کتاب «عکاسی خیابانی نوین» نوشته‌ی سوفی هاورث و استفن مک‌لارن که در سال ۲۰۱۲ توسط انتشارات تیمز اند هادسون منتشر شده است، کتابی است دویست و چهل صفحه‌ای که در پنج مقاله‌ی جدا و مبسوط رویکردهای موجود به عکاسی خیابانی را از جنبه‌های مختلف به بحث می‌گذارد.

تاکنون ۳ مقاله‌ی نخست این کتاب توسط محمد امین نادی به صورت اختصاصی در سایت عکاسی، به شرح زیر ترجمه و منتشر شده است:

– مقاله‌ی اول (خیره شو، کنجکاوی کن، درک کرده و تیزبین باش): قسمت نخست و قسمت دوم.

– مقاله‌ی دوم (ایده‌ای نیست مگر در اشیاء): قسمت نخست و قسمت دوم.

– مقاله‌ی سوم (نیمی از جمعیت جهان هم اکنون در شهرها زندگی می‌کنند): قسمت نخست، قسمت دوم و قسمت سوم.

پس از انتشار قسمت نخست مقاله‌ی چهارم (برخی حقایق را نمی‌توان گفت، مگر با بازآفرینی) در مطلب زیر قسمت دوم این مقاله‌ را خواهید خواند.

 

یکی از نخستین عکس‌های خیابانی که به عنوان «عکس هنری» [۱] ارائه شده، تقلید [۲] اثر جف وال [۳] است. این عکس، که در یک تابلوی بزرگِ نوری ارائه شد، یک مرد سفیدپوست را نشان می‌دهد که به همراه نامزدش در یک خیابان معمولی در شهر ونکوور قدم می‌زند؛ او پلک‌اش را به شکلی غیر متعارف اما با ژست کاملاً نژادپرستانه‌ای به عقب کشیده و اشاره‌اش به مرد آسیایی‌ای است که درست در مقابل آن‌ها قدم می‌زند. این عکس، بازسازی دوباره‌ی یک صحنه‌ی واقعی ا‌ست که وال مشاهده کرده بود. این اثر هر چیزی است جز صریح و بی‌هوا، اما بدان معنا نیست که یک عکس مستند نباشد. [۴]


تقلید، جف وال، ونکوور، ۱۹۸۲

تقلید نمونه‌ی مجاب کننده‌ای برای این مبحث است که برخی حقایق با بازآفرینی بهتر گفته می‌شوند. وال، به جای آنکه خود را از بابت از دست دادن برخی صحنه‌ها، که برای همه‌ی عکاسان خیابانی آزاردهنده است، سرزنش کند، صحنه را در حافظه‌ی خود نگاه داشته و بعداً آن را در مقابل دوربین‌اش بازآفرینی می‌کند. او عمیقاً پیرامون اینکه چگونه کار وی با سنت مستند هماهنگ بوده و آن را گسترش می‌دهد، تأمل کرده است: «به نظر من در ۱۹۴۵ یا ۱۹۵۵،‌ این امر واضحی بود که اگر می‌خواستید وارد حوزه‌ی گزارش خبری [۵] شوید،‌ می‌بایست وارد معرکه می‌شدید و به یک نحوی مانند یک فتوژورنالیست یا عکاس مستند عمل می‌کردید … به نظرم این همان چیزی است که عده‌ای در دهه‌های ۷۰ و ۸۰ میلادی روی آن کار کردند؛ نه به قصد رد اعتبار عکاسی مستند،‌ بلکه به منظور بررسی پتانسیل‌هایی که قبلاً توسط نوعی سنت‌گرایی پیرامون آنچه که عکاسی واقعاً بود، مسدود شده بودند.»

پل گراهام [۶]، عکاس بریتانیایی ساکن آمریکا،‌ فرد دیگری ا‌ست که در مقابل سنت‌گراییِ عکاسی خیابانی ایستادگی کرد. عکس‌های او در مجموعه‌ی سوسوی امکان [۷] (۲۰۰۷)، مجموعه‌ای از دوازده کتاب هنرمند، همه صریح و بی‌هوا هستند،‌ اما با نظمی دسته‌بندی شده‌اند که بیشتر داستانی به نظر می‌آیند. هر جلدی در این مجموعه ساختاری مانند یک روایت دارد؛‌ با عکس‌های تدوین شده، تکرار شده، در هم تنیده یا متضاد از فعالیت‌های ساده‌ی روزمره از قبیل اصلاحِ چمن‌ها یا انتظار برای رسیدنِ اتوبوس، کشیدن سیگار یا رفت و آمد به فروشگاه. گراهام از عکاسیِ مستندِ کلاسیک ناخشنود است. «زمانی که اختراع شد خیلی شگفت‌انگیز بود. اما می‌بایست زنده باشد،‌ رشد کند، گسترش پیدا کند،‌ درست مانند سخن گفتن. ما آن گونه که در ۱۹۳۸ یا ۱۹۵۶ سخن می‌گفتیم حرف نمی‌زنیم، بنابراین چرا باید به همان روش هم عکاسی کنیم؟» او در مقابل تمام وسوسه‌هایی که زندگی روزمره را پرحادثه‌تر نشان دهد مقاومت می‌کند و آنچه که واقعاً هست را نشان می‌دهد. حقیقت این است که خیلی از ما بیشتر وقت خود را صرف انجام چیزهای متداول می‌کنیم و دست‌آورد او ایجاد یک مستند اجتماعی فراموش نشدنی از چنین چیزهای پیش پا افتاده‌ای است. موضوع کلی تحت تأثیر داستان‌های کوتاه چخوف [۸]، درباره‌ی قابلیت از دست رفته یا فقدان معنا در زندگی روزانه است. شاید تلألویی از امکان در هر کدام از این افراد باشد، اما هیچ‌گاه آن را تحقق یافته نمی‌بینیم.


مجموعه‌ی کارمند یقه سفید، نسخه‌ی تقویمی، برنو کویینکت، ۲۰۱۳-۱۵


کارمند یقه سفید، برنو کویینکت، ۲۰۱۳-۱۵

پروژه‌ی کارمند یقه سفیدِ [۹] برونو کویینکت [۱۰]، اثر با دقت دستکاری‌شده‌ی دیگری درباره‌ی زندگی معمولی و قابلیتِ تحقق نیافته است. عکس‌های صریح و بی‌هوا از چندین تاجر مختلف ژاپنی، مشغول رفت و آمد روزانه و روال کاری‌شان در توکیو، در تطابق قرارگرفته با تصویری بازآفرینی شده از برده‌ی مزد بگیرِ قرن بیست‌ویکم که بدون هویت تسلیم بوروکراسی شده است. این پروژه به شکل هوشمندانه‌ای در قالب یک تقویم کاریِ هفتگی ارائه شده است،‌ که بر مطیع بودنِ کارمند تأکید می‌کند. اگرچه این مجموعه متشکل از پرتره‌هایی از کارمندان متنوع است، اما زمانی که لباس متحدالشکل اداریِ خود را می‌پوشند، سوار مترو می‌شوند و از درب‌های شیشه‌ای ساختمان‌های اداری‌شان عبور می‌کنند، هر یک، از دیگری غیر قابل تشخیص شده و بدین ترتیب چهره‌ی انسان عصر مدرن را شکل می‌دهند.


خیالباف‌های پر سروصدا، مجموعه‌ی افسانه‌های بابل، پیتر فانچ، نیویورک سیتی، ۲۰۰۷

عکاس دانمارکی، پیتر فانچ،‌ الگوهایِ رفتارِ عمومی را از طریق پانوراماهای دیجیتالیِ متشکل از ده‌ها تک عکسِ خیابانی جست‌وجو می‌کند. افسانه‌های بابل [۱۱] مجموعه‌ای از عکس‌های عریضِ استادانه‌ای است که گروهی از شخصیت‌هایی که همه جای دنیا یافت می‌شوند را در گوشه‌ی خیابان‌های منهتن [۱۲] در کنار هم قرار داده است. تصاویر، آشکارا وامدار عکاسی خیابانی دهه‌ی ۱۹۶۰، همچون آثار جوئل میروویتز [۱۳] و گری وینوگراند [۱۴] هستند که پیاده رو را به عنوان مکان پویاییِ شهری تقدیس می‌کنند. فانچ همچنین متأثر از قابلیت‌هایی است که فناوری جدید در اختیار عکاسان خیابانی قرار می‌دهد تا از همان آزادی ترکیب‌بندی که یک نقاش یا فیلم‌ساز از آن برخوردار است، لذت ببرند. او توضیح می‌دهد که «من دوست ندارم منفعل باشم؛ علاقه دارم که با ابزار و ذهن بازی کنم». خیال‌باف‌های پر سر و صدا [۱۵] هشت عابر را نشان می‌دهد که گویی به خاطر انبوهی از خستگی همه‌گیر، خمیازه می‌کشند. سعادت نوجوانانه [۱۶] چشم‌انداز بدیعی از منهتن را نشان می‌دهد که ساکنین آن تنها بچه‌ها هستند. به دنبال مریدان [۱۷] گروهی از نگهبانان سگ [۱۸] را، در یک مکان و ظاهراً در یک لحظه گرد هم می‌آورد و برای لحظه‌ای ساکنان چهارپای شهر از ساکنان دوپای آن بیشتر به نظر می‌رسند.


سعادت نوجوانانه، مجموعه‌ی افسانه‌های بابل، ‌پیتر فانچ، ۲۰۰۷


به دنبال مریدان، مجموعه‌ی افسانه‌های بابل، پیتر فانچ، ۲۰۰۷

پی‌نوشت‎ها:

* عنوان مقاله به انگلیسی: Some truths cannot be told except as fiction
۱. Fine art
۲. Mimic
۳. Jeff Walll
۴. البته لازم به توضیح است که خودِ جف وال سبک عکاسی‌اش را «شبه-مستند» (Near-Documentary) تعریف کرده و «مستند» خواندنِ این‌گونه عکس‌ها، موجب سوءتفاهم خواهد شد. م
۵. Reportage
۶. Paul Graham
۷. A Shimmer of Possibility
۸. Chekhov
۹. Salaryman Project
۱۰. Bruno Quinquet
۱۱. Babel Tales
۱۲. Manhattan
۱۳. Joel Meyerowitz
۱۴. Garry Winogrand
۱۵. Screaming Dreamers
۱۶. Juvenile Bliss
۱۷. Following Followers
۱۸. Hipster dog-walker