به همت کانون عکس دانشگاه هنر نشستی در نقد و بررسی نمایشگاه «پرده دوم اتفاق» با حضور کیارنگ علایی در سالن جهانبازی این دانشگاه برگزار شد.

در این نشست که ظهر روز دوشنبه ۲۵ فروردین ۱۳۹۳ برگزار شد پس از نمایش آثار، کیارنگ علایی به پرسش‌های دانشجویان درباره این پروژه و نمایشگاه پاسخ داد.

علایی در این نشست درباره این نمایشگاه گفت: «امر نمادین، همه چیز را بر اساس نشانه‌ها جستجو می‌کند و در این نمایشگاه من به دنبال امر نمادین و امر خیالی بوده‌ام. مفاهیمی که در عکس‌های این نمایشگاه از آن استفاده کرده‌ام مسائلی است که در نظام اجتماعی دچار تغییراتی شده‌اند، برچسب خورده‌اند و دکوراتیو و زینتی شده‌اند. این خصلت تزیینی، دغدغه اصلی من و در حقیقت آن چیزی است که مرا آزار می‌داد تا بالاخره بواسطه این مجموعه آن را بیان کردم.» 

علایی در پاسخ به پرسشی درباره چگونگی دستچین کردن و انتخاب این تعداد نماد فرهنگی در این مجموعه به دانشجویان گفت: «نماد‌ها بیشمارند، اگرچه همه آن‌ها اولویت‌های ذهنی ما نیستند یا حداقل اینکه در شمار نخستین دغدغه‌های اجتماعی ما محسوب نمی‌شوند. اما من آن دسته‌ای از نماد‌ها را انتخاب کردم که درگیر پارادوکس بودند. یعنی میان ماندگاری و زوال، امکان و نا‌ممکنی و در یک کلام هویت اصلی و تقدیس یافته خود در تعلیق بودند.»

در ادامه این نشست و در پاسخ به سوالی پیرامون دلیل برساخته بودن این مجموعه، علایی گفت: «عکاسی صحنه‌پردازی شده بیش از یک قرن است که به عنوان یک جریان تاثیرگذار کار خودش را می‌کند. من در هیچ یک از کلاس‌هایم این نوع عکاسی را تبلیغ نمی‌کنم. حتی گاهی بچه‌ها را از چیدمان و کارگردانی فضا برحذر می‌دارم، به دلیل اینکه ذات عکاسی متمایل به فضای مستند و خود زندگی و لحظه است. اما دلیل گرایش شخصی من به برساخته بودن عکس‌هایم، آرمان گرایی است که در این مجموعه دنبال می‌کنم، و عکاسی استیج محمل خوبی برای نمایش آرمانی یک وضعیت است.» 

در پایان این نشست یکی از دانشجویان درباره علت پرهیز از اینستالیشن کردن کار و اصرار بر ارائه عکاسی شده این مجموعه پرسید که علایی گفت: «این مجموعه شباهت‌هایی به لندآرت دارد یا حتی می‌توان به نوعی آن را لایت آرت نیز قلمداد کرد. این‌ها می‌توانستند در یک فضای میدانی وسیع در معرض دید مخاطب قرار بگیرند اما من آن‌ها را به قاب عکاسی آوردم، به این دلیل واضح که تاثیر و باورپذیری مستند عکاسی که در ذات آن است در این قاب‌ها القا شود. گویی این تصاویر خیالی سندی از یک واقعیت اجتماعی هستند.»