عصر پنجشنبه ۲۸ آذرماه ۹۲ نشستی تحت عنوان «طبیعت‌گرایی در عکاسی ایران» از سوی «سایت عکاسی» و «آموزشگاه عکاسی حرفه‌ای» شامل سخنرانی پژوهشی و نمایش عکس‌های مرتبط با طبیعت‌ از عکاسان ایرانی توسط محمدرضا طهماسب‌پور در مرکز هنرپژوهی نقش‌جهان (وابسته به فرهنگستان هنر) برگزار شد. 


   در بخش نخست این نشست محمدرضا طهماسب‌پور تعداد زیادی عکس با موضوع طبیعت به نمایش درآورد که گسترهٔ وسیعی از عکاسان ایرانی از سال‌های نخست ورود عکاسی به ایران در دوران ناصرالدین‌شاه قاجار تا عکاسان جوان دههٔ هشتاد را شامل می‌شد. آثار به نمایش درآمده در این اسلایشو توسط محمدرضا طهماسب‌پور انتخاب شده بود و همراه با توضیحات وی دربارهٔ پیشینه، روند ادامهٔ این گرایش عکاسی در برهه‌های مختلف تاریخ عکاسی ایران و بررسی سبک‌ها، رویکرد‌ها و نگرش‌های مختلف به آن همراه بود.

921001_4


  وی این آثار را بر اساس سه معیار انتخاب کرده بود: یک/عکاسانی که دوران فعالیت کاری خود را بیشتر صرف عکاسی از طبیعت کرده‌اند. دو/عکاسانی که در کنار گونه‌های دیگر عکاسی، بخش قابل توجهی از فعالیت‌های آنان را عکسبرداری از طبیعت تشکیل داده است. سه/عکاسانی که در یک دورهٔ زمانی، طبیعت‌گرایی را به عنوان فرم بیانی خود به کار گرفته‌اند. 

921001_3


 گفتنی‌ست این جلسه با حضور شماری از استادان، پیشکسوتان، منتقدان و همچنین چهره‌های باسابقهٔ مرتبط با عکاسی طبیعت در کشور همچون مهرداد نجم‌آبادی، حمید سوری، ضیاالدین خطیر، همایون امیریگانه، اسعد نقشبندی، حسین رحمانی و مسعود امیرلویی برگزار شد و با پایان نمایش عکس‌ها و توضیحات محمدرضا طهماسب‌پور جلسه به صورت پرسش و پاسخ و بحث گروهی ادامه یافت. 


  در همین راستا حمید سوری، پژوهشگر هنر معاصر و مدرس هنر، در یادداشتی با عنوان «عکاسی طبیعت ما و فقه‌خوانی حوری» به بیان نکاتی در همین زمینه پرداخته است که در زیر بازنشر می‌شود: 

من به اندازهٔ یک ابر دلم می‌گیرد
وقتی از پنجره می‌بینم حوری
– دختر بالغ همسایه-
پای کمیاب‌ترین نارون روی زمین 
فقه می‌خواند. 
                              سهراب سپهری

  عکس‌هایی که محمدرضا طهماسب‌پور در سخنرانیشان تحت عنوان «طبیعت‌گرایی در عکاسی ایران؛ از دوران قاجار تا معاصر» نشان دادند حاکی از آن است که به جز تعدادی محدود تغییر چندانی در نگاه عکاسان ما نسبت به طبیعت به وجود نیامده است. نمی‌خواهم از عکاسی منظره معاصر جهان بگویم و مقایسه‌ای کنم.

   اما نمی‌توانم از دوستانی که زیبایی طبیعت را به شکلی که حدود ۱۵۰ سال است عکاسی می‌شود، کار می‌کنند و از آن دفاع می‌کنند، نپرسم که: آیا شایسته است تلقی ما از طبیعت برای ۱۵۰ سال تغییر نکند؟ نگرش ما از زیبایی در این مدت یکسان بماند؟ درک ما از عکاسی برای یک قرن و نیم دچار تحول نشود؟ آیا واقعا طبیعت، مطلقا مفروض و خارج از ماست؟ یا اینکه طبیعت را مبتنی بر فرهنگ و اندیشه و حساسیت‌های دوره‌ی خودمان درک می‌کنیم؟ این حساسیت‌ها نباید در عکس‌هایمان از طبیعت متجلی شود؟ 

  نظر من این نیست که کسی نباید به زیبایی صرف طبیعت بپردازد. همانگونه که یکی از عکاسان محترم در جلسه هم گفتند امروز هم در جهان این‌گونه عکاسان هستند مثلا در مجلهٔ نشنال جغرافی چنین عکس‌هایی را منتشر می‌کنند. اگر چه آن عکس‌ها نفس‌گیر‌تر و اتفاقا با عکس‌های منظرهٔ گذشته هم تفاوت دارند ولی با این حال اگر در رویکرد تا حدی مشترکند تفاوت در این است که آنجا کسی که عکس‌هایش را در نشنال جغرافی می‌گذارد دیگر ادعا نمی‌کند که آن عکس‌ها باید در دوسالانه و اکسپو و حراجی و… هم شرکت کند.

   اینجا هم اگر عکاسی فقط زیبایی طبیعت را نشان بدهد و ادعای دیگری نداشته باشد مشکلی نیست. اگر چه همچنان نمی‌توان نپرسید که دوستان عزیزی که بسیار هوشمندند، دغدغه‌های زیبایی (ولو کلاسیک) دارند، به لحاظ فنی تواناییشان قابل تحسین است، از ابزار تکنولوژی بالایی بهره می‌برند و… حسرت‌انگیز یا به قول سپهری دلگیرکننده نیست که مانند حوری، همسایه سهراب سپهری فقه بخوانند؟