در پی درگذشت عبدالحسین پرتوی، عکاس پیشکسوت مطبوعاتی و دبیر سابق سرویس عکس روزنامهٔ کیهان، پیام مشترکی از سوی انجمن صنفی عکاسان مطبوعاتی ایران، انجمن عکاسان انقلاب و دفاع مقدس و انجمن عکاسان ایران به این شرح صادر شد که برای انتشار در اختیار «سایت عکاسی» قرار گرفته است: 

«بازگشت همه به سوی اوست»

     آخرین پرتوی بارقه‌های لرزان شمع وجود حسین پرتوی با وزش ملایم نسیم بهاری در اردیبهشت‌ماه سال ۹۳ برای آرامشی ابدی خاموش شد، تا روح پاک او در بهاری جاودان و در مجاورت خالقِ هستی آرام گیرد. پرتوی یک نام نبود، نوری بود که با تمام وجودش به جهان و زیبایی‌های آن عشق می ورزید، نگاه تیزبین و مهربانش، لبخندها، صمیمیت و نجابت چشمهایش و زبانی که در سال‌های اخیر دیگر کلامی را بیان نمی‌کرد، همه و همه از او انسانی ساخته بود تا در زمان حیاتش بخشی از برکتِ وجودش در عکس‌هایش تجلی یابد. 

     با تولد حسین به سال ۱۳۲۱ در شهر اردبیل جریانی در عالم رخ داده بود تا با مهاجرت او به تهران و همراهی او و دوربینش در کیهان و زیستن در دنیای پرهیجان عکاسی و در جامعه‌ای که رو به تحول و دگرگونی بود، در صبح آن روز خاص، در ۱۹ بهمن ماه ۵۷ در حیاط آن مدرسه، با انتخاب زاویه‌ای استثنایی، او که تیزهوش، آگاه، حاضر و شاهد بود، ماندگارترین عکس تاریخِ سیاسی، اجتماعیِ ایران معاصر را به چنگ آورد. 

     این عکس، یگانه عکسی است که در حساسترین برههٔ تاریخ ایران از سوی حاکمیت وقت تکذیب و رسما از سوی امام خمینی (ره) تایید شد. همه ایران و جهان صحتِ عکس این خبرنگارِعکاس ایرانی را پذیرفتند و جریان تحولات کشور پس از نشر آن عکس در روزنامه کیهان، به گونه‌ای دیگر رقم خورد، شاید اگر عکسِ این دیدار تاریخی و منحصر بفرد منتشر نمی‌شد، روند پیروزی‌انقلاب در ایران، می‌بایست مسیری بس دشوارتر را طی می‌کرد. 

      عبدالحسین پرتوی عکاسی را با درایت و جدیت در درون خود و در فضای بیرون از خویشتن پیش می‌برد، تجربیات مستمر عکاسانه و آموزش به همکاران و مشتاقان عکاسی که در آغاز راهی پر فراز و نشیب بودند از دغدغه‌های او بود. عکس‌های شب‌ها و روزهای خون و آتش در انقلاب و جنگ یادگار آن سال‌ها است. پرتوی در عکس‌های گفتگوهای منظم حوزه فکر، فرهنگ و هنر در سال‌های نخستین شکل گیری کیهان فرهنگی افق‌های جدیدی از عکاسی پرتره و گزارشی را متناسب با آنچه در حوزه ذهن و تفکر روی می‌دهد دیگر بار تجربه کرد، عکس‌های آن دوران تصاویری گویا و آرام با نورپردازی‌هایی دلنشین و چاپ‌هایی استادانه است. 

     در سال ۱۳۸۵ پرتوی در سن ۶۴ سالگی و در اوج دوران پختگی و انتقال تجربهٔ حرفه‌ای به بیماری ALS مبتلا می شود. بیماری که موجب تباهی و تخریب پیشرونده و غیرقابل ترمیم در دستگاه عصبی مرکزی می‌شود و با سیر روند تحلیل عضلات بدن، درگیری نخاع، اختلال در سیستم عصبی و مشکلات تنفسی که در نهایت، رهایی از آن ناممکن است. اما مغز بیمار بدون آسیب در طی سال‌های شدت گرفتن و توسعهٔ بیماری تا آخرین لحظاتِ زندگی آگاه و هشیار است. عبدالحسین پرتوی در طی این سال‌های پررنج از قدرت ادراک، شعوری فوق‌العاده و احساساتی تحسین برانگیز بر خوردار بود. همسر دلسوز و سیاوش صبورش این پرتوی نور و احساس را بر دوش جان کشیدند و تا آخرین نفس، هم‌نفس این سیمای جذاب و مردانه بودند، تا آنگاه که برق نگاه نافذ حسین به حقیقت پیوست و چشم از جهان فرو بست. خانوادهٔ او غریبانه در نهانخانهٔ دل با او وداع کردند. 

      اما اکنون روح و جسم پراحساس عبدالحسین پرتوی در صحن خانهٔ هنرمندان حاضر است، حسین در میان ما است و می‌دانست و می داند که چه کسانی در آشکار و نهان به وی وفا کرده و یا جفا روا داشته‌اند. او تنها نیست، در طی ماه‌ها و سال‌هایی که گذشت پیکر بیجان بسیاری از عزیزان ما پیش از خاکسپاری به گواهی و شهادت تک تک آجرهای این بنا و درختانی که سایه و شاخه‌ای مشرف بر این صحن دارند در آستانهٔ این خانه و بر آجر فرش‌های این باغ قرار گرفته‌اند و با نگاهی به تصاویر و صداهای ضبط شده و عکس‌های موجود در بایگانی شخصی هر یک از ما از این مکان این پیکره‌های فارغ از دنیا دقایقی در این میان متوقف شده‌اند. 

     شاید که امروز صبح، و در این لحظه از تاریخ، زمان در درون ما از حرکت ایستاده است تا ما به گذشته‌ای نه چندان دور نیم‌نگاهی کنیم. ما، همه ما و متولیان فرهنگی و هنری ایران در کجای تاریخ و انسانیت ایستاده‌ایم. سلامتی و بیماری، مرگ و زندگی دو روی چرخهٔ جهان و حیات انسان است. بیماری و از کارافتادگی و مرگ فرجام همه ماست اندکی بالاتر قدری پایین تر، به چه میزان و چگونه می توانستیم و می‌توانیم بار سنگین مسئولیت همسر و فرزند حسین پرتوی‌ها را بر دوش بکشیم و اندکی بار آنان را سبک کنیم. با کدام سازوکار انسانی و مدیریتی می‌توانستیم به کمک سیاوش و یاری مادرش بیاییم. 

     آیا مسئولان فرهنگی کشور تا این لحظه که زمان از حرکت ایستاده است برنامه‌ای مدون، تدوین کرده‌اند؟ آیا ارزش سرمایه‌های فرهنگی کشور را می‌دانیم؟ آیا می‌دانیم هر سرمایه‌ی انسانی نیاز به مراقبت، سلامت و آرامش دارد؟ آیا از همین امروز سیاوش‌ها را از یاد نخواهیم برد؟ همسران داغدار را چه کسی تسلی خواهد داد؟ در ادامه آینده زندگی بازماندگان چه خواهد شد؟ 

      آیا امشب در نیایشی برای آمرزش روح عبدالحسین پرتوی هنگامی که با آرامش به آسمان نگاه می کنیم، برای خودمان و حسین پرتوی‌ها در سایهٔ تلاش فردا و جبران غفلت‌ها طلب مغفرت می‌کنیم؟ آیا کسانی را که بدون نام ونشان و در غیبت و غفلت ما دلسوزانه با بضاعتی اندک یاری رسانده اند، قدر شناسیم؟ 

      در میان انبوه جمعیت امروز، کسانی ایستاده‌اند و سر به زیر دارند که بدون هیچ چشمداشتی یاری‌رسان نیازمندان جامعه عکاسی ما در تنگناها و دشواری‌ها هستند، در سایهٔ حضور جوانمردان با تدبیر این مرز و بوم آینده‌ای روشن در انتظار همه ما خواهد بود. 

     زندگی پربار، بیماری جانکاه، صبر و بردباری خانواده و غم فراقِ از دست دادن عبدالحسین پرتوی شاید ما را از غفلت به سوی آگاهی رهنمون شود. روحش شاد


سی‌ام اردیبهشت‌ماه یکهزار و سیصد و نود و سه»
انجمن صنفی عکاسان مطبوعاتی ایران
انجمن عکاسان انقلاب و دفاع مقدس
انجمن عکاسان ایران