در تاریخ قریب به دویست ساله‌ی عکاسی شکل‌های گوناگونی از دوربین ساخته شده، از «تله‌موش» های مخترع عکاسی ویلیام هِنری فاکس تالبت و ویوکمراهای بزرگ تا دوربین‌های پیشرفته‌ی دیجیتالی و تلفن‌های همراه. تمامی این اشکال متفاوت اما بر پایه‌ی یک الگوی قدیمی شکل گرفته‌اند: اتاق تاریک یا کمرا ابسکورا، یک مکعب غیرقابل‌نفوذ در مقابل نور که بر یکی از جداره‌های خود روزنه‌ای کوچک دارد و تصویر از طریق آن روزنه روی جداره‌ی داخلی مقابل این مکعب می‌افتد.

وِین مارتین بلگر [۱] با پیش‌زمینه‌ی مکانیکی و مهندسی خود، بر پایه‌ی این الگو دوربین‌های منحصربه‌فردی ساخته است که به‌تنهایی می‌توان آنها را اثر هنری در نظر گرفت. هر یک از این دوربین‌ها منحصراً برای تصویرکردن موضوعات خاصی ساخته شده‌اند. به عنوان مثال، دوربین او با عنوان «قلب» برای تصویرکردن مفهوم زندگی، دوربین «یمایا» (خدای آب‌ها در کیش یُروبا در آفریقا) مخصوص تصویرکردن موضوعات زیر آب، دوربین «فرزندان ابراهیم» برای به تصویر کشیدن سه دین ابراهیمی و دوربین «مطرود» جهت تصویرکردن بیماران HIV+ به کار رفته‌اند. این دوربین‌ها با مواد یا مصنوعاتی ساخته یا تزیین شده‌اند که مرتبط با موضوع‌شان هستند. مثلاً، در دوربین «مطرود» از خون آلوده به ویروس HIV استفاده شده، دوربین «طبیعت» با استخوان و شاخ گوزن شکل گرفته، دوربین «قلب» با قلب یک نوزاد همراه است و دوربین «ما و آنها»، مخصوص تصویرکردن مردمان جداافتاده و آزاردیده، تلفیقی از چیزهایی است که یادآور «دیگری» هستند.

بلگر، که از دوران کودکی به جمع کردن مصنوعات مذهبی‌معنوی و ساختن معابد کوچک علاقه داشته، با ساختن دوربین و قرار دادنش در میان عکس‌های به‌دست‌آمده از آن، در چیدمانی معبدگون، دوربین را در جایگاه معبود قرار داده و پلی به سوژه‌هایش زده است: «به گمانم دوربین پل میان من و سوژه‌ای است که می‌خواهم درباره‌اش یاد بگیرم و بکاومش، هدفم پل زدن روی نوعی شکاف و فاصله است، … پلی به سوژه».

تصویر ۱. نمایشگاه و چیدمان «ما و آنها» از وِین مارتین بلگر در مؤسسه‌ی هنر سن‌دی‌یگو (۲۰۱۸). عکاس: برایان ون د وترینگ.
بلگر برای ساختن معبدش از درب یکی از اردوگاه‌های پناهندگان سوری در یونان استفاده کرده است. پناهندگان پس از انگشت‌نگاری، انگشت‌های جوهری‌شان را با این درب پاک می‌کردند.

پروژه‌ی «ما و آنها»

بلگر در پروژه‌ی اخیر خود روی مفهوم «ما و آنها» [۲] تمرکز کرده و مرزهایی را زیر سؤال برده است که ساخته‌ی حکومت‌ها و قدرت‌ها برای حفظ قدرت‌شان هستند و سبب جداسازی انسان‌ها از یکدیگر شده‌اند. بلگر برای پیشبرد این پروژه، چندین ماه را به ساختن دوربینی منحصربه‌فرد پرداخت. او در ساخت این دوربین مصنوعاتی را به کار برده است که یا خود آنها را پیدا کرده یا مردم به دست او سپرده‌اند.

دریچه‌ی جلویی این دوربین با صلیبی متعلق به اِوا براون [۳]، همسر هیتلر، تزیین شده است. روی سه وجه دوربین محفظه‌های نقره‌ای هرمی‌شکل قرار دارند. در آنها بقایایی از انسان‌های کشته‌شده در جنگ ویتنام قرار دارند. یک کهنه‌سرباز آمریکایی حاضر در جنگ ویتنام این بقایا را، که آزارش می‌دادند، به او اهدا کرده است. او به‌عنوان «مدرک کشتن» ویت‌کنگ‌ها [۴] مجبور بود پس از کشتن هر ویت‌کنگ طی جنگ بخشی از او را پیش خود نگه دارد. «وقتی در ویتنام بود، آموخته بود که ویت‌کنگ‌ها انسان نیستند و کشتن‌شان و گرفتن نشان افتخار برای این کار عیبی ندارد.» بخش پشتی دوربین شامل یک محفظه‌ی شیشه‌ای است. بلگر همه‌ی تکه‌شیشه‌های این محفظه را در فلسطین جمع‌آوری کرده است.

داخل محفظه یک بازوبند مربوط به جنگ جهانی دوم قرار دارد که یک فرد یهودی مجبور به پوشیدنش شده بود. روی آن یک ستاره‌ی داوود زرد رنگ نقش بسته و مهر قرمزی که نشان می‌دهد دارنده‌ی این بازوبند از طرف حزب نازی، یهودی تشخیص داده شده است. دور این بازوبند با تکه‌ای سیم‌خاردار بریده‌شده در مرز میان اسرائیل و سوریه در جنگ شش روزه‌ی سال ۱۹۶۷ پوشیده شده است، در کنار دانه‌های تسبیح یک مهاجر سوری.

تصویر ۲. دوربین «ما و آنها» از پهلو

او با این دوربین به نقاط مختلف جهان سفر کرده است، از جمله اردوگاه پناهندگان سوری در لسبس [۵] یونان، فلسطین، منطقه‌ی استندینگ راک [۶] در داکُتای شمالی، کوه‌های چیاپاس مکزیکو [۷] برای عکاسی از ارتش آزادی ملی ساپاتیستا [۸]. دغدغه‌ی او بیشتر تعامل و همکاری با مردم این نقاط از جهان برای تهیه‌ی عکس است. «مردم همزمان اثری هنری می‌بینند و جذبش می‌شوند، و یک دوربین که می‌خواهند خودشان را از آن پنهان کنند. این رویه برای من جذابیت دارد چرا که عاشق مردم هستم.» «بخش اصلی کارم، وقت گذراندن در خانه‌ی یک فلسطینی یا یخ زدن در چادر سرخپوستی در استندینگ راک داکُتای شمالی است.»

تصویر ۵. وِین مارتین بلگر. مُریا (خاورمیانه) شماره‌ی ۲ از پروژه‌ی «ما و آنها»، ۲۰۱۷. ۱.۵×۱.۲ متر (۹ کاغذ عکس ۵۰×۴۰ سانتی‌متری). عکس‌های نقره ژلاتین، رنگ‌داده‌شده با کشینل، جوشانده‌ی گلابی و قهوه‌ی عربی.

بلگر برای شکل دادن به هویت «آن‌ها»، از سوژه‌هایش خواسته است جمله‌ای از ته قلب‌شان بنویسند. او این جمله‌ها را در آثار نهایی‌اش وارد کرده است. پرتره‌های نهایی او با پروجکت شدن نگاتیو روی یک شبکه‌ی نه تایی از کاغذهای عکس ۱۶ در ۲۰ اینچی [کمابیش معادل ۴۰ در ۵۰ سانتی‌متر] روی سطح فُمِ قرارگرفته روی سه‌پایه به دست آمده‌اند. او سپس هر تکه‌کاغذ را جدا و به‌طور مجزا و با شیوه‌های مختلف، ظاهر و رنگ‌دار کرده است، طوری که هر تکه از تصویر کلی (در مجموع ۴۸ در ۶۰ اینچ [کمابیش معادل ۱.۲ در ۱.۵ متر]) رنگمایه و ظاهری نسبتاً متفاوت دارد. «برای رنگ‌دار کردن عکس از چیزهای طبیعی استفاده کردم—قهوه‌ی عربی برای پرتره‌های فلسطینی، قرمزدانه (کشینل) که از کاکتوس کندم برای عکس‌های استندینگ راک، و قهوه‌ی محلی برای عکس‌های ساپاتیستا.» [۹]

طی عکاسی بلگر از کاروان مهاجران در مکزیکوسیتی و تیخوئانا [۱۰]، با بداقبالی دوربینِ این پروژه و همه‌ی نگاتیوهایش به سرقت رفتند. او پس از این اتفاق ناخوشایند، شروع به ساختن دوربین جدیدی کرده که در آن از تکه‌شیشه‌های شکسته‌ی خودرویی که دوربین قبلی از آنجا دزدیده شده بود، استفاده می‌کند.

تصویر ۶. نمایشگاه و چیدمان «مطرود» از وِین مارتین بلگر

پروژه‌ی «مطرود»

بلگر طی گفت‌وگو با یکی از بهترین دوست‌هایش که مبتلا به ویروس HIV بوده، متوجه شد که نمی‌تواند دنیا را به‌شکل او ببیند و درکی از وضعیت او داشته باشد. او، با همکاری دوستش، پروژه‌ی «مطرود» [۱۱] را آغاز کرد تا به‌واسطه‌ی آن بتوان این بیماری را بهتر فهمید.

تصویر ۷. دوربین «مطرود»، از روبه‌رو. عکاس: برایان بوث

دوربین ساخته‌شده در این پروژه سه سیلندر دارد که از طریق یک پمپ، خونِ HIV+ را در دو ورقه‌ی شفاف در مقابل روزنه‌ی دوربین (پین‌هول) به گردش درمی‌آورند. او کارکرد این دوربین را ابتدا با خون خودش آزمایش کرد و دریافت خون (به‌اضافه‌ی هپارین برای جلوگیری از انعقاد خون و نمک طعام ۹ درصد جهت پایداری) به‌قدر فیلتر قرمز شماره‌ی ۲۵ از ورود نور جلوگیری می‌کند. او پس از این محاسبات، خون چند تن از دوستان خود را گرفت، آن‌ها را با هم ترکیب کرد و درون دوربین ریخت، طوری که خون آنها در حکم فیلتر دوربین عمل کنند.

تصویر ۸. از عکس‌های پروژه‌ی «مطرود»

بلگر این دوربین را صرفاً برای تصویرکردن افراد مبتلا به ویروس HIV و ایدز به کار برده و تاکنون در حدود ۷۰ تن، مرد و زن، کودک و بزرگسال، در آمریکا را با آن تصویر کرده است. مقصد بعدی پروژه‌ی او کشورهای کنگو، سی‌یرالئون، لیبریا، اوگاندا و اتیوپی است.

تصویر ۹. چیدمان پروژه‌ی «چشم سوم»

دوربین‌های جمجمه‌ای

بلگر در دو پروژه‌ی «چشم سوم» [۱۲] و «یاما» [۱۳] برای ساختن دوربین از جمجمه‌ی انسان استفاده کرده است. پروژه‌ی «چشم سوم» یک دوربین قطع بزرگ ۴ در ۵ اینچی با فیلم نیترات نقره است که در ساخت آن از جمجمه‌ی ۱۵۰ ساله‌ی یک دختربچه‌ی سیزده ساله استفاده شده است. او این جمجمه را با نقره و سنگ‌های زینتی تزیین کرده است. نوردهی از طریق «چشم سوم» (روزنه‌ی واقع در مرکز پیشانی جمجمه) انجام می‌گیرد. عکس‌های حاصل تصاویری هستند از زیبایی زوال و نشان‌گر ماهیت اسرارآمیز و ماورایی «چشم سوم».

دوربین جمجمه‌ای بعدی با عنوان «یاما» اما دوچشم دارد و با دو چشم می‌بیند. سوژه از طریق دو روزنه به‌صورت استریو نوردهی شده و تصاویر حاصل جلوه‌ای شبیه تصاویر برجسته‌نما دارند. بلگر سطح این دوربین را با جواهرات تزیین کرده است. او این دوربین را برای تصویرکردن کهن‌الگوهای تاریخی و شخصیت‌های نامدار به کار برده است.

وِین مارتین بلگر با تجربه‌هایش در کاوشگری گنج، صخره‌نوردی و غواصی، موسیقی و مکانیک، طی دو دهه‌ی اخیر سراغ موضوعات گوناگونی رفته و آنها را عمیقاً کاویده است. او با برقراری پیوند میان مجسمه‌سازی و عکاسی، ساختن دوربین‌های یکه و تبدیل آنها به جزئی از اثر هنری در چیدمان‌های معبدوار و اسرارآمیز، رابطه با افراد و اتخاذ رویکردی نوآورانه به تصویر، پلی میان امور کهن و هنر جدید ایجاد کرده و رابطه‌ای کمابیش بی‌واسطه با سوژه‌هایش، رویکردی تازه در هنرهای عکس‌مبنا.

پانویس‌ها:
[۱] Wayne Martin Belger
[۲] Us and Them
[۳] Eva Braun
[۴] Vietcong، گروه سیاسی و نظامی در ویتنام جنوبی که در جنگ ویتنام علیه اتحاد ایالات متحده و حکومت ویتنام جنوبی فعالیت داشتند.
[۵] Lesbos
[۶] Standing Rock
[۷] Chiapas Mexico
[۸] Zapatista National Liberation Army، گروه سیاسی‌نظامی مبارز و مخالف حکومت مکزیک در منطقه‌ی چیاپاس (جنوب مکزیک) که غالباً از افراد بومی تشکیل شده است.
[۹] تمامی نقل‌قول‌های سه پاراگراف اخیر از: lenscratch.com
تاریخ دسترسی: ۲۲ July 2019
[۱۰] Tijuana
[۱۱] Untouchable
[۱۲] The Third Eye
[۱۳] Yama، خدای مرگ، از خدایان هندویی و بودایی. در زبان سانسکریت کمابیش معنای «دوگانه» می‌دهد.