Giulia Frigieri. شهلا یاسینی، اولین موج‌سوار زن ایرانی، ۲۰۱۷، از مجموعه Surfing Iran

این عکس خاص پارسال منتشر شد. نشریات بزرگ در سرتاسر جهان آن را بازنشر کردند و برنده مسابقه عکاسی Portrait of Humanity 2019 نیز شد[۱]: پرتره‌ای از یک زن جوان لاغراندام با روسری بلند آبی، پشت به دریای آبی با یک تخته‌ی موج‌سواری آبی. سیاهیِ تن‌پوش او و موهایش به‌شکل زیبایی با آبیِ پرطراوتِ روسری بلندش، که باد آن را به‌شکل بال کوسه درآورده، کنتراست و تضاد دارد. جدا از زیبایی‌های تصادفیِ این عکس، «مؤلفه‌ی واو!» در این عکس از آنجا آب می‌خورد که او یک موج‌سوار محجبه است. همین غیرممکنی است که باعث می‌شود نگاه‌مان به این عکس دوخته شود.

جولیا فریجیِری (Giulia Frigieri) این عکس را از یک زن ایرانی که در ساحل دریای عمان ایستاده گرفته. او یک مردم‌شناس ایتالیایی است که علاقه‌اش به مسائل مربوط به زنان و جوانان او را به عکاسی سوق داده. فریجیری چندین بار به خاورمیانه سفر کرد و مجموعه‌هایی درباره‌ی جوانان عمانی، خالکوبی‌های زنان بربر در مراکش، و موج‌سواری در ایران تهیه کرد. او در مجموعه‌ی موج‌سواری قصه‌ی شهلا یاسینی را نقل می‌کند—زن جوان درون عکسش. هفده عکس از این مجموعه در وبسایت فریجیری در دسترس‌اند. او این عکس‌ها را در قطع متوسط با دوربین رُلیفلکس و در روستای رمین گرفته، ناحیه‌ای دورافتاده در سواحل جنوب شرقی ایران در نزدیکی شهر چابهار و صد کیلومتری مرز پاکستان. چابهار، که تا کمی پیش‌تر منطقه‌ای ممنوعه به حساب می‌آمد که افراد خارج از استان برای رفتن به آنجا نیاز به مجوز و معافیت داشتند، اکنون به‌شکل مقصد توریستی درآمده. این منطقه دچار فقر و قاچاق گسترده از ناحیه‌ی مرزی است؛ ناحیه‌ای بسیار سنتی است که باعث می‌شود ایده‌ی موج‌سواری زنان در آن بسیار غیرعادی جلوه کند. 

Giulia Frigieri. از مجموعه Surfing Iran
Giulia Frigieri. از مجموعه Surfing Iran

وقتی بنیاد اپرچر از من خواست درباره‌ی کار فریجیری بنویسم، مشخصاً درباره‌ی مجموعه‌ی موج‌سواری در ایران، نسبت به این موضوع حساسیت خاصی پیدا کردم. به‌عنوان کسی که کارش زیر سؤال بردن سیاست‌های بازنمایی ایران در عکاسی خبری است، این مجموعه را نمونه‌ی بارزی از آن چیزی می‌دانم که من آن را عکاسیِ «خب که چه؟» می‌نامم. بله، ما در اینجا زنان ورزشکاری را داریم که باید با حجاب بازی کنند. بله، جوانانی در خاورمیانه هستند که می‌خواهند همان کاری را کنند که جوانان در غرب می‌کنند. خب که چه؟ گفت‌وگوی من با فریجیری در چارچوب این احساس، و آن مزه‌ی تلخی شکل گرفت که در آن «مؤلفه‌ی واو!» برای مصرف‌کنندگان رسانه غربی، تلاش‌های زنان ایرانی برای سرپیچی از قوانینِ حجاب را تحت‌الشعاع قرار می‌دهد.

اما اول باید می‌دانستم که چقدر درست فکر می‌کنم.

خاورمیانه بهشت عکاسان است، جایی که در آن تناقض‌های بصری غالباً در قالب کشمکش میان سنت و مدرنیته توضیح داده می‌شود، منطقه‌ای که در آن اسلام و سطوح مختلفی از قوانین و شرعیات در مورد آزادی‌های شخصی، به‌ویژه در رابطه با زنان، غالب اند. این تناقضات سبب شده که ماجراجویان و ژورنالیست‌های غربی جذب این منطقه شوند. آنها سفرشان از غرب را همچون فرودی استعاری به جهان زیرین می‌بینند. و از این سفر قوی‌تر بیرون می‌آیند اگر که تنها بتوانند از آن جان سالم به در برده و قصه‌ی این سفر را برای دیگران بازگو کنند. مخاطبان غربی با قصه‌های آنها امکان تخلیه‌ی روانی می‌یابند. آنها می‌توانند احساس خوبی داشته باشند در این باره که از دایره‌ی عقب‌افتادگیِ این ناحیه از دستاوردهای مدرن، مترقی و برابرطلب خارج‌اند—احساساتی که با بالا گرفتن اعتراضات علیه نژادپرستی در بسیاری از شهرهای بزرگ آمریکا و اروپا که علی‌رغم این پیشرفت همچنان وجود دارد، درخور بررسی بیشتری است. این عادتِ نگاه به شرق از میان لنزهای اگزاتیک (خارجیِ عجیب‌وغریب) رنجش عمیقی در «محلی‌ها» ایجاد کرده، کسانی که زندگی‌شان سوژه‌ی چشم‌چرانیِ افراد ازخودراضی و سکو پرش بزرگی برای ژورنالیست‌ها شده.

Giulia Frigieri. شهلا و شمس، 2017، از مجموعه Surfing Iran
Giulia Frigieri. شهلا و شمس، ۲۰۱۷، از مجموعه Surfing Iran

بهار امسال، وقتی با فریجیری که یک فارغ‌التحصیل ۳۰ ساله از دانشگاه گلدسمیتس لندن است، صحبت می‌کردم، او در ابروتزو ایتالیا در قرنطینه بود و من نیز در خانه‌ام در تهران حبس بودم. از او پرسیدم که چرا عکس زنی موج‌سوار با حجابش این‌قدر توجهات را به خود جلب می‌کند؟ به هر حال، برندهایی مثل نایکی الآن دارند پوشش‌هایی مناسب زنان ورزشکار مسلمان تولید می‌کنند. فریجیری به من گفت که او دنبال‌کننده‌ی راه ایسکی بریتن (Easkey Britton) است. او موج‌سواری ایرلندی بود که در سال ۲۰۱۳ برای موج‌سواری به ایران سفر کرد، جایی که هیچ کس تا پیش از این در آنجا موج‌سواری نکرده بود. در آن سفر، بریتن دو زن محلی را انتخاب کرد و به آنها آموزش داد—شهلا یاسینی، که غواص و غریق نجات بود، و مونا سراجی، که در رشته‌ی اسنوبُرد فعالیت داشت. در این پروسه، بریتن موج‌سواری را به یکی از نادیده‌گرفته‌شده‌ترین مناطق در ایران معرفی کرد. او همچنین مستندی در این باره ساخت که درون دریا (Into the Sea) (2016) نام داشت.

Giulia Frigieri. از مجموعه Surfing Iran
Giulia Frigieri. از مجموعه Surfing Iran

در وبسایت فریجیری، منتخب عکس‌های او برای مجموعه‌ی موج‌سواری در ایران را می‌بینیم که پرتره‌هایی از یاسینی را نشان می‌دهند. اما جدا از چند عکس منظره که محیط زندگی این زن جوان را نشان‌مان می‌دهند، یاسینی به‌شکلی خلاصه‌شده و بدون هیچ گونه زندگی یا پس‌زمینه‌ای به تصویر کشیده شده است. او صرفاً یک موج‌سوار محجبه است بدون هیچ گونه پیوندی با جامعه‌ای بزرگتر. در بخش پایانی این عکس‌های منتخب، او را در کنار یک مرد جوان می‌بینیم که تخته‌ی موج‌سواری در میان‌شان قرار دارد. در زیرنویس این عکس می‌خوانیم: «پیشگام جنبشی فوق‌العاده، شمس و شهلا سردمدار[ان] این صحنه‌ی جدید هستند که در آن مردان و زنان جوان ایران به‌شکلی برابر، حامی موج‌سواری در حکم نیرویی توان‌بخش و راهی برای تغییر هستند. این نسل تازه برای آینده‌ای بهتر و فرصت‌های جدید برای جوانان ایران، ابزار جدید قدرتمندی را معرفی کرده‌اند که نویدبخش «موج‌های آزادی» است.» این متن ظاهراً بیانگر نوعی خوش‌بینی ساده‌انگارانه درباره‌ی مبارزه زنان و جوانان ایرانی برای شکستن محدودیت‌های اجتماعی در زندگی روزمره است. اما آیا این بومی‌ها صرفاً با ارضاء انتظارات بیننده رهایی خواهند یافت؟ آیا بیننده صرفاً با مطلع شدن از تغییراتی که بیانگر ایده‌آل‌های بیننده هستند به رضایت می‌رسد؟ آیا موج‌سواری گواهی بر آزادیست؟

آنچه گلچین چکیده‌ی عکس‌های فریجیری به ما نمی‌گوید این است که او سه بار به ایران آمده. در طول هر سفر، او به سوژه‌اش نزدیک‌تر شده، و نوعی دوستی میان‌شان شکل گرفته است. عکس‌های منتشرشده در وبسایت او از سفر اول فریجیری در سال ۲۰۱۷، نخستین بار در مجله Huck در سال ۲۰۱۸ منتشر شدند، و بعداً نشریاتی مثل Vogue Arabia و La Repubblica منتشرشان کردند. در سال ۲۰۱۸، فریجیری سفر دومی به ایران داشت و برای یاسینی یک تخته‌ی موج‌سواری جدید آورد. با آن که مقامات به بریتن اجازه‌ی آموزش این ورزش و تهیه‌ی مستند را داده بودند، در سومین دیدار فریجیری، فرصت‌های داستان‌گویی در روستای کوچک ماهیگیری رمین کاملاً تغییر پیدا کرد، چرا که موج‌سواری در آنجا برچیده شده بود.

Giulia Frigieri. شمس در حال راندن موتور به سمت ساحل رمین، 2017، از مجموعه Surfing Iran
Giulia Frigieri. شمس در حال راندن موتور به سمت ساحل رمین، ۲۰۱۷، از مجموعه Surfing Iran

فریجیری در این باره توضیح داده که «وقتی آنها شروع به کار کردند همه چیز بسیار آزادتر بود. وقتی در سال ۲۰۱۷ به ایران آمدم، کمیته‌ای تحت کنترل حکومت تأسیس شده بود، اما مردان و زنان همچنان با هم موج‌سواری می‌کردند. در سال ۲۰۱۹، رمین به منطقه‌ای بسیار محبوب برای موج‌سواری تبدیل شد و ورکشاپ‌ها و تورهایی در آن برگزار می‌شد. با کنترل این محبوبیت، به من گفته شد که از مردان و زنان وقتی با هم موج‌سواری می‌کنند عکاسی نکنم.»

فریجیری حتی در سفر اولش با مشکلاتی برای کارش مواجه شده بود. یاسینی به کمکش آمد و او را در جنوب شرقی کشور همراهی کرد و هوایش را داشت تا بتواند عکاسی کند. فریجیری با یاسینی و خانواده‌اش وقت گذراند، کسانی که اصالتاً زاهدانی هستند اما اکنون در تهران زندگی می‌کنند. فریجیری در سومین سفرش در سال ۲۰۱۹ دیگر با پیچیدگی‌های سیاست ورزش در ایران و آسیب‌پذیریِ زنانی مثل یاسینی آشنا شده بود—نه فقط از منظر سنت و عرف که همچنین از نظر نظام پدرسالاری که تعیین‌کننده‌ی سرنوشت زنان ورزشکاری است که قادر به پیروی از قوانین و وسواس‌های آنها نیستند.

Giulia Frigieri. از مجموعه Surfing Iran
Giulia Frigieri. از مجموعه Surfing Iran

فریجیری در گفت‌وگویمان اشاره کرده که وقتی داشتند دوست می‌شدند عکس‌های بسیاری گرفتند. وقتی فریجیری این عکس‌ها را نشان می‌داد، کنجکاو بودم که دنیای یاسنی را با جزئیات و ویژگی‌هایی ببینم که می‌بایست مشخصه‌ی یک مجموعه‌ی مستند باشد. ما یاسینی را می‌بینیم که به استقبال فریجیری در فرودگاه آمده، در خانه با خانواده‌اش بدون حجاب متعارف، درون آب در کنار سایر موج‌سواران—از هر دو جنسیت. یاسینی در اینجا شخصیتی در میان جهانی پیچیده می‌یابد. اما چرا این عکس‌ها درون وبسایت فریجیری نیستند؟ چه چیزی باعث شده که فریجیری برای نشان دادن داستان او چنین انتخاب‌های بی‌ظرافتی داشته باشد؟

با یاسینی تماس گرفتم. او اخیراً به چابهار نقل مکان کرده و کاری را در حوزه‌ی بازاریابی شروع کرده است. او یک روز در هفته که تعطیل است را موج‌سواری می‌کند. یاسینی واکنش من به این عکس‌ها را فوراً فهمید. او گفت: «وقتی ایسکی برای پروژه‌اش آمده بود، ایده‌ی ساخت مستندی که موج‌سواری زنان ایرانی با حجاب را نشان می‌دهد برای مسئولان جذاب بود. چنین مستندی نشان می‌داد که حجاب محدودیت نیست.» او اشاره داشت به تکیه‌کلام معروف درباره‌ی حجاب اجباری که پس از انقلاب ۱۳۵۷ در ایران نهادینه شد. یاسینی ادامه داد: «اما وقتی جولیا می‌خواست عکاسی کند، هر جا از چابهار که می‌رفتیم با موانع جدی‌ای روبه‌رو می‌شدیم.» این ورزش اکنون شکلی قانونی یافته بود و یاسینی، به‌عنوان یکی از اولین اعضاء فدراسیون، به‌دلایلی علاقه به ادامه‌ی گفت‌وگو نداشت. 

Giulia Frigieri. شهلا یاسینی با پوشش مطابق قوانین پوشش در ایران به موج‌سواری می‌رود، 2017، از مجموعه Surfing Iran
Giulia Frigieri. شهلا یاسینی با پوشش مطابق قوانین پوشش در ایران به موج‌سواری می‌رود، ۲۰۱۷، از مجموعه Surfing Iran

یاسینی در توضیح غیاب عکس‌هایی که او را در محیط روزمره‌اش نشان می‌دهند، افزود: «من در اینجا زندگی می‌کنم و مجبورم تابع قوانین باشم. جولیا را نباید به‌خاطر این موضوع سرزنش کرد. از او باید تقدیر کرد، چون من از او خواستم که بعضی از این عکس‌ها را منتشر نکند.»

فریجیری پذیرفت به خواسته‌های سوژه‌ای که در قید قوانین است و مجبور به خودسانسوری، احترام بگذارد. اما آیا راهی وجود داشت که او بتواند عکس‌هایش را طوری انتخاب کند که در کنار سازش با خواسته‌های یاسینی و مسئولان ایرانی، چیزهای بیشتری از این داستان را با بیننده به اشتراک بگذارد؟

با دو زن پیشگام در عکاسی ایران تماس گرفتم که می‌دانستند چطور راه خود را از میان قوانین پیدا کنند: نیوشا توکلیان، نخستین عکاس زن خاورمیانه‌ای مگنوم؛ و سیمین‌دخت دهقانی، مالک گالری آگ، از فضاهای پیشرو در تهران برای عکاسی جدید. از هر دو خواستم که به عکس‌های فریجیری نگاه کنند و ادیت‌های (انتخاب‌های) جدیدی از داستان موج‌سوار ایرانی پیشنهاد دهند. نتایج فاش‌کننده بودند.

Giulia Frigieri. از مجموعه Surfing Iran
Giulia Frigieri. از مجموعه Surfing Iran

توکلیان که برای بیش از بیست سال به‌عنوان عکاس خبری مشغول به کار است، گفت که در کار خودش او به عکس‌هایی حساس است که ممکن است بر اساس سانسور در ایران که هیچ عکسی از زنان بدون حجاب را نمی‌پذیرد، برای سوژه مشکل ایجاد کنند. او در انتخابش بیشترِ عکس‌های صمیمی از یاسینی که بدون حجاب در خانه بود را حذف کرد. (توکلیان، که یکی از سه داور مسابقه عکاسی Portrait of Humanity 2019 بود، به‌عنوان یک عکاس خبری جوان تأکید شدیدی روی حجاب داشته، در حکم نشانه‌ای مکانی، اما او بعداً با داستان‌گویی از طریق عکاسی هنری صحنه‌پردازی‌شده رویکرد ظریف‌تری را پیش گرفت.)

دهقانی، که کار عکاسانی را به نمایش می‌گذارد که هم در حوزه‌ی مستند و هم حوزه‌های انتزاعی‌تر کار می‌کنند، عکس‌هایی را انتخاب کرد که داستان شخص و مکان را نقل می‌کنند. انتخاب او برخی از عکس‌های شخصی‌تر را در بر گرفته و کمی حس شاعرانه دارد—اما تنها یکی از این عکس‌ها یاسینی را بدون حجاب نشان می‌دهند، در عکسی که چهره‌اش از نظرها پنهان است. به‌وضوح، عکاسی هنری در ایران می‌تواند قوانینی را دور بزند که عکاسی خبری راهی برای گریز از آنها ندارد.

Giulia Frigieri. از مجموعه Surfing Iran
Giulia Frigieri. از مجموعه Surfing Iran

خودم، چند عکس از خانواده یاسینی را اضافه کردم. در هر صورت، این پذیرش و تشویق والدین یاسینی برای امتحان کردن چیزی کاملاً جدید بوده که ستون اصلی این داستان را شکل داده است. آنها تصویری از یک خانواده‌ی ایرانی هستند که محدودیت‌های وارده بر فرزندشان را پس می‌زنند—مثل خیلی از خانواده‌های دیگر در ایران. علت چنین تفاوتی در بازنمایی از ایران و ایرانیان در فضاهای داخلی و خارجی در همین جاست.

در عکسی از آخرین سفر فریجیری به ایران، این عکاس عکسی با یاسینی گرفته: آنها در آب و مشغول شنا کردن هستند، و یاسینی در حال گرفتن سلفی. در اینجا این‌بار عکاس درون کادر می‌آید و نگاه کاملاً به دیگری بر می‌گردد. این قلب این داستان است—دوستی میان دو زن معاصر از دو جغرافیای متفاوت، هر دو به‌قدر کافی شجاع که بتوانند خارج از چارچوب هنجارهای امن گام بردارند. با این حال، به‌شکل طنزآمیزی، این عکسی بود که فریجیری فکر می‌کرد برای انتشار نامناسب است[۲]—به‌خاطر درک بیشتری که نسبت به محیط اطراف سوژه‌اش به دست آورده بود، کسی که با اجازه دادن به او برای ورود به فضای خصوصی‌اش، همچنین گستره‌ی سانسوری که بر جهانش مستولی است را بسط داده.

در پایان، ما می‌مانیم و یک پرتره‌ی چشمگیر: در بهترین حالت، یادآور یک عکس مُد؛ و در بدترین حالت، یک پوستر تبلیغاتی ناخواسته که داستان این زن جوان موج‌سوار را تحت‌الشعاع قرار می‌دهد—داستانی که می‌توانست فهم بیشتری از ایران به دست دهد، کشوری که با کلیشه‌هایی تکراری که هم از سوی خارجی‌ها و هم حکومتش تداوم یافته‌اند، تصویری ملال‌انگیز یافته.

Giulia Frigieri. جولیا فریجیری و شهلا یاسینی، ایران، 2019
Giulia Frigieri. جولیا فریجیری و شهلا یاسینی، ایران، ۲۰۱۹

باید بپذیرم که اگر حس ماجراجویی بریتن در به‌اشتراک‌گذاری ورزشی که یاسینی عاشقش شد نبود، یاسینی شاید هیچ‌گاه موج‌سواری را یاد نمی‌گرفت، ورزشی که به‌گفته‌ی خود او زندگی‌اش را تغییر داد. او گفته: «من از طریق غواصی عمق دریا را دیدم، اما موج‌سواری مثل بودن بر فراز دنیاست.» اگر تصمیم فریجیری مبنی بر پیگیری این داستان نبود، ما شاید هیچ‌گاه آن عکس چشمگیر دختر موج‌سوار آبی را نمی‌دیدیم—و من، نمی‌فهمیدم که در کشورم موج‌سواری هم وجود دارد. سفر کاتبتیک (katabatic) شاید همیشه یک داستان ساده از رستگاری مسافر نباشد؛ این قصه می‌تواند داستان تبادل موهبت‌ها باشد. در اینجا، این موهبت همان آزادی برای موج‌سواری روی امواج است، نه فقط برای یک زن ایرانی، بلکه برای کل نسل جدید ایرانیان. با این حال، تمامی اینها تحت‌الشعاع نگاه غربی به حجاب قرار گرفته.

بعد از «لحظه تعیین‌کننده‌» آنری کارتیه‌برسون (Henri Cartier-Bresson) و «پُنکتوم» رولان بارت (Roland Barthes)، ما اکنون باید نام جدیدی برای این شکل از برخورد با دیگری که عکاسی از نقاط دوردست را دچار خود کرده، پیدا کنیم. این عکس‌ها گرایش به استبداد دارند—آنها داستانی که سعی دارند بگویند را پنهان می‌کنند. اجازه دهید آن را «لحظه پوشاننده» (obscurantist moment) بنامیم: سرابی که وانمود می‌کند دارد چیزی را به شما نشان می‌دهد اما کل داستان را نشان نمی‌دهد؛ لحظه‌ای که عکاسان در آن دچارِ قدرت کلیشه‌ها می‌شوند. این نه فقط در ایران که در هر جایی که تاریخ برایش یک نقطه‌نگاهِ عینی و قالب‌ریزی‌شده از نقطه نظر ذهنیات غربی ساخته، رخ می‌دهد. لحظه‌ی پوشاننده برای عکاسانی که عمیقاً با سوژه‌هاشان پیوند دارند، نوعی دوراهی ایجاد می‌کند. آنها آنچه نمی‌توانند نشان دهند را باید از طریق زیرنویس‌های صادقانه و پرجزئیات بازگو کنند، و باید به این رضایت دهند که هیچ عکسی (یا حتی مجموعه‌ای) نمی‌تواند حتی داستان کامل را بگوید. عکس‌های آنها نباید به فانتزی‌ها و تخیلات غربی یا تبلیغات و پروپاگاندای محلی فرو کاسته شوند؛ آنها صرفاً دروازه‌هایی رو به شرایط پیچیده‌اند.


درباره نویسنده
هاله انواری هنرمند و نویسنده ساکن تهران است و با نشریات و رسانه‌های اپرچر، گاردین، نیویورک تایمز و نیویورکر همکاری داشته است.


پی‌نوشت:
[۱] این عکس جزء ۵۰ عکس برنده این رقابت شده است. برای دیدن منتخبی از عکس‌های برنده در این رقابت، به اینجا مراجعه کنید.
[۲] در نسخه‌ی ترجمه‌شده‌ی این مقاله تمامی عکس‌های مقاله اصلی منتشر نشده‌اند. برای دیدن تمامی عکس‌های این مقاله، از جمله عکس‌هایی که درون متن مقاله به آنها اشاره شده، به اینجا مراجعه کنید.

Source :