به مناسبت انتشار کتاب «حکومت ۵۸» نشست نقد و بررسی این کتاب پنجشنبه ۳۰ خرداد ۱۳۹۸ ساعت ۱۸ با حضور بابک احمدی، امیر اثباتی، محمدرضا بهمن پور و مریم زندی در گالری Ag برگزار می‌شود.

کتاب «حکومت ۵۸» دربر دارنده‌ عکس‌های انقلاب از سیزده فروردین ماه ۱۳۵۸ تا بسته شدن دانشگاه‌ها به دلیل انقلاب فرهنگی است. این کتاب را می‌توان جلد دوم کتاب «انقلاب ۵۷» قلمداد کرد که در سال ۱۳۹۲ منتشر شد و در فاصله زمانی کوتاهی به چاپ دوم رسید.

این دو کتاب تصویری متفاوت از رخدادهای انقلابی را ترسیم می‌کند که روایت رسمی‌ای تا پیش از این، رضایت به نمایش آن نداشته است.

مریم زندی، عکاسی که به عکس گرفتن عشق می‌ورزد، با تهیۀ چندین هزار عکس از وقایع و رخدادهای اجتماعی سال‌های انقلاب و پس از آن، عزمی آموختنی و تلاشی ستودنی داشته است. او از معدود عکاسانی است که برای ثبت واقعیت، با امکاناتی محدود و انواع موانع گفتنی و ناگفتنی، کار خود را پیش برده است. آنچه در دو کتاب «انقلاب ۵۷» و «حکومت ۵۸» منعکس شده، تنها بخش کوچکی از عکس‌های کم‌نظیری است که زندی از مهمترین و تأثیرگذارترین رخداد یک سدهٔ اخیر زندگی ایرانیان یعنی انقلاب ایران تهیه کرده است. پیشتاز بودن زندی در ارائه تصاویر در آستانهٔ فراموشی آن دوران، موجب می‌شود تا به یاد بیاوریم این عکاس همچنان عکاسی پیشگام و شجاع در صحنهٔ عکس اجتماعی است.

در مقدمه کتاب آمده است:
از روزی که دوربین عکاسی را به دست گرفتم، سعی کردم حرف‎هایم را با آن بزنم. فهمیدم می‎توانم با آن دنبال سفرها و آرزوهایم بروم و لحظه‎های گذرای زندگی‎ای را ثبت کنم که در حال گذر است و چیزهایی که از دست می‎روند؛ که در تجربه‎ای تلخ در جوانی، این ترس از دست دادن در من ریشه دوانده بود. علاوه بر آن، عکاسی کاری بود که به من هیجان، امید و انرژی می‎داد و آن هیجان و انرژی انباشته، باز با عکاسی به آرامش و رضایت می‎رسید. این چرخه در من تکرار می‎شد و به زندگی‎ام معنا می‎بخشید؛ حسی که برای زنده بودن و زندگی کردن همیشه به آن احتیاج داشته‎ام.

بدیهی است اوایل درک روشنی نسبت به نقش عکاسی در زندگی‎ام نداشتم؛ ولی، به‎تدریج و در طول زمان، درک آن به ضمیر آگاهم سفر کرد و من، آگاهانه، عکاسی را برای ادامۀ بودنم انتخاب کردم.
عکاسی خیابانی، که تجربۀ آن برای من با شروع انقلاب بود، به من نیرو و انگیزۀ زندگی می‎داد. در شروع انقلاب، به دلیل مهم بودن اتفاقی که در حال رخ دادن بود و تازه بودن فضای عکاسی در خیابان‎ها و از مردم، و هماهنگی با روح ماجراجوی من، فکر می‎کردم برای همیشه در خیابان‎ها خواهم ماند و با این نوع عکاسی، جانِ سرکشخو* را آرام خواهم کرد، اما به هر دلیل اینچنین نشد.
در سال‎های ۵۷ و ۵۸ از عکس‎های مربوط به حضور مردم در انقلاب، چهار نمایشگاه برگزار کردم.

– نمایشگاه گروهی، گزارشی از انقلاب در دانشکده هنرهای زیبا، اسفند ۵۷
– نمایشگاه انفرادی، زن در انقلاب ما در سالن وزارت کار، اسفند ۵۷
– نمایشگاه انفرادی یک روز در خانه دکتر مصدق، در سالن وزارت کار، سال ۵۸
– نمایشگاه انفرادی زن همگام انقلاب، باغ فردوس، اردیبهشت ۵۸

تا اواخر سال ۵۸، سعی کردم اتفاقات خیابانی و جامعۀ پس از انقلاب را عکاسی کنم. تا اواسط سال ۵۹ هم مقاومت کردم؛ ولی به‎تدریج محدودیت‎ها و آزارها برای عکاسی در خیابان و تجمعات به حدی شد که نتوانستم ادامه دهم و مجبور شدم برای ادامۀ کارم، به‎تدریج، به عکاسی در مکان‎های سربسته و امن‎تر رو بیاورم و کمکم مجبور شدم به فضاهای بسته کوچ کنم و از سال ۵۹ سرگرم پروژۀ چهره‎ها شدم، اگرچه همان چهره‎ها را هم تا ۹ سال (تا زمانی که مجوز از روی نمایشگاه‎ها برداشته شد) اجازۀ برگزاری نمایشگاه ندادند.
در یکی از دفعاتی که باز عکس‎هایی از چهره‎های ادبی را برای کسب مجوز نمایشگاه به ارشاد فرستاده بودیم، آقای الف. به صاحب گالری پیغام داده بود که به این خانم بگویید چرا عکس اینها را می‎گیرد و چرا برای اینها می‎خواهد تبلیغ کند؟ بگویید برود عکس گل و بلبل بگیرد!
و من، اگرچه یک بار دیگر برای عکاسی به خیابان‎ها رفتم، حالا دیگر مشغول عکس گرفتن از گل‎ و بلبل هستم!

* ابراهیم حقیقی، مجله گذر، شماره ۲، پاییز ۱۳۹۳

زمان نشست: پنجشنبه ۳۰ خرداد ۱۳۹۸ ساعت ۱۸
گالری Ag: خیابان کریم خان، خیابان عضدی جنوبی، شماره ۴۳