‎ هست. وی به‌طور مداوم در محیط پیرامون خود در حال کنکاش بوده و به دنبال یافتن روش‌های بیانی تازه‌تری برای بروز تفکر خویش است.

شکل 7. شیمون آتی (Shimon Attie)، «نوشتن روی دیوار» (The Writing on the Wall)، برلین، آلمان، ۱۹۹۱-۱۹۹۲
شکل ۷. شیمون آتی (Shimon Attie)، «نوشتن روی دیوار» (The Writing on the Wall)، برلین، آلمان، ۱۹۹۱-۱۹۹۲

فرآیندمحور بودن هنر معاصر میراث جنبش‌هایی است که در دوران گذار از مدرنیسم به پست‌مدرنیسم ظهور کردند. جنبش فلاکسس (Fluxus)، جنبشی است که اواخر دهه‌ی ۱۹۶۰ و اوایل دهه‌ی ۱۹۷۰ میلادی شکل گرفت. این جنبش فرآیندمحور بوده و به شکل نهایی اثر فکر نمی‏‎کند، یعنی هنرمند می‌بایست بدون در نظر گرفتن نتیجه‌ی نهایی، عازم یک پروژه‌ی هنری شود. فرآیندِ تولید، هدف غایی از کار هنری است. دادائیست‌ها نیز به همین نحو غالباً به دنبال آثار هدایت‌محور هستند. آنها پیروان مکتب وولتر (Voltaire) بودند، که بعدها نام خود را به جنبش دادائیستی تغییر داد. برای نمونه، مقالات روزنامه‌ها را تکه‌تکه می‎کردند و به واژگان خیلی ساده می‎رسیدند و مقاله را دوباره و این بار به‌طور تصادفی با آن کلمات چیدمان می‌کردند. البته که در نهایت به شعرها و مقالات خالی از معنا می‏رسیدند اما همان‌طور که اشاره شد، مسیر و فرآیند پروژه‌ی هنری بیش‌ترین اهمیت و شکل نهایی اثر کمترین اهمیت را داراست.

هنر جدید از طرفی یادآور طبیعتِ هدایت‌محورِ جنبش‌های دادا و فلاکسس است و از طرف دیگر، نادیده گرفتن ابژه‌ی هنری را پیوسته ادامه می‌دهد که همین هسته‌ی هنر مفهومی (Conceptual Art) بود. هنر معاصر، خصوصاً شکلی از آن که با رسانه‌ی جدید سروکار دارد، یک هنر فرآیندبنیان است. نمی‎توان آن را به یک شیء تقلیل داد. این هنر از اساس شکلی مجرد و غیرمادی دارد. این شکل غیرفیزیکی در رسانه‌ی جدید، مانند اینترنت و کامپیوتر، کاملاً بدیهی است. چراکه در این رسانه با نرم‏افزار (Software) مواجه هستیم.

گفته شد که هنر جدید فرآیندمحور است. اما ارائهی یک فرآیند به هر روی نیازمند یک رابط است. آپاراتوس (Apparatus) یا سخت‌افزار نقش همین رابط را میان ذهن هنرمند و دریافت مخاطب بازی می‌کند و شکلی ملموس به پروژه می‌دهد. سخت‌افزار نقش همان متریال در هنرهای مرسومِ پیش از این (نقاشی، ‌عکاسی) را اجرا می‌کند. سخت‌افزار به لحاظ فنی مولد رسانه (مدیوم) بوده و از اساس شکلی فیزیکی دارد. در رسانه‌ی جدید، کامپیوتر و تجهیزاتِ مولد دیجیتالی، سخت‎افزار تلقی می‌شوند. اما هنرمند لزوماً به نمایش این سخت‌افزارها نمی‌پردازد بلکه محصول نهایی تهیه شده توسط این ابزارها یعنی رسانه (مدیوم) را به مخاطب عرضه می‌کند که می‌تواند محتوای دیجیتالی مانند عکس، ویدیو یا نور باشد.

با این وجود، حتی رسانه (مدیوم) هم تنها یک نقطه‌ی پرتاب است که مخاطب را به وادی ذهنی هنرمند و مفهوم مورد نظر وی هدایت می‌کند. بنابراین، هنرمند در وهله‌ی نخست می‌بایست بستر را به کمک استیتمنتی که ارائه می‏دهد مهیا کند تا رویکرد و تعریف کلیشه‎ای حاکم بر ذهن مخاطب نسبت به رسانه (مدیوم) های مرسوم را بزداید. در نتیجه، مخاطب با ذهنی فارغ از پیش‌فرض‌ها با اثر هنری مواجه می‌شود. در ادامه، باید اشاره کرد که این بدین معنا نیست که از سخت‌افزار (متریال) در تولید هنری استفاده نمی‌شود، بلکه به‌معنای دقیق کلمه، آشنایی‌زدایی از فیزیک مواد مورد استفاده در رسانه (مدیوم) بوده و توجه به این امر که رسانه (مدیوم) از اساس یک نقطه‌ی پرتاب به مفهوم است.

نظام خلق اثر هنری به سه بخش ایده، تولید و ارائه تقسیم می‌شود. هر اثر هنری برای ارائه به ظرفی نیاز دارد که اصطلاحاً به آن رسانه (مدیوم) (Medium) می‎گوییم. رسانه بر مبنای نظر مارشال مک لوهان نویسنده‌ی کتاب درک رسانه (Understanding Media) چند ویژگی دارد:

  • رسانه خود، پیام است.
  • رسانه به‌تنهایی با حضور خود، محیط تازه‎ای خلق می‎کند.
  • رسانه هرگونه امتدادی از وجود ماست.
  • رسانه تمام تکنولوژی‎هایی است که در درک و فهم ما از محیط پیرامون مؤثراند.
  • رسانه مانند زبان است.

رسانه هرگونه امتدادی از وجود ماست. رسانه می‎تواند یک کامپیوتر باشد که توسعه‌ای از مغز ماست. رسانه می‎تواند عینک باشد که شکل گسترش یافته‌ای از چشمان ماست. رسانه می‌تواند یک انبردست باشد که شکل گسترش یافته‌ی دست ماست. رسانه می‌تواند کفش باشد که گسترش یافته‌ی پای ماست. رسانه لزوماً روزنامه و تلویزیون و دیگر رسانه‎های معمول و سنتی نیست. بنابراین، رسانه می‌تواند به‌شکلی نامحدود، هر چیزی باشد.

پیام چیست؟ پیام محتوا نیست. پیام درواقع تغییر نگرش، رفتار و رویکردی است که یک نو‎آوری یا ارائه می‎تواند در مخاطب ایجاد کند. در واقع، رسانه در نهایت می‌بایست تغییر ایجاد کند.[۱] به عنوان مثال، پیام یک محصول تئاتری، نمایش صحنه‌ای یا نمایش موزیکال تولید شده نیست، بلکه شاید تحول در گردشگری است. شاید پیام یک نمایش صحنه‌ای یا موسیقایی، تغییری در رفتار یا کنش بر بخشی از مخاطبان باشد که از خودِ رسانه‌ی نمایشِ صحنه‌ای حاصل ‌می‌شود، که کاملاً‌ متمایز از رسانه‌ی محصولِ تئاتری به طور کلی است. به همین شکل، پیام یک خبر رادیویی یا تلویزیونی، خود گزارش خبری نیست، بلکه تحولی است در نگرش عمو‌می به جرم، یا ایجاد یک فضای بیم و وحشت. در نتیجه، پیام غایی یک اثر هنری، می‌تواند تغییر نگرش یا جلب توجه مخاطب نسبت به یک بُعد یا ابعاد مختلف یک مسأله‌ی معاصر باشد.

شکل ‌8. محمد امین نادی. «گام زدن در خاطرات» (Walking through Memories)، گالری سوکا، وینزر، اونتاریو، کانادا، ۲۰۱۸
شکل ‌۸. محمد امین نادی. «گام زدن در خاطرات» (Walking through Memories)، گالری سوکا، وینزر، اونتاریو، کانادا، ۲۰۱۸

رسانه جدید از مدیوم‌هایی است که در کنار سایر رسانه‌های سنتی، در هنر معاصر جایگاه ویژه‌ای یافته است. این رسانه از کامپیوتر، محاسبات کامپیوتری و الگوریتم‎های دیجیتال بهره می‎برد. ویژگی رسانه‌ی جدید، فرآیندمحوری (Process Based) و زمان بنیان بودن (Time Based) آن است. مخاطب نه می‌تواند مانند یک فیلم سینمایی در سینما آن را تماشا کند و نه از طرفی مانند ابژه‎های هنری مرسوم، مانند عکس یا نقاشی در یک گالری می‌تواند حداقل زمان ممکن را برایش صرف کند. زمان‌بندی معینی دارد و می‌بایست در یک دور (لوپ (Loop)) زمانی مشخص کار را تجربه کند. هنر رسانه‌ایِ جدید (New Media Art)، پویا و بی‌درنگ (Real Time) بوده و با کمک نرم‏افزار و تغذیه از طریق دیتابیس (Database) های موجود در سرورهای آنلاین یا آفلاین (مثلاً‌ هارد درایوها)، به‌طور تصادفی ایجاد شده و فرآیند مدنظر هنرمند را به مخاطب عرضه می‎کند.

شکل 9. محمد امین نادی. «گام زدن در خاطرات»، مؤسسه‌ی فرهنگی هنری صبا، تهران، ایران، ۲۰۱۹
شکل ۹. محمد امین نادی. «گام زدن در خاطرات»، مؤسسه‌ی فرهنگی هنری صبا، تهران، ایران، ۲۰۱۹

آثار رسانه‌ی جدید مشارکتی، گروهی و اجرایی هستند. این آثار چندجزئی (Modular)، متنوع (Variable)، مولد (Generative) و قابل تنظیم (Customizable) هستند. در هر بار اجرا بسته به مکانی که در اختیار است، می‎توان اجزای اثر را کم کرد یا گسترش داد. برخلاف کارهای ابژه‌محورِ هنریِ پیش از این، در هنرهای جدید، هنرمند، مخاطب را برای مشارکت و تعامل با اثر هنری فرا می‌‏خواند.

مدل‌های تعامل در هنر معاصر عبارت اند از: مدل مشارکتی (Collaborative) که در آن مجموعه‎ای از هنرمندان با همکاری یکدیگر آزادانه و بدون چارچوب یک پروژه را پیش می‌برند؛ مدل کیوریتریال (Curatorial) که در آن هنرمندان در یک پلتفرم یا چارچوب معین پروژه‌هایی را پیش می‌برند؛ و در نهایت مدل تعامل اجتماعی (Social Interactive).

شکل ‌10. از صدا تا نور، سخن گفتن با دیوار، chevalvert, 2roqs, polygraphik, splank,، مرکز فرهنگی سنت اگزوپری، رنس، فرانسه، ۲۰۱۳َ، اثری تولیدشده بر مبنای مدل مشارکتی که از مدل  تعامل اجتماعی نیز بهره می‌برد.
شکل ‌۱۰. از صدا تا نور، سخن گفتن با دیوار، chevalvert, 2roqs, polygraphik, splank,، مرکز فرهنگی سنت اگزوپری، رنس، فرانسه، ۲۰۱۳َ، اثری تولیدشده بر مبنای مدل مشارکتی که از مدل تعامل اجتماعی نیز بهره می‌برد.

مدل تعامل اجتماعی به‌معنای تعامل مخاطب با اثر است. این مدل بر مبنای میزان گشودگی سیستم برای دخالت مخاطب بر دو قسم است: مدل تعاملی متن باز (Open Source) که به کمک نرم‎افزار صورت می‌پذیرد. هنرمند به کمک نرم‌افزارهای اجرا، برای نمونه، نرم‌افزارهای  Processing, Isadora, Max MSP, Mad Mapper، چارچوب‌های قابل‌تغییری به‌منظور اجراهای زنده‌ی صوتی-تصویری ایجاد می‌کند که به آنها جز‌ء (Patch) می‌گویند. در این اجزا، همواره امکان تکمیل یا تغییر وجود دارد. در مدل دیگر که یک سیستم بسته تلقی می‌شود، هنرمند با تعیین چارچوبی مشخص و ازپیش‌تعیین‌شده اثر را می‌سازد و مخاطب در محدوده‌ی چارچوب تعیین‌شده و نه بیشتر، تعامل می‎کند. امکان تغییر یا توسعه در این چارچوب‌ها وجود ندارد.

شکل 11. تصویری از رابط کاربری نرم افزار Mad Mapper. نرم‌افزار اختصاصی نگاشت تصویر بر اشیاء
شکل ۱۱. تصویری از رابط کاربری نرم افزار Mad Mapper. نرم‌افزار اختصاصی نگاشت تصویر بر اشیاء

شکل ‌12. تصویری از یک جزء‌‌‌ (Patch) در رابط کاربری نرم‌افزار Isadora. این نرم‌افزارِ متن‌باز، امکان ایجاد چندین جزء به‌طور هم‌زمان را دارد.
شکل ‌۱۲. تصویری از یک جزء‌‌‌ (Patch) در رابط کاربری نرم‌افزار Isadora. این نرم‌افزارِ متن‌باز، امکان ایجاد چندین جزء به‌طور هم‌زمان را دارد.

رسانه جدید اجزاء متعدد دارد. چند جزئی‌ست. ماشینی‌ست. تغییرپذیر است. اغلب کدگذاری شده است. به خودی خود عمل نمی‎کند و هنرمند تعیین می‌کند که چگونه کار کند. دستورالعمل می‎خواهد. مخاطب در مواجهه با آن شگفت‎زده می‎شود. آثار هنر جدید را پروژه می‌نامند نه اثر هنری، چراکه پایان نداشته و دائماً در حال تکمیل است. پروژه‎ها دارای یک فرآیند قابل تعریف هستند و مرتب می‎توان آنها را گسترش داد. پروژه‌های هنر جدید مکانْ‌ویژه هستند بدین معنا که در هر فضا و مکان شکلی یگانه و اختصاصی دارند و از طرف دیگر، هر بار بسته به محل اجرای اثر شکل اجرا تغییر کرده و مناسب‌سازی می‌شود. رسانه جدید بر مبنای این قواعد کلی در هنر معاصر در حال توسعه است. این هنر به‌ازای هر بار ارائه، نتیجه‌ای منحصربه‌فرد به دست می‌دهد. همچنان تعاریف را بر نمی‌تابد و با شکل غیرمادی خود، تنها راه نگه‌داری آن ثبت و مستند کردن آن در زمان ارائه است.


[۱] در مورد معادله‌ی معروف مک لوهان، رسانه پیام است، در یک مقاله‌ی مجزا «معادله‌ی معروف مک‌لوهان «رسانه پیام است» بیانگر چیست؟» به ترجمه‌ی اینجانب به تفصیل صحبت شده است.