910327_1

جمعه ۲۶ خرداد ماه ۱۳۹۱ جامعه عکاسی ارومیه شاهد از دست دادن یکی از استعدادهای جوان عکاسی این شهر بود. اکبر عباسپور عکاسی را به صورت تجربی و با عشق و علاقه دنبال می‌کرد و همیشه در تورهای عکاسی طبیعت حضوری فعالانه و پرشور داشت. هرچند هیچ علاقه‌ای به حضور رسانه‌ای و جشنواره‌ای نداشت و ترجیح می‌داد لذت از عکاسی را در خلوت خویش تجربه کند. با این همه شور و عشق به عکاسی طبیعت را در تک تک فریم‌های او می‌شد مشاهده کرد.

جواد پورصمد در مورد حادثه دیروز چنین نقل می‌کند:
 «ظهر جمعه در استودیو نشسته بودم که مهدی سعادت زنگ زد و دعوت کرد برای عکاسی. هوا گرم بود و هیچ رغبتی برای عکاسی نداشتم. گفتم مهدی با این گرما فکر می‌کنی بشه عکاسی کرد و از این حرف‌ها. ۱۰ دقیقه نگذشته بود که دیدم مهدی به همراه اکبر جلوی استودیو با دو موتور پارک کردند. با زهم مهدی اصرار کرد این دفعه به صورتی جدی. اکبر هم به شوخی گفت آقای پورصمد من ۲ سال هست که می‌خواهم با شما به عکاسی بروم. امروز که آمدیم شما تفره می‌روید. و من مجبور شدم قبول کنم. من با ماشین و مهدی و اکبر با موتور راه افتادیم. مقصد ارتفاعات دالامپر در نزدیکی نوار مرزی ترکیه بود. اردیبهشت و خرداد بهترین موقع برای عکاسی در این مناطق سرسبز به همراه ابشار‌های زیبا و قندیلهای بزرگ یخی و حضور بومیانی روستاهای اطراف است. ماشین را جایی پارک کرده و سوار ترک موتور اکبر به همراه مهدی راهی ارتفاعات شدم. مشغول عکاسی بودیم تا نیم ساعت بعد از غروب. کم کم باید بر می‌گشتیم. هوا داشت تاریک می‌شد. تا ۳- ۴ کیلومتری ارومیه با سرعت کم رانندگی می‌کردم تا بچه‌ها با سرعت موتورسواری نکنند. روز جمعه بود و من نزدیک ارومیه به ترافیک سنگین تفرجگاه بند که شاهد حضور مسافرین و گردشگران بود برخوردم. نزدیک ۱ ساعت طول کشید تا به خانه برسم و تقریبا خیالم راحت شد که بچه‌ها هم به ارومیه رسیده‌اند. اما انگار رخداد شومی منتظر مهدی و اکبر بود».

و باقی ماجرا به نقل از مهدی سعادت که هم‌اکنون در بیمارستان بستری است:
«با اکبر تا ۳ – ۴ کیلومتر مانده به ارومیه رسیده بودیم من جلو بودم دیدم از اکبر خبری نیست. سریع به موبایلش زنگ زدم. گفت که زنجیر موتور در رفته است. سریع دور زدم و خودم را به اکبر رساندم. این چندمین بار بود که زنجیر موتور خراب می‌شد. با هم مشغول جا انداختن زنجیر شدیم هوا تاریک بود و گاه‌گاهی ماشینی از کنارمان رد می‌شد. کارمان که تمام شد یک دفعه اتفاق عجیبی ما را غافلگیر کرد. یک ماشین از آسفالت خارج شده و به سمت ما آمد. و آنچه نباید رخ می‌داد رخ داد.و جمعه ما را به جمعه‌ای سیاه تبدیل کرد. اتوموبیل بعد از زیر گرفتن هردو ما متواری شد. ما هرکدام به سویی پرت شدیم دیگر چیزی نفهمیدم. خودم را با پای شکسته روی تخت بیمارستان و خبر از دست دادن اکبر عباسپور دوست عزیزم مواجه دیدم.»

سایت عکاسی، جواد پورصمد، علیرضا میرزایی، مهدی سعادت و سایر عکاسان و هنرمندان ارومیه این ضایعه و فقدان این عکاس و هنرمند جوان را به خانواده و جامعه هنری ایران تسلیت عرض نموده و برای بازماندگان این عزیز از ذست رفته آرزوی صبر می‌نماید.