هر چند دوربین های دیجیتالی در سالهای اخیر گامهای بلندی را برداشته اند و انعطاف پذیری بسیاری را در عکاسی بوجود آورده اند، ولی هنوز وقتی بحث کیفیت عکس می شود، راه درازی را برای رسیدن به کیفیت دوربین های فیلمی پیش رو دارند. بهر حال از انجا که این بحث به مقایسه بین دو تکنولوژی بسیار متفاوت مربوط می شود، ارزش دارد که دقیقتر بررسی شود.
اولین قدم در نظر گرفتن وضوح است. بیان وضوح CCD یک دوربین دیجیتال آسان است، ولی بیان وضوح یک دوربین فیلمی بصورت دقیق کاری دشوار می باشد. با فرض وضوح ۹۶۰*۱۲۸۰ پیکسل، یک دوربین دیجیتال تولید سال ۱۹۹۹ قادر است عکسی با اندازه بیش از ۱.۲ میلیون پیکسل ایجاد نماید. یک لنز پیشرفته دوربین می تواند حداقل ۲۰۰ پیکسل بر میلیمتر را از هم تفکیک نماید. از آنجا که یک نگاتیو استاندارد ۳۵mm با ISO100 دارای ابعاد ۳۶*۲۴mm میباشد، دارای وضوح موثر ۲۴*۲۰۰*۳۶*۲۰۰=۳۴,۵۶۰,۰۰۰ پیکسل می باشد. این وضوح در عمل به ندرت به دست می آید. بهر حال، از لحاظ وضوح کاملا مشخص است که دوربین های دیجیتال هنوز تا رسیدن به سطح دوربین های معمولی فیلمی راهی طولانی در پیش دارند. در این میان رسیدن به کیفیت دوربین های فیلمی ۷۰mm حرفه ای برای دوربین های دیجیتالی یک آرزوی دور و دراز محسوب می شود. لازم به ذکر است که هم اکنون بالاترین وضوح موجود در دوربینهای دیجیتالی ۱۴MP در یک نوع از دوربین های شرکت کداک می باشد.
بهر حال این بخشی از پاسخ به این سوال محسوب می شود. عامل بعدی که باید در نظر گرفته شود رنگ می باشد که در این زمینه دوربین های دیجیتال بر دوربین های فیلمی برتری دارند. معمولا CCD دوربین های دیجیتال اطلاعات رنگ را با عمق ۲۴ بیت بر پیکسل ضبط می نمایند. این فرمت حدود ۱۶.۷ میلیون رنگ را در بر می گیرد که حداکثر تعداد رنگی است که چشم انسان قادر به تفکیک آنها می باشد. این موضوع به خودی خود مزیتی بر فیلم ندارد. ولی برخلاف کریستالهای هالید نقره روی فیلم، CCD سه جزء رنگ (قرمز، سبز و آبی) را به طور دقیق ضبط می نماید. معمولا فیلم های عکاسی بسته به نوع فیلم و سازنده آنها نسبت به رنگ خاصی حساسیت بیشتری دارند که این نقیصه باعث می شود که تعادل رنگی تصویر بهم بخورد.
بهر حال، کریستالهای هالید نقره که بطور یکدست در سطح فیلم پخش شده اند، برتری اصلی فیلم های عکاسی محسوب می شود. در حالی که سلولهای حساس روی CCD روی ردیف و ستون های مشخصی چیده شده اند، کریستالهای هالید نقره بصورت اتفاقی و بدون هیچ نظمی در تمام جهات چیده شده اند. از آنجا که چشم انسان به الگوها بسیار حساس است، خیلی آسان چیدمان ردیفی و ستونی موجود در پیکسلهای تصویر گرفته شده از CCD را تشخیص می دهد، بخصوص اگر پیکسلهای مجاور طیف رنگی متفاوتی داشته باشند. اگر فیلم عکاسی را زیر میکروسکوپ نگاه کنیم هیچ نظمی در نقاط چیده شده روی آن وجود ندارد. امروزه در پرینترهای اینکجت نیز تکنولوژی خاصی بنام Stochastic Dithering بکار رفته است که به الگوی نقاط، یک المان تصادفی اضافه می کند تا گذر از یک طیف به طیف دیگر یکنواخت به نظر آید. فیلم های عکاسی این کار را به طور طبیعی انجام میدهند، بخاطر همین عکسهای دوربینهای فیلمی از دوربین های دیجیتال یکنواخت تر و غیر بلوکی تر به نظر می آید.
برای رفع این مشکل در دوربین های دیجیتال دو راه حل وجود دارد. یکی این که تعداد پیکسلها یا وضوح را آنقدر بالا ببرند تا چشم قادر به تشخیص الگوی آن نباشد، یا پس از گرفتن تصویر توسط CCD از الگوریتم نرم افزاری پخش تصادفی نقاط استفاده کنند. هر دوی این راه حل ها دارای معایبی نظیر بزرگ شدن اندازه فایل تصویر یا زمان طولانی تر پردازش تصویر می باشند.
از سال ۸۲ تا ۹۳ تو این ۱۱ سال دوربینهای دیجیتال به آرزوی دور و درازشون رسیدن و الان در سطح کاملا حرفه ایی استفاده میشن زمان وقتی میگذره مشکلات گذشته خنده دار میشن دوربینهای دیجیتال با ۲ مگاپیکسل یا ۵ مگاپیکسل که اوج فناوری اون دوران بودن الان به حد دوربین دوم موبایلها و اسمارت فونها نزول کردند
هنوزم پیکسلها به حد ذرات نقره نرسیدن. هنوز تصویر دیجیتال یک تصویر مصنوعیه. صدای دیجیتال هم همینطور.
الان که سال ۱۴۰۳ هستیم قویترین دوربین ۱۵۰ مگاپیکسل فیزوان هست و تونسته به اندازه نگاتیو های ۱۰*۸ سانتی متری که نگاتیو های لارج فرمت محسوب میشن، عکس برداری کنه. تو آینده با پیشرفت دوربین های دیجیتال نگاتیو های لارج فرمت به طور کلی نابود میشن چون مقرون به صرفه نیستند.