ویکى گلدبرگ – ترجمه مازیار فکرى ارشاد: زمانى که عکاسى در گالرى هاى هنرى در حال رشد و گسترش بود، عکاسى خبرى و مستند در میان موجى از نارضایتى تضعیف مى شد. درآمدهاى عکاسى خبرى از زمان تعطیلى و واگذارى امتیاز مجلات لایف ولوک، در مقابل عکاسى از چهره هاى مشهور در اوایل دهه هفتاد در حال کاهش است. جنگ و عوارض آن تقریباً تنها نقطه اى است که فعالیت هاى عکاسى خبرى را تشکیل مى دهد. عکس هاى مستند به دروغ بافى متهم شده اند و عکاس هاى مستند به استثمار سوژه هایشان. عکاسان هنوز هم دنیا را آن گونه که هست یا آن گونه که مى بینند گزارش مى کنند. بعضى ها امیدوارند وضع تغییر کند، اما اگر منتقدین بگذارند.

یوجین ریچاردز ۵۹ ساله یکى از سرشناس ترین عکاسان خبرى حال حاضر جهان، عکس هایى از آتشفشان دانته گرفته و حالا داستان را بازگو مى کند. خود ریچاردز مى گوید که هرگز به عکاسى اعتماد نداشته. او معتقد است عکاسى خیلى هم مدیوم مناسبى نیست، اما کافى به نظر مى رسد. عکس مى تواند دیدگاه ها را تغییر و مورد بحث قرار دهد. او ریچاردز باور ندارد که عکاسى بتواند چیزى را تغییر دهد. او اخیراً در یک مصاحبه گفته بود در پروژه عکاسى از معتادان خود با عنوان Coccaine Blue، Coccaine true که در سال ۹۴ در کتابى با همین عنوان منتشر شد، معتادان آن قدر مواد مصرف مى کنند تا بمیرند کسى هم نمى تواند جلویشان را بگیرد.

این دیدگاه یک حرفه اى موفق درباره مشکلات عکاسى است که ما را در موقعیت هایى به چالش مى کشاند که باید آنها را اصلاح کنیم. اما ریچاردز به رغم همه این بدبینى ها کارش را متوقف نمى کند. شاهد این پشت کار و استقامت هم عکس هاى اوست که در گالرى لایکا در برادوى تحت عنوان «یوجین ریچاردز: بچه تپل و داستان هاى دیگر» به نمایش درآمده اند. این نمایشگاه مجموعه اى است شامل ۵۲ قطعه عکس سیاه و سفید که از سه تا از کتاب هاى او انتخاب شده اند. با یک نگاه اجمالى به عکس متوجه مى شویم فضاى آنها سرشار از نقصان و کمبودهاى جسمى و روحى است. تبهکاران نوجوان و فروشندگان موادمخدر در لحظه ازدواج، تولد، انحراف، پیرى و مرگ به تصویر کشیده شده اند. بچه تپل و… کتابى است از موسسه انتشاراتى فیدون که تعدادى از عکس هاى تاکنون چاپ نشده ریچاردز را به همراه پانویس هاى شخصى او در زیر عکس هایش شامل مى شود. عنوان کتاب هم کنایه اى است از شعرى که درباره قحطى و خشکسالى در کشور نیجر بر سر زبان ها افتاد.

دوربین ریچاردز گستاخى و جسارت شکننده او را به تصویر مى کشد. فضا و زمینه عکس هایش هم پر است از به هم ریختگى، آشفتگى و ویرانى، با انتخاب زوایاى غیرمنتظره و حتى گاه، به شکلى غیرقابل تحمل تصاویرى از بدن هاى درهم کوفته یا در حال تجزیه را به رخ بیننده مى کشد.

به عنوان مثال در کف زمین یک موسسه روان درمانى مکزیک، گودال بزرگى به عنوان مستراح به چشم مى خورد تعداد زیادى پا از نیم رخ به ردیف در عکس دیده مى شوند. یا در عکسى که به سال ۱۹۷۵ در بوستن گرفته شد. پایین تنه پسرکى جوان در حال راندن دوچرخه را مى بینیم که از لابه لاى پره هاى دوچرخه اش شعار نوشته شده روى دیوار به چشم مى خورد: کاکاسیاه ها را بکشید. در آفریقا زنى سالخورده را مى بینیم با پوستى چروک مثل پوست بدن فیل در حالى که نوه اش را در آغوش گرفته و کیلومترها راه مى رود تا او را به بیمارستان برساند.

ریچاردز همچنین لحظه هاى زودگذر از خوشى، غم و خستگى را ثبت مى کند. لحظه اى که چشمان زنى باردار از شنیدن صداى قلب کودکش براى اولین بار و از طریق دستگاه استتوسکوپ، از فرط خوشى گشاد و گرد شده اند. چشمان مضطرب یک پرستار در بخش اورژانس بالاى سر یک بیمار و عکسى از اولین همسر ریچاردز در بیمارستان در حالى که به زخم سیاه و کریه خود پس از برداشتن سینه آلوده به سرطانش مى خندد و مى نگرد. همان سرطانى که عاقبت او را کشت. اگر این عکس هاى آزاردهنده را تجربه هاى کاملاً شخصى ریچاردز تلقى کنیم، باز هم به این نتیجه مى رسیم که او از اوایل دهه هفتاد میلادى به دنبال ثبت رنج ها و آلام انسانى است.

منبع نیویورک تایمز

روزنامه شرق، ۷ خرداد ۱۳۸۳، سال اول، شماره ۲۰۰