059889.jpg

درباره رابرت فرانک

ترجمه: نیکى محجوب



رابرت فرانک در سفرى به آمریکا عکس هایى بسیار حرفه اى از وضعیت بدون تغییر و راکد آمریکا را به تصویر کشیده است. جف دایر در مورد عکاسى فرانک مى گوید: شیوه عکاسى اش به یک شکل نیست.
هیچ چیزى نیست که بتواند از دست رابرت فرانک فرار کند و او همه نوع تصویرى را به اشکال مختلف به تصویر درمى آورد. هوش و نخبگى این هنرمند در عکاسى توسط مردمى که تاکنون اسم او را نشنیده اند و کتاب راهنماى آمریکا (The Americans) را ندیده اند، هم احساس مى شود. کتاب راهنماى وى بخشى از بیش از نیم قرن تکاپوى وى در عرصه عکاسى در این قاره است.
فیلیپ راس در مورد کتاب وى مى گوید: بخش قابل توجه این کتاب تاثیر موفقیت هاى زودهنگام، شرح مشکلات، استعفاها و… است.
اما این هنرمند پیش از اینکه عاشق این هنر شود با عکاسى خداحافظى کرد و یا شاید از عواقب کتابش نگران بود.
فرانک در سال ۱۹۴۲ در زوریخ متولد شد. او در اواخر سنین نوجوانى و اوایل ۲۰ سالگى تعداد بسیار زیادى عکس از سوئیس گرفته بود. اولین سفرش به آمریکا در سال ۱۹۴۷ انجام شد، که به عنوان عکاس مدل در هارپر بازار استخدام شد. وى شیوه کارش را تغییر داد و به پرو و بولیوى براى عکاسى سفر کرد. در خلال سال هاى بعد او در بین اروپا و آمریکا در حرکت بود. در سال ۱۹۵۳ واکرا ایوانز با فرانک ملاقات کرد. ایوانز نیز کتاب عکس هاى آمریکا را در سال ۱۹۳۸ به چاپ رساند.
این دو هنرمند سپس سفرى را با یکدیگر آغاز کردند. ایوانز از فرانک در یکى از همین سفرها خواست تا ماشین را نگه دارد و قدم بزنند تا فردا خورشید که در وضعیت و حالت طبیعى طلوع کرد، مجدداً فعالیت هنریشان را آغاز کنند.با تشویق هاى ایوانز، فرانک براى فعالیت در گاگینهام درخواست داد و شروع به سفر در آمریکا براى پروژه عکاسى اش کرد. اینکه چگونه شهرنشینى در این کشور متولد شده و گسترش پیدا کرد، فرانک پس از ازدواج و به همراه دو فرزندش نیز این پروژه را ادامه داد تا به انتها رسید.براساس مقدمه اى که جک کیوراک بر کتاب فرانک نوشته، این هنرمند ۴۸ ایالت مختلف در آمریکا را با ماشین قدیمى اش پشت سر گذاشته و براساس آموزش ایوانز، در برخى مواقع در حین سفرش ماشین را جایى پارک کرده و تا فردا صبح هنگام طلوع خورشید و نور مناسب منتظر شده است.
فرانک مى گوید: دیدن اشیاى راکد را دوست دارم، اشیایى نیز که به هر نوع حرکت داده مى شوند و عکس هایم از این اجسام به گونه اى است که انگار آنها مجبور به حرکتند.
در عکس هاى فرانک تنها دوربینى را مى بینید که موفق شده زمان را متوقف کند.
خیابانى با چراغ نئون در دو طرف خانه هایى که فاصله اى بین صفحات مختلف عکس هستند، عکس هایى از داخل پنجره هتل با ته مونتانا، درهاى بسته شده آسانسور و در عکس بعد دقیقاً احساس مى شود شاتر باز و بسته شده و شهر دیگرى به تصویر در مى آید.
در اثر حمایت هاى ایوانز، فرانک سنت ها و باور هاى مختلفى را تجربه کرد که در ابتدا نمى توانست آن را براى کتابش استفاده کند.
فعالیت جدید فرانک همزمان با نوآورى اوانته کالمن (موزیسین) بود. در سال ۱۹۵۰ کالمن توانست انقلابى در موسیقى جاز ایجاد کند و در همان سال ها فرانک کتاب تصویر فرانسه را به شکل نو به چاپ رساند.
مریم وندرس معتقد است فرانک تصاویر را از جوانب دیگر غیر از چشم و بیشتر با حس به تصویر مى کشد.
فرانک در «آمریکا ۹۱» (پروژه اى از همین کتاب) را به تصویر کشیده، مردمى در یک جاده در آیداهو بر یک ماشین سوارند.
شاید این کتاب نتواند تغییراتى را که ایوانز و لانگ در دهه ۳۰ در کتاب هایشان به تصویر کشیده اند، نمایان کند، اما خود به نوعى یک تضاد را در طول دوران عکاسى فرانک به تصویر درآورده است.
فرانک در مورد انتقاد هایى که به کتابش شده مى گوید: در هر حال دیدن بهتر از گفتن است.
فرانک نیز مانند لانگ و ایوانز به همان نقاط سفر کرده اما شیوه عکاسى و تصویربردارى از محیط و اشیا کاملاً متفاوت است.
دیانا آربوس در مورد عکس هاى فرانک مى گوید: عکس هاى فرانک یک خلأ دارد، این خلأ منفى نیست. منظور من آن است که این هنرمند کاملاً وضعیت را به تصویر مى کشد.
گرمى وینگارد که در سال ۱۹۶۴ عکاسى مى کرده در مورد تصویر یک پمپ گاز در نیومکزیکو از کتاب فرانک مى گوید: «پنج تصویر در کنار هم نشان دهنده یک پمپ گاز است که در هر عکس یک لغت به تصویر کشیده شده و در کنار هم به معنى نجات (Save) است.
وینگارد مى گوید: این عکس هیچ احساس رمانتیکى در مخاطب ایجاد نمى کند این عکس هیچ نشانى از زندگى ندارد، نه خانه اى، نه پنجره اى، نه ماشینى و تنها لغت نجات در این عکس ها ذهن را مشغول مى کند.
شاید فرانک از نظر حرفه اى عکس هاى قابل توجهى نگیرد، اما تصور افراد را در مورد نحوه عکاسى تغییر مى دهد.

منبع: نیویورک تایمز

روزنامه شرق، ۳آبان ۱۳۸۳، شماره ۳۲۳