016146.jpg
آلن فیوئر – ترجمه مازیار فکری ارشاد

ایزایا اوونز در حال صاف کردن چین و چروک لباس های جسدی ایستاده درون یک تابوت می گوید: «چیزی کریه تر از مرگ وجود ندارد. مرگ پدیده بی رحمی است.»اوونز که یک متصدی کفن و دفن در منطقه هارلم نیویورک است می گوید: «آدم ها با مرگ وقارشان را از دست می دهند، اما وقتی به اینجا می آیند باوقار می شوند.» او در مرکز کفن و دفنی در تقاطع خیابان های لناکس و صدوبیست و یکم کار می کند. پیش از او این مرکز را جیمز پترسون سی و هفت ساله اداره می کرد که اکنون با پیراهن و شماره کوبی برایانت (بازیکن مشهور تیم بسکتبال لس آنجلس لیکرز) درون یک تابوت قرار گرفته است.

یک دوربین دیردورف بالای تابوت روی یک نردبان نصب شده و عکاسی به نام الیزابت هیرت شاتر را می فشارد. در این حین اوونز با کمی فاصله در کنار تابوت ایستاده و با ترس به این اثر هنری از جهانی دیگر نگاه می کند. ممکن است مرگ زشت باشد، اما قطعاً عکاسی از آن خیلی ناخوشایند به نظر نمی رسد. اوونز پنجاه و سه ساله سی سال است که به عنوان نماینده تعمیدی کلیسا به کار کفن و دفن مشغول است. اما در آخرین سال بازنشستگی اجازه داد عکاس معروفی چون خانم هیرت، برای پروژه کتاب مصوری به نام مردگان هارلم از جسدها عکاسی کند.

عکس های الیزابت هیرت از مردگان قابل لمس، احساس گرا و ستایش گرند. نگاه او به اجساد عکس هایش روی کرختی و بی حالی گوشت بدن انسان تاکید ندارد. بلکه به دنبال یافتن هویتی زنده و قابل لمس، پشت نقاب مرگ است. البته اگر این نقاب توسط جادوگر مرده شوی خانه یعنی ایزایا اوونز طراحی شده باشد، در کیفیت هنری عکس ها موثر است. اوست که مرده ها را شیک و پیک می کند. حتی برای زنانی که سرطان سینه داشته اند، سینه های مصنوعی نصب می کند. خود او این کار، یعنی آماده سازی بدن و ظاهر مردگان را با کار متصدیان موفق گریم و چهره پردازی هالیوود مقایسه می کند.هیرت درباره عکس های خود می گوید: «چیزی که در این پروژه عکاسی من را به وجد می آورد، برداشت های هنری از دنیای مردگان است.» عکس های هیرت در کلکسیون دائمی موزه هنری متروپولیتن نگاهداری خواهد شد.هیرت سال گذشته با خواندن مقاله ای در نیویورک تایمز درباره اوونز با او آشنا شد. او تاکنون بیش از سی عکس از جسدهای طراحی شده توسط اوونز گرفته و قصد دارد با افزودن ده یا بیست عکس دیگر به این مجموعه، نمایشگاهی احتمالاً در موزه متروپولیتن برگزار کند. هیرت در روند کار خود فرورفته و ناپایداری انسانی و فناپذیری را تجربه می کند. وقتی جسدی به مرکز وارد می شود اوونز با بستگان آن جسد تماس برقرار می کند و نظرشان را درباره عکاسی از مرده آنها جویا می شود.

در صورت موافقت آنها، به هیرت تلفن می زند و او به سرعت خود را می رساند. در این زمان اوونز کار چهره پردازی و طراحی لباس خود را تکمیل می کند و هیرت از آنها عکس می گیرد.او عکاسی از مرده های اوونز را بی شباهت به عکاسی از زنده ها نمی داند. «وقتی از آنها عکس می گیرم اصلاً حواسم نیست که آنها مرده اند. یک بار اتفاق تکان دهنده ای رخ داد. وقتی عکس را از درون محلول ظهور بیرون آوردم یک هاله انسانی مثل یک روح در کنار جسد قرار داشت. وحشت کرده بودم و احساس می کردم از کسی که واقعاً آنجا نبود عکس گرفته ام.» اندیشه هیرت کمی با نگره هنری پرتره سازان تفاوت دارد. آخرین پروژه او در کتابی با عنوان خفتگان به چاپ خواهد رسید. او در این پروژه ها از اجساد به صورت برهنه عکاسی کرده است. «من به مردگان در عکس هایم علاقه مند می شوم. حتی با این که می دانم آنها هیچ حسی ندارند. اما وقتی یاد یکی شان می افتم…» این جا هیرت سکوت می کند و سرتکان می دهد. قبل از شروع پروژه هیرت اطلاعات اندکی درباره زندگی در محله هارلم داشت، اما در زمان عکاسی با زندگی و آدم های آنجا نیز آشنا شد. «البته هارلم خیلی تغییر کرده است.

در واقع من از گذشته هارلم عکس می گیرم. تمام این مردم با زندگی جنوب شهری شان، وابستگی شان به کلیسا و لباس های خاص شان. بیست سال دیگر این گونه زندگی وجود نخواهد داشت. اغلب خانواده های درگذشتگان هم خوشحال می شوند عکس مجانی از مرده خود در لباس و ظاهر مرتب داشته باشند.»«این عکس کمک می کند تا فقدان او را کمتر حس کنم.» این گفته ونه است که شوهرش پرستون سال گذشته درون یکی از این تابوت ها برای هیرت ژست گرفت تا عکس اش برداشته شود.
منبع: نیویورک تایمز

روزنامه شرق، ۱۳ اسفند ۱۳۸۲، سال اول، شماره ۱۴۲