115764.jpg

منصور نصیری:
این واقعیت دارد که «نشنال جئوگرافیک» دو تا از اهرام مصر را به هم نزدیک تر کرد تا در کادر عمودى یکى از جلد هاى این مجله قرار بگیرند.
و عکس جلد کتاب «یک روز از زندگى آمریکا» هم دستکارى شد تا کابوى درون عکس به ماه نزدیک تر شود. این هم براى اندازه شدن کادر و قطع بود.
آیا این به این معنى است که «واقعیت عکسى» به پایان رسیده است؟
اما مگر اصلاً وجود داشته است؟ عکس ها همیشه دستکارى شده اند. ولى نتیجه معمولاً یک دروغ عظیم نبوده است: عکس هایى که اتفاقى را نشان مى دادند که رخ نداده و در موارد کم اهمیت ترى، دستکارى در پرتره ها و تصاویر تبلیغاتى.
مجلات و روزنامه هاى مصور همیشه کلى حیله هاى تصویرى و عکس هاى دستکارى شده به کار مى برند.
در نمونه هاى اولیه وقتى که ورود دوربین به دادگاه ها ممنوع اعلام شد، تصاویر جلسات دادگاه به صورت نمایشى بازسازى و عکس هاى این صحنه ها با چیدن و در کنار هم چسباندن چاپ مى شد، شیوه اى که هنوز هم در نشریات و حتى برنامه هاى تلویزیونى مورد استفاده قرار مى گیرد.
جراید زرد هنوز هم براى تبدیل رویا به واقعیت فرضى، عکس بازیگر مردى را در کنار بازیگر زنى چاپ مى کنند که آنها هرگز یکدیگر را ملاقات نکرده اند یا حتى عکسى از الویس پریسلى چاپ و ادعا مى کنند که زنده و سرحال در ساحل فلان کشور مشغول آفتاب گرفتن است.
این قبیل جراید معمولاً عکس هایى از این دست را با عبارت «باور کنید یا نه» چاپ مى کنند.
کافى است سرى به یکى از دکه هاى روزنامه فروشى مملکت خودمان بزنید تا نوع دیگرى از این قبیل عکس هاى ساختگى را با توجه به محدودیت ها و قوانین مطبوعاتى کشور، در برخى جراید ببینید: «این زن، مردان را اغوا مى کرد» در زیر عکس زنى که صورتش را کاملاً با دودست پوشانده است!
دیدن لزوماً به مفهوم باور کردن نیست.
پرسش این است، چه زمانى دستکارى دیجیتال تبدیل به یک معضل جدى مى شود؟
تا حالا هیچ تصویر دستکارى شده دیجیتالى، باعث بروز بحران جدى و بزرگى درباره موضوعات غیر واقع نشده است. شاید این اتفاق در آینده بیفتد یا شاید هرگز آن طور که همه تصور مى کنند، با ساختن یک تصویر جعلى توسط شخصى و تاثیر فراگیر بر افکار عمومى، اتفاق نیفتد.
تصویر زن پلنگ نما و تصاویرى از این دست که چندى پیش در کشورمان ساخته و پرداخته شد هم تنها در مناطقى خاص و درمیان عده اى معدود با موقعیت اجتماعى خاص تاثیر داشت.
عکاسى همیشه به خاطر ضبط صادقانه روزگار از موقعیت ویژه اى برخوردار بوده است اما این درباره تمام عکس ها و همیشه صدق نمى کند.
تصویرگرى دیجیتالى، تکنولوژى عکاسى سنتى، فیلم، دوربین و کاغذ را به چالش کشیده و به تدریج بر چگونگى عکس دیدن مردم در روزنامه ها، وب و مجلات گرفته تا حتى آلبوم هاى خانوادگى تاثیر مى گذارد.
هم اکنون به نظر مى رسد تاثیر «دیجیتال» بیشتر بر نقل و انتقال، ارسال، مدیریت و اداره بوده تا بر خلق و آفرینش.
همیشه فوت و فن ها و دستکارى هاى تاریک خانه اى مانند روتوش و تکنیک هاى نوردهى وجود داشته است، این قبیل ترفند ها تنها ساده و سریع تر شده اند و محصول عمل را هم به سرعت مى توان دید.
مشکل اینجا است که با بسیار ساده شدن دستکارى دیجیتالى عکس ها، انحراف غیرقابل اعتمادى ایجاد شده که مى تواند تمیز کردن ساده یک عکس را به تغییرات عمده اى منتهى کند.
تشخیص این که کجا واقعیت گم شده و عکس به قلمرو جعل وارد شده، آسان نیست.
در دنیاى تصاویر خارق العاده اى که به بیشترین شکلى واقعى و متقاعد کننده به نظر مى رسد – مانند فیلم هاى علمى- تخیلى یا عجیب و غریب ترین عکس هاى تبلیغاتى- ممکن است تعادل میان تصاویر سرراست و واقعى سنتى و عکس هاى تماشایى ترى که با دستکارى دیجیتالى ساخته شده اند، به هم بخورد.
سلیقه بینندگان و مخاطبان و حس اعتباریابى عکس ها توسط ما نیز در حال تغییر است: با این اوصاف آیا ما همچنان عکس هاى خبرى را از دیگر عکس هایى که در مجلات و روزنامه ها مى بینیم جدا مى کنیم و بین آنها مرز و خط مشخصى مى کشیم؟
یک مشکل بالقوه دیگر نیز در مورد تصویرسازى دیجیتال وجود دارد؛ در دادگاه محاکمه ا جى سیمپسون وقتى عکسى به نمایش درآمد که او را با کفش هاى مارک Bruno Magli از همان مدلى که رد خونى آنها در صحنه جنایت دیده شده بود، نشان مى داد، او فریاد زد: جعلى!
نگاتیو وکنتاکت شیت عکس ها بررسى شد که مدرک متقاعدکننده اى بود و به او اثبات شد که اشتباه مى کند.
این گواه ممکن است در آینده وجود نداشته باشد چرا که دوربین هاى دیجیتال هیچ نگاتیو و نشانه و ردى از عکس ها به جا نمى گذارند.
در گذشته «نگاتیو» نقش کلیدى ضبط فعالیت هاى عکاسى را بر عهده داشت و ضمانت معتبرى براى واقعیت عکس محسوب مى شد.
پیشرفت تکنولوژى دیجیتال موجب شده هر شخصى با یک کامپیوتر و نرم افزار دستکارى تصاویر، به سادگى قادر به برش و چسباندن طیف وسیعى از عکس ها و تبدیل آنها به یک عکس ظاهراً یک دست باشد.
از سوى دیگر ازدیاد تصاویر دیجیتالى جعلى و دستکارى شده نشان مى دهد که نمى توانیم هر چه را مى بینیم باور کنیم. درجات مختلفى از تغییراتى که به صورت الکترونیک قابل اجرا بر روى عکس ها هستند وجود دارد؛ برخى تغییرات فنى تنها با ظاهر و نمود عکس سرو کار دارند و در نهایت به «خواناترشدن» عکس مى انجامند، تغییراتى از قبیل تصحیح رنگ و کنتراست و کمى سوزاندن.
این خصوصیات همگى بخشى از «گرامر» عکاسى به شمار مى آیند، مانند گرامرى که با لغات سرو کار دارد و شامل ساختمان جملات، پاراگراف ها و غیره مى شود و امکان و اجازه خواندن متون را به خوانندگان مى دهد. گرامر عکاسى نیز براى ما امکان خواندن یک عکس را فراهم مى کند.
این تغییرات- مانند همتایان تاریک خانه اى شان- نه اخلاقى هستند و نه غیراخلاقى، اینها فقط تکنیکى و فنى هستند.
تغییرات محتوا مى تواند اساسى و غیراساسى باشد (این یک تمایز قدیمى ارسطویى است). تغییرات اساسى معنى عکس را تغییر مى دهند و تغییرات غیراساسى ضمن تغییر جزئیات بى استفاده، در معنى واقعى عکس تغییرى ایجاد نمى کنند.
برخى تغییرات آشکارا مهم تر از بقیه به شمار مى آیند. تغییرات غیراساسى به اهمیت تغییرات اساسى نیستند اما با این حال هر دو نوع «تغییر» هستند.
وقتى که در یک عکس دونفره، تصویر شخصى را بریده و او را از عکس کنار مى گذاریم، یک تغییر اساسى انجام داده ایم چون در معنى و مفهوم عکس تغییر ایجاد کرده ایم.
در برخى کشورهایى که آمار طلاق بالا است شرکت هایى تاسیس شده اند که عکس هاى آلبوم عروسى زوج هایى را که از هم جدا مى شوند به بهترین شکل تغییر مى دهند!
اما اگر سیم هاى برق پشت سر افرادى را که از آنها عکس گرفته ایم پاک و حذف کنیم، تغییرى غیراساسى در آن ایجاد کرده ایم که خدشه اى به مفهوم و محتواى عکس وارد نمى کند.
پاک شدن و حذف تنها سیم هاى برق پشت سر سوژه ها که جزئیاتى بى استفاده و بى معنى است چه اهمیتى دارد و چه آسیب و لطمه اى به معنى عکس وارد مى کند؟ آیا کسى به این دلیل صدمه مى بیند و ضرر مى کند؟
در مورد دستکارى و ایجاد تغییر در عکس دو دیدگاه و نظر کلى و عمده وجود دارد: یک دیدگاه، نتیجه نهایى را مهم مى داند و این گونه دستکارى ها را از آن رو که به «خواناتر» شدن عکس کمک مى کند جایز مى شمارد.
اما دیدگاه دیگرى وجود دارد که هرگونه دستکارى و دخل و تصرف عکس را اعم از اساسى و غیراساسى، مردود مى داند و معتقد است هنگامى که شاتر دوربین، براى گرفتن یک عکس خبرى باز و بسته مى شود و لحظه اى را بر روى فیلم یا سنسور حساس به نور ثبت مى کند، ما دیگر حق تغییر محتواى عکس را به هیچ صورتى نداریم.
هر تغییرى در یک عکس خبرى و به بیان دیگر، بى اعتبارسازى «لحظه» یک دروغ است و هر دروغى، کوچک یا بزرگ اعتبار شما را خدشه دار مى کند.
عکاسى مستند بسیار قدرت مند است و قدرتش را وام دار واقعیت است. عکس واقعى و «راست گو» پنجره اى رو به تاریخ در برابر دیدگان ما مى گشاید و به ما اجازه مى دهد تا در وقایع و رویدادهاى بزرگ زمان خود یا گذشته حاضر و ناظر باشیم.
عکاسى مستند قدرتش را از حقیقتى مى گیرد که عکاس، دقیقاً از درون دوربین عکاسى اش دیده است. نمایش بدون خدشه این حقیقت، موجب حیات عکاسى مستند شده و آن را زنده نگه مى دارد.
به عکس هاى بزرگ و ماندگار عالم عکاسى نگاه کنید، این عکس ها قدرتشان را از حقیقتى مى گیرند که در یک لحظه واقعى به همین شکل و بى هیچ تغییر و دخل و تصرفى اتفاق افتاده است.
ایجاد تغییر در هر جزئیاتى از این عکس ها موجب کاهش قدرت آنها شده و آنها را تبدیل به دروغ مى کند. دیگر این عکس ها تصویر دیده شده توسط عکاس نخواهند بود و تبدیل به صحنه هایى مى شوند که شخص یا اشخاص دیگرى بنا به دلایل مختلف، مى خواهند و دوست دارند آن طور اتفاق بیفتد و آن گونه باشد.
در مواردى که عکس ها در خدمت مفاهیم قلب شده درون مقالات قرار مى گیرند، تمامیت و واقعیت لحظه لطمه خواهد دید. عکس استفاده شده بر جلد یکى از شماره هاى مجله تایم که تصویر اُ جى سیمپسون را نشان مى داد یکى از این موارد است؛ هنگام برگزارى دادگاه اُ جى سیمپسون، مجله تایم به خاطر چاپ تصویر دستکارى شده اى از او بر جلد یکى از شماره هاى این مجله، انتقاد ها و اعتراض هاى زیادى را دریافت کرد.
تایم، عکس گرفته شده توسط پلیس را از سیمپسون تیره تر کرده بود تا او سیاه تر و تهدیدآمیز تر جلوه کند.
اعتراض ها نه تنها زیر پا گذاشتن حق مسلم سیمپسون در برخوردارى از یک دادگاه بى طرف و منصف را در بر مى گرفت بلکه نگرانى هایى را نیز از چنین برخورد هاى تبعیض آمیز نژادى و تبدیل شدن آن به کلیشه اى براى دیگر رسانه ها مطرح مى کرد.
دستکارى دیجیتالى مى تواند تبعات اجتماعى جدى نیز در پى داشته باشد. هم اکنون قانونگذار در کانادا و آمریکا با موارد قانونى مربوط به خلق و مالکیت «پرنوگرافى مجازى کودکان» گریبان گیر است؛ تصاویر کامپیوترى که توسط کامپیوتر و بدون استفاده از کودکان واقعى، خلق شده اند و راه هاى گریز از قوانین سخت پرنوگرافى کودکان را براى سوءاستفاده کنندگان فراهم کرده اند.
حس تشخیص واقعیت ما در تصاویر، ممکن است به خاطر دستکارى دیجیتالى تغییر کند. اما هنوز ما منتظر اولین مورد عظیم محک حقیقت دیجیتالى مان هستیم، که آن «دروغگویى دیجیتالى» است.

روزنامه شرق، ۲۴ خرداد ۱۳۸۴، سال دوم شماره ۴۹۹