پل کاپونیگرو. «گوزن سفید می‌دود، ایرلند»، ۱۹۶۷

«قدرت عکاسی» عنوان نمایشگاه عکس آنلاینی است که گالری‌دار شناخته‌شده حوزه عکاسی پیتر فترمن در آن عکس‌هایی از عکاسان مشهور و گاه گمنام در تاریخ عکاسی را گرد هم آورده و شرحی کوتاه بر هر یک از آنها نگاشته است.

بسیار مایه‌ی خوش‌اقبالی‌مان بود که توانستیم یک هفته را با پل کاپونیگرو یکی از اساتید واقعی عکاسی سپری کنیم. اکنون بیش از ۳۰ سال است که از رابطه و دوستی فوق‌العاده با پل لذت می‌برم. هر وقت که نیاز به الهام گرفتن داشته باشم به کار شگفت‌انگیزش نگاه می‌کنم و به تون‌های عمیق صدایش و حرف‌های خردمندانه‌اش که همیشه درباره‌ی عکاسی با من به اشتراک می‌گذارد گوش می‌دهم، و حتی مهمتر، نگاهش به زندگی که همیشه عمیق است اما هیچ‌گاه سنگین نیست. همچنین از استعدادش در نواختن پیانو و بینش بالای موسیقیایی‌اش همچون استعدادش در عکاسی محظوظ می‌شوم.

بیایید از یکی از تحسین‌شده‌ترین عکس‌های او با عنوان «گوزن سفید می‌دود» لذت ببریم. کاپونیگرو درباره‌ی این عکس نوشته:

«طی سال‌ها عکاسی از مناظر و سنگ‌های ماقبل‌تاریخی ایرلند، متوجه شدم که از زندگی این مکان نوعی جادوی بی‌سروصدا پدیدار می‌شود. طی عکاسی‌ام، معمولاً با گله‌ای از گوزن سفید مواجه می‌شدم. آنها اینجا و آنجا در زمین‌های یک ملک پرسه می‌زدند. از صاحب آن ملک اجازه خواستم و خودم را آماده‌ی عکاسی از آنها کردم. به این فکر می‌کردم که چگونه از آنها عکاسی کنم. عکاسی از آنها در گروه‌های کوچک جالب نبود اما یاد استعداد سگ گله‌ی ایرلندی افتادم و از مالک و سگش کمک گرفتم تا تعداد زیادی از این چارپایان سفید را دور هم جمع کنند.

با خودم گذر گوزن از مقابل درختان آن ملک را تجسم کردم و آماده‌ی کُریوگرافی (choreography) از این رویداد شدم. حدود ۲۵ تا از این گوزن‌ها در بخش انتهایی یک محوطه‌ی طولانی جمع شده بودند و با اشاره‌ی من سگ شروع کرد به دنبال کردن آنها در جهتی که می‌خواستم. دوربینم تنظیم شده بود طوری که چمنزار پیش‌زمینه باشد و درختان پس‌زمینه و خودم نیز در میان درختان پنهان شده بودم تا دیده نشوم.

نمی‌دانستم نتیجه‌ی کار چه می‌شود. سیگنال دادم و در عین شعف و شگفتی یکی از گوزن‌ها پیشگام شد و الباقی پشت سرش آمدند، هر یک پشت دیگری. زیر نور کم آن روز برای نوردهی باید از بازترین دیافراگم لنز و سرعت شاتر یک ثانیه استفاده می‌کردم. نمی‌دانستم و نمی‌توانستم حدس بزنم که چه چیزی روی فیلم ضبط می‌شود اما حین ظهور فیل با شگفتی حسی امپرسیونیستی را کشف کردم که به‌واسطه‌ی دویدن گوزن سفید ایجاد شده بود.

در هنگام ثبت آن لحظه‌ی جادویی، می‌دانم که لحظاتی پس از رهاسازی شاتر لنز، دو قو سفید مستقیماً از بالای سر و دوربینم به پرواز درآمدند.»