اختصاصی سایت عکاسی-
این روزها گالری محسن میزبان نمایشگاه «چهل، رساله‌ای در باب سلوک زمینی» از مهرداد افسری عکاس، مستندساز و ویدیو آرتیست ایرانی (متولد ۱۳۵۶ – خوی) است. همچنین همزمان با افتتاحیه‌ی نمایشگاه، کتابی شامل چهل عکس با همان عنوان نمایشگاه رونمایی شده، که یازده عکس آن در گالری محسن در معرض دید تماشاگران قرار گرفته است. افسری تاکنون نمایشگاه‌های انفرادی متعددی در ایران و سایر کشورها برپا کرده است و برنده‌ی جوایز متعددی در جشنواره‌های هنری داخلی و خارجی شده است.

   در نگاه اول به عکس‌ها، بدون در نظر گرفتن بیانیه و متن حاضر در نمایشگاه که در ادامه به آن خواهیم پرداخت، با تعدادی عکس طبیعت در اندازه‌های بزرگ مواجه می‌شویم که عمدتاً دارای خصوصیات فرمی مشترکی هستند. برای مثال زاویه دید باز از روبه‌رو، ایستایی، عمق ِکم، خط افق در میانه‌ی کادر، شباهت‌هایی در طیف رنگی و نوری و جزییات زیاد در چاپ‌های چشمگیر به عنوان ویژگی مشترک بیشتر قاب‌ها و در بعضی دیگر تفاوت‌هایی همچون زاویه دید از بالا، نگاه مینیمال و انتزاعی، طیف خاکستری و تغییر در زمان نوردهی دیده می‌شود.

   سؤالی که ممکن است در ذهن ایجاد شود این است که خط ربط این عکس‌ها چیست و چه چیزی هنرمند را با وجود تنوع فراوان فرم و رنگ در طبیعت به برگزیدن چنین چشم‌اندازهایی برانگیخته است و عکس‌های او را از خیل تصاویر بی‌شمار از طبیعت جدا کرده است؟




   افسری که رد پای فلسفه و دل‌مشغولی به آن را می‌توان در کارهای پیشین او نیز دنبال کرد، گویا این بار با الهام از آموزه‌های عارف و فیلسوف ایرانی قرن ششم هجری قمری، سهروردی دست به خلق آثار حاضر زده است. از این منظر هم‌راستا با جهان‌بینیِ شهاب‌الدین یحیی سهروردی، ملقب به نور الانوار که سرچشمه‌ی همه چیز را در وجود نور، و میزان روشنی و تاریکی هر چیز را در شدت و ضعف نور الهی وارد شده بر آن می‌داند (که همان میزان دریافت حقیقت الهی است) افسری نیز با ابزار خود که اساس کار آن بر پایه‌ی نور است، به جستجو و طی طریق در طبیعت پرداخته و تجربه و دغدغه‌ی شخصی این سلوک زمینی را در معرض دید عموم قرار داده است.

   افسری برای به سرانجام رساندن این مجموعه، به مدت دو سال به مقاصد مختلف سفر کرده است و تلاش کرده تا با ثبت لحظاتی از جهان که هر چند ناپیوسته‌اند ولی هر کدام حسی خاص و حال و هوایی راز ورزانه را انتقال می‌دهند، در کنار هم مجموعه‌ای را در قالب یک هدف خاص شکل دهد؛ هدفی که شاید صدها سال قبل از اختراع دوربین عکاسی وجود داشته و به کمک مدیاهای مختلفی به بیان در می‌آمده؛ نوعی تأمل و شهود درونی.

   افسری در بیانیه‌ی نمایشگاه، مطلبی ثقیل به نقل از کتاب «فی حالتِ طفولیت» سهروردی عنوان کرده است که اگرچه به نظر می‌رسد در جهت مطالعات و دریافت‌های خود او بوده است ولی درک آن برای مخاطبان مشکل است. همچنین در بخش ورودی نمایشگاه متنی در تعریف کلی از فلسفه‌ی «شیخ اشراق» و هم چنین تعابیری مرتبط با مضامین فلسفی نظیر عدم وجود عنصر مرکزی هدایت کننده، سیالیت و شناوری، ارجاعات ضمنی، یافتنِ خود و امرِ والا آمده است.

   با انتخاب چنین متونی برای مدخل و به عنوان بیانیه‌ی نمایشگاه، تصور می‌شود این جهت‌ دهیِ پیش از دیدن عکس‌ها است که هنرمند را در رسیدن به هدف غایی خود یاری می‌کند، تا نگریستن صرف به خود عکس‌ها و تأمل در آنها. شاید بتوان گفت که به‌واسطه‌ی متون حاضر، حلقه‌ی اتصال عکس‌ها در جهت معانی مورد نظر هنرمند، در ذهن از پیش آماده شده‌ی مخاطب شکل می‌گیرد و او را مجبور به خوانش عکس‌ها از معبر متون می‌کند. متن با تعمد و حتی غرض‌ورزی آشکاری، بیننده را به درک و دریافت هدفی که افسری در مواجهه مخاطب با عکس‌ها انتظار دارد سوق می‌دهد و تا حدودی راه را بر درک و دریافت بی‌واسطه‌ی مخاطب از عکس‌ها می‌بندد.




   با این حال اگر در تطبیق متن با عکس‌ها به جستجو بپردازیم، آنچه می‌توان درباره‌ی مجموعه عکس‌های افسری و ارتباط اشاراتش به فلسفه‌ی سهروردی مورد توجه قرار داد، نگاهی فرا طبیعی به بیرون از زمان و مکان است. گویی این مناظر تاریخ را انکار می‌کنند و ویژگی بی‌زمانی، ایستایی و نوعی یخ‌زدگی و انجماد در عکس‌ها، مخاطب و اول شخص مفرد مقابل تصاویر را تنها به زمان حال ارجاع می‌دهند و به «من هستم» فرصت کافی داده می‌شود تا گذشته را مرور و در آینده تعمق کند.

   در عین حال عکس‌ها به خاطر یکسانی ارزش دیدگانی عناصر موجود در آنها محصور نیستند و در خارج از کادر همچنان تا بی‌نهایت ادامه پیدا می‌کنند. سنگینی نیمه‌ی پُر عکس، ذهن و روح بیننده را به کنده شدن به سمت بالا (نیمه خالی تصویر) که نوعی چشیدن طعم شیرین رهایی و بی‌وزنی در عالم ماورای ماده است، ترغیب می‌کند و شدت و ضعف نور طبیعی محیط در هر چه بیشتر یا کمتر آشکار شدن جزییات و به تبع ایجاد فضایی خلسه‌وار کمک کرده است.




    همان طور که جان برجر در کتاب «شیوه‌های دیدن» به درستی اشاره می‌کند، دانش یا اعتقاد ما و همین‌طور نظامی که در آن رشد و تجربه کرده‌ایم، درک و دریافت ما و شیوه‌ی دیدنمان را متأثر می‌سازد. در واقع زمانی که به تصویری که دیگری ساخته است نگاه می‌کنیم، درک ما از آن بستگی به شیوه‌ی نگرش خود ما دارد. از این رو حتی با وجود هم‌نشینی متن و تصاویر که معنا و برداشت شخصی از عکس‌ها را دستخوش تغییر می‌کنند، شاید بتوان خوانشی کاملاً ناهمسو از مناظر افسری داشت.

   از سویی دیگر اگرچه عکس‌ها همواره متضمن شیوه‌ی نگرش فردی هستند که آنها را خلق کرده است، اما افسری با بهره‌گیری درست از تمهیدات عکاسانه به خوبی توانسته تا جای ممکن حضور عکاس در عکس‌ها کمتر احساس شود. اگرچه ممکن است کمرنگ شدن نقش عکاس، به نوعی قرینه‌سازی معنایی برای سلوکی عارفانه تعبیر شود  اما این غیاب عکاس خود عامل دیگری شده تا راه تاویل‌های متعدد از عکس را برای مخاطبان گشوده دارد.




   در نهایت چه عکس‌های نمایشگاه «چهل، رساله‌ای در باب سلوک زمینی» را همسو با بیانیه و خواست هنرمند بدانیم و چه برداشتی شخصی و دیگرگون از آن داشت، برای ارزیابی کار هنرمند پرسش‌هایی چند به ذهن متبادر می‌شود: تصاویر حاضر واقعاً تا چه اندازه توانسته‌اند به آموزه‌های سهروردی که مورد توجه و دغدغه‌ی هنرمند بوده است، نزدیک شوند؟ آیا مضامین عمیقی که این عارف یا فیلسوف شرقی، سال‌ها در راه درک و دریافت و کشف و شهود آن رنج و ملامت کشیده است با این شکل مستقیمی که افسری به آن اشاره کرده است، قابل تأویل به تصویر برداشته شده با ابزار مکانیکی است؟ آیا تجربه‌ای این‌چنینی در گذر از چهل سالگی (که به لحاظ فلسفی و دینی رشد و تکامل اندیشه در مردان در این سن کامل می‌شود) را می‌توان به تجربه‌ی زیسته و دغدغه‌ی فکری خود افسری در دراز مدت نسبت داد یا اینکه تنها جرقه‌ای ناگهانی در برهه‌ای زمانی از زندگی او است؟

   پرسش‌هایی که به نظر می‌رسد برای رسیدن به پاسخی درخور برای آن نه تنها بایستی با خود هنرمند و فرایند کاری او آشنا شد، بلکه باید منتظر ماند تا سرنخ‌های آن را در کارهای آتی افسری پیگیری کرد.