کتابعکس «نور زمستانی»، مجموعه عکسهای تورج حمیدیان عکاس فقید است که در ۱۴۴ صفحه با قطع رقعی توسط نشر نظر منتشر شده است.
در مقدمهی کتابعکس نور زمستانی به قلم شهریار توکلی چنین آمده است:
«حالا که عکاسى ما به حدى از بلوغ رسیده که بخواهد به گذشتهاش نگاه کند و به داشتههایش ببالد و هر چیز خارج از سلیقهی روز را بلافاصله با انگهاى فورى از خویش نراند، تجربیات سه دههی پنجاه، شصت و هفتاد حمیدیان در عکاسى طبیعت چه لذتبخش و پرافتخار مینماید. او در دههاى این تجربهها را از سر گذراند که در ایران نوعى عکاسى آزاد، خودانگیخته و هیجانزده (آنچنان که در سنت دهههاى ۱۹۷۰ و ۱۹۶۰ شرق آمریکا متداول بود) میان مراکز دانشگاهى ما رواج داشت. نه انضباط کارىِ او در عکاسى دلپذیر دانشجویان رهااندیش بود، و نه نوجوییهاى فرمال و آوانگاردش مقبول عکاسان منظرهنگار سنتى. او میانهی این دو گروه ایستاد و مداوم کار کرد؛ بی آنکه بهدرستى شناخته، دیده و محبوب شود. تجربیات تصویرى حمیدیان در دهههاى شصت و هفتاد شمسى و آرامش حاکم بر فضاى عکسهاى او وراى تجربهی واقعِ ما از رخدادهاى اجتماعى پیاپی و روزهاى پرتنش آن سالهاست. پناهبردنش به طبیعت و حضور آرام او، دلبستگى انگیزهبخش و اعتماد عمیقش به آنچه انجام میداد، موجب شد تا عکسهایش کیفیتى «تماشایى» و «مثالزدنى» بیابد.
او متعلق به سنتى در عکاسى است که عکس را قائم به کیفیتهاى بصریاش میداند. نمایندهی شایستهاى براى سنت عکاسان Fine Art متکى بر کیفیت چاپ (Print). تمایل او به اجراى دقیق و تمیز فنى و جستوجوهاى تکنیکی (که شاید از آموزههاى معماریاش نشئت میگیرد) موجب شده تا، از میان گونههاى عکاسى، بیشتر به عکاسى طبیعت (سنت کرانههاى غربى آمریکا) نزدیک شودـ جایى که نوآورى و خلاقیت، همبستهی کمال در تکنیک و اجراست. با آنکه در کارش گاهى اشارات مستقیم، همراه با اداى احترام، به نمونههاى شاخص آن نوع عکاسى دیده میشود (عکس صفحهی ۲۷ که یادآور ماه و گورستان هرناندز اثر اَنسل اَدمز است)، اما کارنامهی تصویرى او حکایت از جستوجویى شخصى و منحصربهفرد، در میان گرایشهای مختلف عکاسی طبیعت دارد. تورج حمیدیان در جستوجوی رسیدن به بیانی شخصی در عکاسی طبیعت – آن هم در زمانهای که در ایران تعریفی برای عکس طبیعت جز منظرهپردازی و ایرانشناسی وجود نداشته – با اصرار سعی دارد از منظرهنگاری مرسوم، عظمتنمایی و تلاش در انتقال حس حضور در صحنه فاصله بگیرد تا بینندهاش را با دنیای بازآفریده شده بر سطح کاغذ عکاسی روبرو کند؛ دنیایی تخت و مسطح که بنا به خواست هنرمند در تقلیل حجم و پرسپکتیو صحنه، خصلت دو بعدی آن نیز افزایش داشته است. عکسهای او در غیاب موضوعات مهم گفته شده، چیزی نیست جز جزئیات تماشایی: جزئیات و عناصری طبیعی که در پهنهی تصویر دیگر یادآوریهای آشنای خود را ندارند. در چارچوب عکاسى او، این روابط ظریف بصرى است که تمام توجه را به خود جلب میکند و عکاس همهی تلاش و توان تکنیکیاش را صرف میکند تا قدر این ظرایف مستتر در صحنهاش را بهجا آورد. براى حمیدیان این «تصویر» است که همهچیز را پیش میبرد؛ و در تصویر او، این «نور» است که حیاتیترین ابزار بهشمار میرود.
نورهاى سَبُکِ زمستانى و پاییزى که روى کل عکسها مینشیند تا مرز قاطع و خطى میان چیزها را از بین ببرد، همهچیز را سیالانه در هم حرکت میدهد و انرژیهایشان را به هم منتشر میکند. در این جابهجایى مدام رنگمایهها و سایهها و بافتها، تعیّن چیزهاى آشنا از بین میرود؛ بهطورىکه دیگر فرقى نمیکند که ما در صحنه شاهد چه چیزى هستیم: این که دامنهی برف روى دیوارهی یک کوه نشسته (ص۲۳) یا روى یک دیوار خراب کاهگلی (ص۱۵). تمایل به انتزاع، سلیقهی مینیمالیستى در ترکیببندى، دورى از حشو و زوائد، و تمایل به اجراى هندسهای مختصر و ایدهآل در تصویر از ویژگیها و علاقمندیهایى است که عکاس در پی آن بوده و به نظر میرسد در نماهاى دور بهتر به نتیجه رسیده است.
حمیدیان در نماهاى لانگ شات عمدتاً بهتر عمل کرده و موفق شده خواستههاى شخصیاش را در اوج قدرت و لذت به اجرا بگذارد. دقت او در انتخاب لوکیشن و نور مناسب براى رسیدن به گسترهاى سبک، که در آن شکلهاى متفرق و پراکندهی درون صحنه در سیلانى بیوزن و بیوقفه بهسوى یکدیگر شناور باشند (ص ۲۹)، با نهایت وسواس و مهارت صورت گرفته تا به خلق استتیکى محکم و درخشان بینجامد. اما عکاس، در نماهاى نزدیک، در تلاش براى رسیدن به چنین توفیقى و براى تقطیع و شکستن صحنه به اجزاء متفرق، گاه، بنا به ضرورت، متوسل به نورهاى شدید و سایههاى تندى میشود که، با از دست رفتن اتمسفر سبک دیگر آثارش، اغلب نتیجهی خیرهکنندهاى در بر نداشته است. وضوح و صراحت بیش از حد این صحنهها به ترتیبى است که عکس همهی ابعادش را یکجا رو کرده و چیزى را درون خود پنهان نمیکند. با آنکه در همین گروه عکسهاى نماهاى نزدیک میتوان به نمونههاى استثناء و موفقى نیز اشاره کرد (ص ۱۷)، اما در کل بهنظر میرسد که هرچه حمیدیان از صحنههایش فاصله میگیرد، کنترلش بر تصویر بیشتر میشود. عکس (شماره ۱۱) شاهد خوبی است: تنها از مسیر «پیش تجسم» (تکنیک آشناى ژانر عکاس طبیعت) است که میتوان در واکنشى استعلایى، در فاصلهاى بسیار دور، روبهروى این تپههاى پرسروصداى موتورسوارى ایستاد و موسیقى خاکسترى صحنه را دید و شنید و درک کرد و نمایش داد.
چشماندازهاى او، که اغلب عادیاند و شکوهمندى قابل توجه و جلوهنمایانه ندارند، حکایت از دنیاى همگنى دارند که همهچیز در کنار هم و از جنس هم و مرتبط به هم است. همشکلیِ چیزها معانى کلامى و واژگانیشان را از بین میبرد: ابر، دود، جاده، رودخانه، نور، صخره، ابر، کوه، برف، بخار، سایه و… همه یک چیزند. حمیدیان کل عکاسى را، بدون جهت و گرایش خاصى، عاشقانه دوست دارد. تجربههاى مختلف این رسانه را دنبال میکند و هر جلوه و درخشش شریفى را، در هر دورهاى که باشد، محترم و مغتنم میداند. در حافظهی حیرتانگیزش هیچ تصویرى گم نمیشود. اشراف قابل توجه او بر اقسام هنرها (معمارى، عکاسى، سینما، کارتون، ادبیات، نقاشى) از او هنرمندى ساخته که، نسبت به موقعیت هنرمندانهاش و آثارى که پدید میآورد، آگاهى کامل دارد. او، در تمام طول سالهاى حرفهایاش، گونههاى مختلف عکاسى (و تصویر) را تجربه کرده، اما این تنوع بیشمار، هیچگاه باعث نشده تا روال یکدست کارش که بدنهی اصلى آثار عکاسانهاش را شکل میدهد از مسیر مشخصش جدا شود. او میداند که کیست، چه میخواهد و کجا ایستاده. خودش را بدهکار کسى یا جریانى نمیداند و نگران راههاى نرفته نیست. در تصاویرش، که قرار است آینهی باورهایش باشد، ذرهاى نشان از تردید، دودلى، تجربهگرى گنگ و وسوسهی ورود به فضاهاى ناآشنا نمییابیم. عکاسى او در چارچوب نظمى مشخص، و تقریباً لایتغیر، شکل میگیرد و جلو میرود.
جزئیات تکنیکى دقیقى که عکاس، با شور و حوصله، رعایت میکند (استفاده از دوربین ۳۵مم و سعى در نزدیکسازى تجربهی آن به کنترلهاى دقیق در روش زون سیستم با دوربین قطع بزرگ، انتخاب شرایط نورى خاص، تعمد در نوردهى حداقل (under expose) و جبران رنگمایهها در افزایش زمان ظهور بهمنظور رسیدن به وضوح بالاتر، اجراى چاپهاى دقیق، و عرضهی تمیز عکس با رعایت استانداردهاى کیفى جهانى) باعث میشود که کل فرایند عکاسیاش با نوعى آداب شخصى و خاص همراه باشدـ آدابى که هم عکس را براى عکاسش عزیزتر میکند و هم طعم تجربهاش را براى ما خوشتر. کسانى که در سیستم آنالوگ عکاسى کردهاند و نگاتیوهایشان را در تاریکخانههاى شخصى چاپ کردهاند، میدانند که سپرى کردن وقت زیاد در آن فضاى تاریک و تنها و سروکله زدن با یک نگاتیو بخصوص و پروراندن رنگمایههاى آن تا رسیدن به ایدهآل دلخواه طى آزمون و خطاهاى متعدد، هنرمند را آرام آرام به اثرش و به کل جزئیات درون اثرش و به تکتک عناصر و موضوعات داخل اثرش نزدیکتر و دلبستهتر میکند.
عالم هنرى حمیدیان دفعتاً و بهشتاب شکل نگرفته است. او دنیا را با سرعت زیاد و الزام در انجام پروژههاى متعدد تجربه نمیکند. این تصاویر بازتاب عالمی درونی است که با تأنى و لذت، ذرهذره و روزبهروز در جان هنرمندش شکل گرفته و قاعده پذیرفته. او، با ادعایى دلپذیر، در این حوزه باورهایى دارد که برآمده از نوع زندگى اوست نه حاصل ضرورتهاى پیرامونیاش. ریتم عکسهاى اوـ از تکوین سلیقه تا نمایش و چاپ مجموعه، آن هم پس از سى سال تجربهی مدامـ آرامتر از آنى است که نگاه شتابزدهی گالریگردهاى حریص امروز را آناً درگیر خود کند. شاید ما باید لحظهاى سرعت طبیعىشدهی عکس دیدنهایمان راـ که حاصل فوران تصویرى این روز و روزگار استـ کنار بگذاریم، لحظهاى بایستیم و با آرامش، ریتم خودمان را با سرعت این عکاس همراه کنیم تا بتوانیم درستتر و بهتر درکش کنیم. کتاب حاضر، که شاید براى سلیقهی امروز کمى دیرهنگام به نظر بیاید، از منش و آدابى خاص تراویده و تماشایش نیز همان را طلب میکند. ادای این آداب، لذتبخش و دریادماندنى است.»
تورج حمیدیان در ۲۱ خرداد ۱۳۲۱ در قزوین متولد شد. تحصیلات ابتدایی را در قزوین گذراند و در سال ۱۳۳۹ وارد دانشگاه تهران، دانشکدهی هنرهای زیبا شد و تحصیل در رشتهی نقاشی را آغاز کرد؛ اما یک سال بعد تغییر رشته داد و در همان دانشکده تحصیل در رشتهی معماری را ادامه داد. وی در سال ۱۳۴۷ با مدرک کارشناسیارشد معماری فارغالتحصیل شد. حمیدیان طی سالهای ۱۳۶۷ تا ۱۳۸۶ در دانشگاه هنر، عکاسی معماری، عکاسی تبلیغات، عکاسی طبیعت، آشنایی با هنرهای سنتی را تدریس میکرد. همچنین برپایی دو نمایشگاه انفرادی در سالهای ۱۳۷۰ و ۱۳۷۳ در گالری گلستان در کارنامه هنری او به ثبت رسید است. تورج حمیدیان ۲۸ تیر ۱۳۹۰ چشم از جهان فروبست.
چاپ اول کتابعکس نور زمستانی با شابک: ۹۷۸۶۰۰۱۵۲۳۰۴۵ در قطع رقعی با جلد شومیز در ۱۴۴ صفحه منتشر شده است و برای تهیه کتاب ضمن مراجعه به کتابفروشیها میتوانید با مراجعه به سایت نشر نظر آن را به مبلغ ۳۳۰ هزار تومان تهیه کنید.

