کتاب‌فروشی نشر «هنوز» در نهمین برنامه خود میزبان کریستف رضاعی با موضوع موسیقی تلفیقی به بهانه انتشار آلبوم «در دنیای تو ساعت چند است؟» شد، در این نشست رضاعی به پرسش‌های امیربهاری منتقد هنری و حاضران پاسخ داد.
 
 به گزارش روابط عمومی کتاب‌فروشی هنوز؛ کتاب فروشی هنوز روز هفتم مهرماه میزبان کریستف رضاعی بود و این موزیسین در این نشست به پرسش‌های امیربهاری کار‌شناس موسیقی و پرسش‌های حاضران پاسخ داد. در ابتدای این نشست امیربهاری با بیان این مطلب که بسیار خوب است که آلبوم«در دنیای تو ساعت چند است؟» این قدر با استقبال روبرو شده، گفت: اما برای من جای تعجب دارد و گله‌ای هم از جامعه هنری دارم، چرا این قدر دیر به سراغ کریستف رضاعی رفته‌ایم؛ او در کارنامه کاری خود سابقه ساخت آلبوم‌های خوبی چون آلبا، موسیقی فیلم کنعان، گربه ماهی را دارد و این آثاراز نظرموسیقیایی بسیارقابل تامل هستند. ‌ای کاش در جامعه ما اتفاقی می‌افتاد که با هنرمند خوبی چون کریستف رضاعی پس از تاخیر ۱۵ ساله مواجه نمی‌شدیم.

  بهاری در ادامه با بیان این مطلب که در موسیقی فیلم «در دنیای تو ساعت چند است؟» اتفاقات خوبی می‌افتد و بخشی از آن معطوف به نوازنده‌هایی هستند که شما را در این اجرا همراهی می‌کنند. در سال‌های پیش موزیسین‌هایی چون احمد عاشورپور تلاش کرده‌اند موسیقی گیلکی را به موسیقی شانسون که ژانر موسیقیایی فرانسوی است نزدیک کنند، شما در ساخت موسیقی فیلم «در دنیای تو ساعت چند است؟» چقدر به این موضوع توجه داشته‌اید؟

 رضاعی با اشاره به بازگشت ۲۱ ساله‌اش از فرانسه به ایران گفت: باید قبول کنیم بخش عمده شخصیت موسیقیایی من در فرانسه شکل گرفته و من کمتر درباره موسیقی ایرانی می‌دانم اما از مدتی که به ایران بازگشته‌ام با موزیسین‌های خوبی آشنا شده‌ام و در این مدت با مخاطبانم نیز در ارتباط بوده‌ام، این ارتباط از زمان انتشار نخستین آلبومم «سیر» شروع شده و همچنان تداوم و گسترش پیدا کرده است. خوشبختانه من زیاد دوست ندارم موسیقی فیلم کار کنم و برای همین کارهایی که در حوزه موسیقی فیلم انجام داده‌ام نیز بسیار حساب شده و با انتخاب بوده و براساس ارتباطی که با فیلم و کارگردان پیدا کرده‌ام، این آثار را ساخته‌ام. هر بار که ارتباط فکری میان من و کارگردان بوجود آمده من سفارش ساخت اثرش را قبول کرده‌ام.

  او با بیان این مطلب که موسیقی فیلم «در دنیای تو ساعت چند است؟» تلفیق نیست، گفت نامگذاری روی این جنس از موسیقی سخت است. اصولا تلفیق کلمه گنگی در حوزه موسیقی است، معلوم نیست که منظور از این عنوان در موسیقی اشاره به تلفیق ساز‌ها دارد یا تلفیق کار نوازنده‌ها. به نظر من تلفیق در موسیقی اتفاق تازه‌ای نیست واز‌‌ همان آغاز موسیقی نیز بوده است. مثلا مهرپویا با کنار هم چیدن سازهای مختلف این جنس از موسیقی را ساخته و اصراری هم نداشته که عنوان موسیقی تلفیقی را بر کارش بگذارد. دقیقا نمی‌توانم بگویم که موسیقی تلفیقی یک جریان هست یا نه، اما فکر نمی‌کنم هنوز فرصت آن فرا رسیده باشد که بخواهیم بگویم این جنس از موسیقی چه مسیری را طی کرده و چه مسیری را پیش رو دارد.

 این آهنگساز با بیان این مطلب که برخی معتقدند موسیقی فیلم «در دنیای تو ساعت چند است؟» خیلی شبیه موسیقی فرانسوی و گیلکی است، گفت: من دقیقا نمی‌دانم این شباهت کجا اتفاق می‌افتد، چون بخشی از هویت من فرانسوی و بخشی از آن ایرانی است، به نظرم شاید این اتفاق در ناخودآگاه من افتاده باشد. دراین موسیقی من از تم‌های موسیقی فولک روسیه، کوبا و پاناما استفاده کرده‌ام و وکال در خدمت ملودی است که برای این آلبوم نوشته شده. کلام این آلبوم توسط آقای جهانگیر سرتیپ‌پور نوشته شده. به نظر من این ملودی‌های روسیه و کوبا که در این آلبوم از آن‌ها استفاده کرده‌ام جزء رپرتوار جهانی هستند و دیگرمتعلق به ملت خاصی نیستند چون آهنگساز آن‌ها مشخص نیست و همه ما چه ایرانی، چه فرانسوی آن‌ها را جز خودمان می‌دانیم.

  رضاعی با اشاره به جشن رونمایی آلبوم «در دنیای تو ساعت چند است؟» که در رشت برگزار شد گفت: در این مراسم افراد متعددی درباره اجرای این ملودی‌ها پیش از انقلاب بسیار صحبت کردند و نه تنها آقای روزبه رخشا که روی این ملودی ها آواز خوانده‌اند، بلکه کسان دیگری نیز روی این ملودی‌ها خوانده‌اند. ایده اولیه استفاده از این ملودی‌ها از سوی آقای صفی یزدانیان مطرح شد. او در دوران کودکی این ملودی‌ها را از رادیو رشت شنیده بود و از آن‌ها خاطره داشت و پس از پیگیری‌های متعدد توانست روزبه رخشا را پیدا کند و او با گذشت بیش از سه دهه دوباره روی این ملودی‌ها آواز خواند.

  او با بیان این مطلب که منتقدان‌ گاه خیلی جلو‌تر از هنرمند پیش می‌روند و زوایایی از اثر را به خالق اثر نشان می‌دهند که خودش متوجه آن نشده، گفت: در زبان انگلیسی به موسیقی تلفیقی فیوژن می‌گویند که به نظرم این نام گذاری بی‌معناست. فیوژن به این معناست که دو تا ماده در هم ذوب می‌شوند و موجب شکل گیری ماده سوم می‌شوند که به نظر من این نام گذاری درست نیست. به نظر من وقتی دو جنس موسیقی در کنار هم قرار می‌گیرند و نواخته می‌شوند، اتفاق شیرین و خوبی رخ می‌دهد و به نظرم نوعی گفت‌و‌گو باید آن را تلقی کنیم. مثل همین جلسه پرسش و پاسخی که میان من و شما برپاست. در شکل گیری هر جنس از موسیقی، نوع زیست هنرمند بر آثاری که گوش می‌دهد یا می‌خواند و حتی معاشرانش تاثیر می‌گذارند ولی در شکل گیری موسیقی تلفیقی همه چیز برپایه اتفاق پیش می‌رود و فکری از پیش تعیین شده آن را هدایت نمی‌کند.

  در ادامه بهاری با طرح این پرسش که چقدر این اتفاق درست است که موزیسین‌ها می‌خواهند یک آلبوم را تحت  عنوان مثلا تلفیقی یا پاپ ارائه کنند، آیا این نام گذاری‌ها متاثر از بازار نیست؟

  رضاعی با بیان این مطلب که موزیسینی که بخواهد بگوید قصد دارد موسیقی تلفیقی یا پاپ بسازد موفق نمی‌شود، گفت: به نظر من یک موزیسین نمی‌تواند پیش از خلق اثرفکر کند که خوب حالا یک موسیقی تلفیقی بسازم، قبل از خلق هر آلبوم یک اتفاق موسیقیایی است که رخ می‌دهد که خارج ازسبک وسازاست. به نظرم موسیقی «در دنیای تو ساعت چند است؟» به خاطر سبک‌اش موفق نبود بلکه به خاطر ملودی‌هایی است که در آن استفاده شده در این ملودی‌ها عصاره‌ای از صداقت و سادگی وجود دارد که به دل همه می‌نشیند. به نظر من اصل موفقیت در هر رشته هنری صداقت است و اگر تکنیک خوب داشته باشیم همه این عوامل کمک می‌کنند که بتوانیم با مخاطبمان ارتباط برقرار کنیم،‌ گاه درتکنیک اجرای یک نوازنده ضعفی وجود دارد اما هنگام اجرا چنان صداقتی دارد که می‌تواند با مخاطبانش ارتباط برقرار کند این موضوع موجب می‌شود که حتی اشکال تکنیکی او نادیده گرفته شود.

  رضاعی درپاسخ به این پرسش که برای ساخت این آلبوم چقدر زمان داشته گفت:  کارگردان هنگام ساخت اثر دست من را باز گذاشت و من زمان خوبی برای ارتباط با کلیت کار داشتم و شیوه کار من هنگام آهنگسازی فیلم به این شکل است که اجازه می‌دهد که کارگردان، جهان موسیقیایی خودش را به من نشان بدهد و به راحتی از دغدغه‌هایش برای بهره گیری از موسیقی در کارش سخن بگوید. شیوه کار من این است که باید یک موسیقی بتواند به راحتی با فیلم هماهنگ شود.

  او با اشاره به آثار تلفیقی که در طول تاریخ شکل گرفته گفت: بیشتر آهنگسازانی که قطعات موسیقی تلفیقی ساخته‌اند در آثارشان از ملودی‌هایی استفاده کرده‌اند که برآمده از موسیقی فولک هستند. مثلا در دوره باروک خیلی از موسیقی‌هایی که برای رقص ساخته شد، ریشه مردمی داشتند و آهنگسازان هنگام ساخت آن‌ها از ملودی‌های فولک بهره گرفته‌اند. موسیقی همواره از بطن جامعه آمده است و نهادی که قدرت و ثروت داشته آن را به نام خودش به ثبت رسانده است. مثل بسیاری از قطعات موسیقیایی که توسط کلیسا به نام خودش به ثبت رسیده است، توسط مردم خلق شده‌اند.

  رضاعی در پاسخ به این پرسش که وقتی دو آهنگساز قصد دارند با بهره گیری از دو فرهنگ، اثر موسیقیایی خلق کنند به چه فاکتورهایی احتیاج دارند؟ گفت: بک گراند موسیقی در «گروه نور» بیشتر اروپایی است؛ چون من بیشتر در اروپا زندگی کرده‌ام و وقتی تصمیم گرفتم که به ایران بازگردم، طبیعتا باید کاری در حوزه موسیقی ایرانی می‌کردم، چون من این جنس از موسیقی را کمتر می‌شناختم، چون اعتقاد دارم موسیقی ایرانی را باید لمس کرد و با آن ارتباط برقرار کرد. اما به هرحال نکته‌های مشترکی میان این دو نوع موسیقی می‌دیدم. در دوران قرون وسطی موسیقی اروپایی شباهت بسیاری به موسیقی ایرانی داشته، اما به مرور اتفاقاتی در موسیقی اروپا رخ داده که مسیر آن کاملا از مسیر موسیقی سنتی ایرانی جدا شده است.

  او افزود: از قرن نهم در اروپا کد نوشتن برای نت آغاز شده اما قرن ۱۳ و ۱۴ نت نویسی در اروپا ثابت شده و به این واسطه بسیاری از قابلیت‌های خود را نیز از دست داده است. تا پیش از قرن ۱۵ در اروپا با موسیقی شفاهی و دستگاهی روبرو بودیم که منبع الهام آن مردمی بود که از این نظر با موسیقی سنتی ما شباهت داشت. اما در ایران سابقه نت نویسی به ۱۰۰ سال می‌رسد.

 این آهنگساز افزود: گرایش من به موسیقی تلفیقی خیلی انسانی و دوستانه بوده است، مثلا من و دوستانم دور هم جمع بوده‌ایم و شروع کردیم به ساز زدن و یا یکی از دوستانم همزمان شروع کرده به بداهه خوانی، این همراهی و همدلی موجب شد که «گروه نور» شکل بگیرد. پس از این همراهی من و دوستانم نشستیم و اجراهای بداهه‌مان را نقد و بررسی کردیم و براساس مواردی که بدست آوردیم از جمله شباهت‌های دستگاهی و ساز بندی کار کردیم و توانستیم کارمان را گسترش بدهیم.

  رضاعی درباره رویکرد کارگردان‌ها به موسیقی فیلم گفت: استفاده کارگردان‌ها درفیلم ازموسیقی یک انتخاب آگاهانه است و آهنگساز خیلی جا‌ها  باید نظر کارگردان را قبول کند. مثلا در بخشی از فیلم، کارگردان خودش پی برده که با ضعف فیلمنامه یا تدوین روبرو است و با موسیقی فیلم می‌خواهد این خلاء را پر کند و یا بالعکس کارگردانی چون اصغر فرهادی تصمیم می‌گیرد که اصلا فیلم‌هایش موسیقی نداشته باشند. به نظر من در فیلم« در دنیای تو ساعت چند است؟» با موسیقی ساده و روانی روبرو هستیم که توانسته به خوبی با فیلم هماهنگ شود. به نظر من اصولا اگر در فیلمی موسیقی متن داریم باید این موسیقی شنیده شود.

  او افزود: شیوه کار من برای تلفیق دو جنس موسیقی متفاوت، در این است که من تلاش می‌کنم نقاط اشتراک دو جنس موسیقی را کشف کنم و اساس کارم بر خلاف بسیاری از موسیقی‌دان‌ها بر پایه شباهت بگذارم.

  این آهنگساز درباره رواج موسیقی پاپ در جامعه گفت: به نظر من نباید مقابل آلبوم و کنسرت‌های پاپ موضع بگیریم، هر جامعه‌ای نیاز به موسیقی پاپ دارد. شاید با یک خواننده پاپ معمولی بتوانیم جمعیتی را در یک استادیوم جمع کنیم، اما یک اجرای بی‌نظیر باروک ‌‌نهایت ۲۰۰ نفر مخاطب دارد.