اگر چه تصاویر سیاه و سفیدِ قطع مربعی ویویان مایر بعد از نمایش آنها در مرکز فرهنگی شیکاگو در سال ۲۰۱۱، پس از مرگش، در سراسر جهان محبوب شده‌اند، عکس‌های رنگی او تا به حال بیشتر یک راز بوده‌اند.

پس از آن نمایشگاه از آثار مایر—که یکی از پرحضورترین نمایشگاه‌ها در تاریخ این مرکز بود—به‌طرز گسترده‌ای شایع شد که کارهای او توسط کارمند سابق املاک و مستغلات یعنی جان مالوف کشف شده. او چهار سال قبل فقط با ۳۸۰ دلار جعبه‌ای از نگاتیوهای او را در حراج خریداری کرده بود. او با انجام این کار اساساً یک استعداد را که کاملاً ناشناخته بود کشف کرد. مالوف که مجذوب زندگی مایر شده بود، بیشتر کارها و وسایل او را جمع آوری کرد و تعداد زیادی از فیلم‌های سیاه و سفید چاپ‌نشده مایر را چاپ کرد.

ویویان مایر

کارهایی که او در شیکاگو به نمایش درآورد سبب شد دنیای هنر و نیز فرهنگ عموم به‌سرعت نسبت به او شناخت پیدا کنند—حتی بیشتر از مستند «در جستجوی ویویان مایر» که به دنبال نمایش آثار مایر ساخته شد و نامزد اسکار سال ۲۰۱۴ شد. مالوف سبب شهرت پس از مرگ مایر شد و بخش عمده‌ای از بایگانی وی را در اختیار داشت. اما هنوز فیلم‌های رنگی او را پردازش نکرده بود که از بین آنها تعداد ۷۰۰ رول چاپ‌نشده و همچنین ۴۰،۰۰۰ اسلاید اکتاکروم بودند. بیشتر آنها در طول ۳۰ سال آخر زندگی او گرفته شده‌اند و اغلب اسرارآمیزترین کارهای او در نظر گرفته می‌شوند.

انجام نشدن این کار بیشتر به دلیل اختلافات حقوقی مطرح‌شده بین مالوف و دارایی‌های مایر در مورد مالکیت حق چاپ بود که در سال ۲۰۱۶ حل و فصل شد و به او امکان داد تا فیلم‌های رنگی مایر را پردازش کند. حالا منتخبی از این رول‌های رنگی در اولین کتاب عکاسی رنگی او با عنوان ویویان مایر:آثار رنگی (۲۰۱۸) نمایان شده‌اند.

ویویان مایر

با نگاه به این تصاویر، سؤالاتی که هنوز درباره‌ی کار و زندگی او داریم را حل و فصل می‌کنیم. برخی از این سؤالات عبارت اند از: مایر به‌عنوان یک عکاس از چه کسانی تأثیر گرفته، چرا سبک عکاسی خود را تغییر داده، چطور سوژه انتخاب می‌کرده، و آیا عواملی از زندگی شخصی وی روی کاری که انجام می‌داده تأثیر گذاشته است.

کالین وستربک، کیوریتر، در معرفی کتاب آثار رنگی اظهار داشته که مایر فردی «بدوی» نبود—یعنی، اگر چه با استعداد بود، اما کار او در خلاء و جدا از عکاسی متعارف آن روزها، توسعه نیافت. از آنجا که مایر تقریباً همه چیز را نگه می‌داشت، ته‌چک بلیط‌هایی نشان می‌دهند زمانی که او در نیویورک زندگی می‌کرده، از دو نمایشگاه مهم عکاسی در موزه هنر مدرن بازدید کرده: نمایشگاه «پنج عکاس فرانسوی» در سال ۱۹۵۲، با نمایش آثار کارتیه‌برسون، براسای، روبر دوانو، ویلی رونیس و ایزیس؛ و نمایشگاه بسیار موفق «خانواده بشر» در سال ۱۹۵۵. مایر دو بار از این نمایشگاه بازدید کرد. در آن کار عکاسانی مانند رابرت فرانک و هلن لویت را دید که مرتباً با آن دو مقایسه می‌شود.

ویویان مایر

او همچنین توانسته بود نمایشگاه عکاسی نمادین دیگری را در موزه هنر مدرن ببیند: نمایشگاه تأثیرگذار مرور آثار دایان آربس در سال ۱۹۷۲، وقتی برای بازدید از موزه هنرهای معاصر شیکاگو رفته بود.

وستربک در کتاب آثار رنگی می‌نویسد با توجه به این که آثار مایر از آربس بسیار الهام گرفته، اگر او بفهمد مایر آن نمایشگاه را ندیده شوکه خواهد شد: «اکنون به‌طور رسمی اعلام می‌کنم که در نهایت گزارشی از کتاب‌های [مایر] در دسترس است، یکی از آنها کاتالوگ کوچکی درباره‌ی آربس است که جان سارکوفسکی [مدیر عکاسی موزه هنر مدرن] در سال ۱۹۷۲ منتشر کرد.»

در آثار رنگی همچنین شاهد انتقال مایر از دوربین رولی‌فلکس مشهورش به یک دوربین ۳۵ میلی‌متری هستیم. مشخص نیست چرا مایر فرمت عکاسی‌اش را تغییر داده اما این تغییر باعث تغییر چشمگیری در عکاسی خیابانی وی شد.

رولی‌فلکس دوربینی است که معمولاً در سطح کمر یا قفسه‌ی سینه نگه داشته می‌شود و شانس بیشتری برای نامرئی‌بودن نسبی از دید سوژه باقی می‌گذارد، دوربین ۳۵ میلی‌متری جلوی صورت نگه داشته می‌شود که توجه بیشتری را نسبت به حضور دوربین به خود جلب می‌کند. مایر ترجیح می‌داد تا حد ممکن نامرئی باشد. بنابراین این به یک انتخاب غیرمعمول تبدیل می‌شود، گرچه در سلف‌پرتره‌های وی از آن زمان نیز می‌توانیم ببینیم که دوربین کاملاً کوچک بوده است.

ویویان مایر

با توجه به مقدار نسبتاً کم فیلم رنگی که او در مقایسه با سیاه و سفید عکاسی کرده، واضح است که مایر در آن زمان طرفدار فیلم سیاه و سفید بود، اما کندی شدید اولین فیلم‌های کداکروم، استفاده از آن را به‌ویژه ریسک‌دار می‌کرد. با توجه به این موضوع، باعث کنجکاوی است که او چرا در عکاسی خیلی از آنها استفاده کرده است.

با نگاه کردن به آن عکس‌ها تقریباً می‌توان دریافت که گویی او در تلاش بوده تا این ژانر را در یک قالب جدید درک کند—مستطیل ۳۵ میلی‌متری—با حالت محوی و دانه‌های گرین ظاهر شده در کارش به روشی که کارهای او قبلاً این حالت‌ها را نداشتند. ممکن است پیگیری جدید و تغییر در روند کاری او کنجکاوی محض یا یک موضوع ضروری بوده باشد، اما در هر صورت با تغییر استایل ترکیب‌بندی، کار او به میزان قابل توجهی تغییر می‌کند. اما او همچنین تاریکی امضای خود را در هرچه عکاسی می‌کند می‌بیند، که می‌تواند نگاه خیره و عبوس پسران جوان در اردوگاه تابستانی باشد، زنی که در سطل آشغال صورتی در حال جست‌وجو است، یا یک لنگه دستکش در یک سطل آشغال سبز. 

ویویان مایر

مجموعه‌ی عظیم نگاتیوهای ظاهرنشده و چاپ‌نشده‌ی مایر همچنان غیر قابل فهم‌اند. به نظر نمی‌رسد مایر خودش دوست نداشته به‌عنوان یک عکاس خوب شناخته شود—فیلم مستند «در جستجوی ویویان مایر» نشان می‌دهد که وی با یک چاپگر در فرانسه تماس گرفته تا برخی از عکس‌های خود را تهیه کند، و به احتمال زیاد در بیست سالگی وقتی در نیویورک زندگی می‌کرد، پرتفولیویی از عکس‌های خود داشته اما ممکن است زمان، امور مالی و حتی برنامه‌ی سفر و سلامتی‌اش به او فرصت لازم را نداده باشد.

حداقل در یک زمانی از دوره‌ی ۳۰ ساله‌ای که تصاویر رنگی مایر گرفته شده، او بیکار، بی‌خانمان و در حال مبارزه با مسائل بهداشت روان بود—حدس و گمان‌های فیلم مستند «در جستجوی ویویان مایر». ممکن است این طور بوده باشد که بدون پول یا مکانی برای چاپ یا حتی وسایل و امکاناتی برای تهیه‌ی این تصاویر، آنها روی هم جمع شده باشند تا این که مالوف سال‌ها بعد آنها را کشف کرد.

ویویان مایر

ما همچنین نمی‌دانیم که چه عواملی باعث شده مایر تصاویری این چنین غمگین در طول زندگی‌اش بگیرد. مایر با احساس آوارگی روبه‌رو بوده: در کودکی، او و مادرش پس از آن که پدرش خانواده را ترک کرد، از نیویورک به روستایی کوچک در فرانسه بازگشتند. در بیست سالگی، به نیویورک بازگشت. و ممکن است در سال‌های بعد با یک بیماری روانی که در بالا اشاره شد، دست به گریبان شده باشد. 

در حالی که احساسات مربوط به جابه‌جایی‌های مایر در تصویرگری او بسیار مشهود است—این امر در توجهی که او به افراد خارجی دارد قابل تشخیص است—غم و اندوه ملموسی نیز در کارهای سال‌های بعد او که شامل کارهای رنگی او نیز می‌شود، وجود دارد.

با این حال، پاملا بانوس، مورخ مایر، معتقد است که این موضوع واقعاً نباید مورد توجه ما باشد. بانوس در سال ۲۰۱۷ در روزنامه Windy City Times گفت: «رازهایی که ممکن است او خواسته باشد آنها را حفظ کند، با شرم ناشی از آنها (سلامت روانی، بی‌خانمانی و غیره) ارتباط دارد. در نهایت، فکر نمی‌کنم او بخواهد کسی کار او را بشناسد.»

Source :