آزاده عصاران



082239.jpg

روزانه صحنه هاى تاثیرگذار زیادى را مى بینیم که اگر واقعاً عکاس باشیم در ثبت آن لحظه درنگ نخواهیم کرد. عکاسى از مسائل معنوى و مواردى که ذاتاً به روح و درون آدم ها برمى گردد، نه تنها کار سختى است بلکه اگر ذره اى اشتباه کنیم تصویر دلنشینى نخواهیم داشت.
تایم در یکى از شماره هاى ۲۰۰۴ به بحث ایمان و نگرش مردم به ایمان پرداخت و عکس هایى را انتخاب کرد که آرامش و زیبایى حاکم بر آنها روح بیننده را دگرگون مى کرد. جاک فیزتیک یکى از آن عکاسانى است که در گردآورى این مجموعه به تایم کمک کرد. او با پس زمینه مذهبى و دیدگاه شخصى اش به مسئله مذهب تا به حال عکس هاى زیادى در این زمینه گرفته که معمولاً جوایز مختلفى را نصیبش کرده است. جاک در سال ۱۹۶۲ در کالیفرنیا به دنیا آمد و به دلیل شغل پدرش در سازمان ملل بیشتر کودکى اش را در ویتنام و آمریکاى لاتین گذراند. او بیش از ۱۵ سال است که به عنوان عکاس خبرى مشغول به کار است. زمانى که دانشجوى عکاسى در دانشگاه ایالت اوهایو بود کارش را با خبرگزارى AP آغاز مى کند و با فارغ التحصیل شدن بلافاصله در چند روزنامه در فلوریدا و اوهایو به عنوان عکاس کار مى کند و بعد از مدتى به اروپا مى رود و به عنوان عکاس آزاد با مجلات و نشریات مختلفى مثل پاریس مچ، تایم، نیوزویک، بیزینس ویک، پیپل، نیویورک تایمز، یواس اى تودى و چند خبرگزارى همکارى مى کند. او معتقد است: «بهتر است همیشه در راه باشى تا این که به مقصد برسى!»
جاک به این معروف است که لحظه ها را زنده نگه مى دارد؛ در صحنه هاى کشتار فلسطینیان، حضور پاپ ژان پل دوم در کوبا، مرگ و زندگى در هائیتى، زندگى بودائیان در نپال و هیمالیا، دیدار با دالایى لاما و مادر ترزا در هند. او همیشه اول از همه جلو رفته و عکس هاى او در صدر عکس هاى نشریات بین المللى قرار گرفته است. او مى گوید: «خیلى از عکس هاى مورد علاقه من آنهایى هستند که در طول کارهاى معمولى ام گرفته ام. همه عکاسان باید به سادگى تهیه نان و کره عکس تولید کنند و بتوانند توى آستین شان کلى عکس داشته باشند تا در مواقع خاص به درد روزنامه ها بخورد. این قشنگ ترین بخش کار یک عکاس است که خارج از وظایف روزانه اش عکس تولید کند، آن هم در کمترین زمان ممکن .» یکى از عکس هاى او برایش شهرت زیادى را به ارمغان آورد. او ماموریت داشت تا از خانه اى که در یکى از شهرهاى اطراف در آتش مى سوخت عکاسى کند. او به محض اینکه رسید متوجه شد آتش تحت کنترل درآمده ولى یک مشکل وجود داشت؛ یکى از بچه ها فریاد مى زد که سگ هاى کوچکش در آتش مانده اند و مى خواست به محل برگردد تا نجاتشان دهد. بالاخره توله سگ ها پیدا شدند ولى خیلى دیر. آنها بر اثر دود خفه شده بودند. دختر بچه با صورتى خیس از اشک یکى از آنها را در آغوش گرفت. جاک لحظه اى درنگ کرد. زمان سختى بود. او تحت تاثیر احساسات زیباى دختر بچه شک داشت. ولى ناگهان کلیک کرد. اما پدر و مادر و همسایه ها از این کار او به شدت عصبانى شدند و بر سرش فریاد کشیدند که تنهایشان بگذارد. روز بعد عکس او در نشریه تریبون چاپ شد و ساعتى نگذشت که در میان شبکه هاى تلویزیونى و کانال هاى مختلف نشان داده شد. این عکس به دلیل نشان دادن حاشیه اى قوى از یک آتش سوزى عظیم هم از نظر زیبایى شناسى و هم دید عکاس بیش از همه عکس هایى که آن شب از حمله هاى شعله آتش به ساختمان گرفته شده بود، تاثیر گذاشت. همان زمان سیل کمک هاى مردمى و غذا و لباس براى کسانى که در آن خانه زندگى مى کردند فرستاده شد. جاک در این مورد مى گوید: «عکاسى خبرى یک شمشیر دولبه است. از یک طرف متهم به این هستى که به عنوان عکاس به خلوت شخصى افراد تجاوز مى کنى و از سوى دیگر این احساس وجود دارد که کار خوبى انجام مى دهى که به مردم نشان مى دهى جزئیات را ببینند و با مشکلات و سختى هایى که گاهى به راحتى از آنها عبور مى کنند، نوع دیگرى نگاه کنند. این چیزى است که به من انرژى مى دهد تا به کارم جدى تر ادامه دهم.» یکى دیگر از عکس هاى تاثیرگذار او مربوط به زمانى است که یک هلى کوپتر در فلوریدا سقوط کرد و او اولین کسى بود که تقریباً همزمان با این حادثه عکاسى کرد. جاک از میان کشورهایى که براى عکاسى در آنها مدتى زندگى کرده، نپال را یکى از مقدس ترین مکان ها مى داند: «مدتى در معابد آنها زندگى کردم. بیشترین چیزى که آنجا دیدم سوزاندن مرده هایى بود که با مراسم مقدس کردن آنها همراه بود. مردم خیلى خوب و از صمیم قلب پذیرفته اند که کسى که مى میرد نزد خدا مى رود و کاملاً زنده است. آنها مراسم عجیبى براى غسل و سوزاندن مردگان خود دارند. من پدرى را دیدم که با دست هاى خودش و در کمال اطمینان جسد دخترش را آتش زد و ایستاد و خاکستر شدنش را نگاه کرد. این یعنى ایمان !» او عکس هاى فراوانى از دالایى لاما گرفته و در مورد اعتقادات بودایى اش گزارشى تهیه کرده: «باورمان نمى شد که یک ساعت و نیم در خانه اش نشستیم و حرف زدیم. او یک مرد واقعى است که همه زندگى اش را در راه اعتقاداتش گذاشته.»
جاک مى گوید: «اگر کارى که مى کنى با اعتقاداتت هماهنگ باشد یا چیزى باشد که در جهت تفکرات خودت به آنها مى رسى و عکس مى گیرى مسلماً دلنشین خواهد بود که احساس کنى کارت را درست انجام داده اى. ولى همیشه این مورد رعایت نمى شود. گاهى مجبورى براى عکاسى به جنگ بروى یا در میان غیرنظامیان خشمگین بچرخى و عکس بگیرى. با این همه فکر مى کنم شخصیت خیلى از عکاسان شبیه هم باشد و بیشتر آنها پشت دوربین راحت تر باشند.» جاک معتقد است: «فرقى نمى کند که به عنوان عکاس خبرى از چه چیزى عکس مى گیرى فقط باید حرف تازه اى داشته باشى و در پس زمینه ذهنت این سئوال را داشته باشى که دلیلت از گرفتن این عکس چیست؟ در این صورت هم به روح خودت و هم سوژه نزدیک تر خواهى بود.»


روزنامه شرق،۲۷ دی ۱۳۸۳، سال دوم، شماره ۳۹۲