اختصاصی «سایت عکاسی» – وقتی به لبخند زیبا و درخشان آیرونینگ بورد سم و انگشت‌های رقصانش بر روی کیبورد چشم می‌دوزیم، شاید اصلاً حواسمان به این نباشد که بالای سر او مردی خود را کنار یک سه‌پایه چهارمتری نگه داشته، دوربین قطع بزرگش را بر او نشانه رفته و منتظر روشن شدن استروب است. و این درست‌‌ همان چیزی است که تیموتی دافی می‌خواهد. دافی می‌گوید «هدفم این است که خودم به نوعی از این تجربه محو شوم و در نتیجه هنگامی که به عکس نگاه می‌کنید تنها شما آنجا باشید و هنرمند.» 

   برای مدتی دراز، این سوژه‌های او بود که محو بودند. آنان موزیسین‌های روتس (Roots: موسیقی فولکلور آمریکا) هستند، موزیسین‌هایی که دهه‌ها بود خیلی‌هاشان «بین مردم خود نادیده گرفته شده بودند». این امر دافی را بر آن داشت تا قدمی برای آنان بردارد. او در سال ۱۹۹۴ بنیاد کمک به خالقان موسیقی (Music Maker Relief Foundation) را تأسیس کرد، که آنان را در تأمین هزینه‌های اساسی زندگی و همچنین پیشرفت و توسعهٔ شغلی یاری می‌دهد. این بنیاد با کمک به موزیسین‌های روتس، که تاریخ حی و حاضر و شالودهٔ موسیقی آمریکا هستند، از آثار آنان نیز نگهداری کرده است. 

   دافی می‌پرسد «چه باید کرد تا این افرادِ نادیده دیده شوند؟ چه باید کرد تا آنان با احترام دیده شوند و چطور می‌توان آن‌ها را آنطور که باید تکریم کرد؟» پرتره‌های این هنرمندان (که با فرایند تین تایپ* خلق شده‌اند) بخش عمدهٔ کتاب «Blue» را تشکیل می‌دهند. او می‌گوید از جوانی عکاسی می‌کرده، اما این نخستین تلاش حرفه‌ای او در آفرینش اثر هنری است. با وجود این، انگیزهٔ اولیهٔ او (معرفی هنرمندان سنتی) تغییری نکرده است.
 


آیرونینگ بورد سم. هیلزبورو در ایالت کارولینای شمالی. ۲۰۱۴ (تیموتی دافی)
 

   او می‌گوید «می‌خواستم تمام تمرکزم را روی خودِ هنرمندم بگذارم و روی اینکه چطور می‌توانم این افراد کاملاً ناشناخته را به مردم بشناسانم و نشان دهم دیدار با آنان چقدر برایم اهمیت دارد.» او برای ثبت این موزیسین‌های کلاسیک، یک فرایند کلاسیک را به خود آموخت. اگر می‌خواست از آنان عکس دیجیتالی یا فیلمی بگیرد در انت‌ها باید تصاویر مطلوبش را از بین ده‌ها فریم، اگر نگوییم صد‌ها، انتخاب می‌کرد. اما با تین تایپ بین سه تا هفت تصویر به دست می‌آورد. او همچنین مجبور شد عکاسی با استروب را به خود آموزش دهد زیرا اکثر سوژه‌هایش شب را ترجیح می‌دادند. البته به گفته او بعضی از سوژه‌ها طاقت فلاش کورکننده۳۰هزار واتی را نداشتند. آن‌ها فقط یک بار می‌نشستند و می‌گفتند «کافیه» و اجازهٔ عکس‌های بعدی را نمی‌دادند. 

   با خود می‌خندد: «فقط می‌شد دعا کرد آن یک عکس خوب از آب دربیاید.» گاهی ساختن تنها یک عکس معطلی‌های درازی دارد. 

   او می‌گوید «وقتی دوستانم را می‌آورم تا از آنان پرتره بگیرم، ممکن است سه ساعت کار کنیم تا شاید چهار عکس بگیریم. بنابراین تمرکز عمیقی روی یکایک تصاویر دارم، و نور‌پردازی و رابطهٔ خودم با هنرمند را بسیار بررسی می‌کنم.» 
 


دکتر دیکسون. هیلزبورو در ایالت کارولینای شمالی. ۲۰۱۳ (تیموتی دافی) 
 

   آن لحظات برای دافی همان‌قدر مهم است که فرایند پرزحمت و اغلب حساسِ ظاهر کردن یک تین‌تایپ. چیزی که همکلاسی‌های دبیرستانش در زنگ هنر به طعنه آن را «تصادف خجسته» نامیده بودند، رفته‌رفته برایش به یک هدف تبدیل شده بود. دمای هوا در روز عکاسی، زمان سپری شده از آماده کردن کلودیون تا گرفتن عکس، زمان سپری شده از گرفتن عکس تا ظهور، همهٔ این عوامل می‌توانند نتیجهٔ نهایی را تغییر دهند. حتی در آخرین مرحله یعنی جلا دادن، هنوز احتمالش هست که حاصل کارتان تغییر یابد، مثل پرترهٔ دکتر دیکسون که در آن سازدهنی‌اش را بین انگشتانش گرفته. پیش از گرفتن عکس، دافی یک کلگی فلاش را پشت دیکسون قرار داده بود تا ماه را شبیه‌سازی کند، اما پس از ظهور، یک هالهٔ اثیری ناخواسته نیز گرد شانهٔ دیکسون پدیدار شد و حس و حالی رمزآلود به صحنه بخشید. «اوایل واقعاً کمی از این موضوع نگران می‌شوید، اما کم‌کم آن را می‌پذیرید و امید می‌بندید که این فرایند به نتیجهٔ جالبی ختم شود و باید بگویم از هر ده مورد هشت تایش بی‌اندازه زیبا از کار درمی‌آید.»
 


ادی تاینر. آگوستا در ایالت جرجیا. ۲۰۱۵ (تیموتی دافی)
 

   «Blue» یک کتاب است، لااقل در شکل ظاهری‌اش. ولی در حقیقت نمایشگاهی است از قریب به ۱۵۰ سال تاریخ موسیقی که در چهره‌ها و ساز‌ها و زبان بدن مردان و زنانِ درون صفحاتش انعکاس یافته است: دیو مک‌گرو که به صورت روزمزد میوه‌چینی می‌کند و غروب‌ها موسیقی می‌سازد. کاپیتان لوک که کودکی‌اش را به جابجا کردن مواد بازیافتی در کارولینای جنوبی گذراند و نهایتاً از صدای سنگین و باریتون طبیعی‌اش برای تسلط بر کانتری بلوز استفاده کرد. آلجیا مِی هینتون که مادرش در اوقات فراغت از کار مزرعه به او موسیقی یاد داد؛ او برای تأمین معاش فرزندان خودش نیز‌‌ همان شیوه را در پیش گرفت و در کنار کار در مزرعه، موسیقی‌اش را زنده نگه داشت و به نسل بعد از خود سپرد. فریمن واینز که سازندهٔ خودآموختهٔ ساز است و آن‌ها را با مصالح دم دستی می‌سازد، مثلاً یک گیتار که آن را از درخت گردوی پیری ساخت که چندین نفر (ازجمله یکیشان در زمان حیات خود آقای واینز) بدون محاکمه بر آن به دار آویخته شده بودند.

   استیون البحاری ناشر «Blue» می‌گوید طراحی این کتاب بازتاب دهندهٔ محتوای آن است. در هر نوبت فقط ۱۰ کتاب چاپ می‌شود که قیمت هر کدام ۱۷ هزار دلار است. جلد همهٔ آن‌ها با دست نقاشی شده است، با الگویی الهام گرفته از لحاف‌های سنتی منطقهٔ جیز بند آلاباما، جایی که مارتین لو‌تر کینگ جونیور در آستانهٔ راهپیمایی سلما در سال ۱۹۶۵ سخنرانی کرد. هر کتاب یک صفحهٔ تین تایپ اورجینال دارد، و تمام برگه‌های ضخیم آن در ایالت ایندیانا و با استفاده از جین‌های دنیم (denim jeans) ریش ریش ساخته شده‌اند، که یک تهرنگ آبی بسیار کم‌جان به آنان می‌دهد. تورق صفحات «Blue» تورق تاریخی است که به ندرت بازگو شده، تاریخی که موسیقی امروز آمریکا تقریباً هر نت خود را مدیونش است.

   آقای دافی می‌گوید بسیاری از «بیگانگان سفیدپوست» مانند خودش، با فرهنگ‌های دیگر ملاقات داشته یا وقت گذرانده‌اند، اما به عقیدهٔ او وقتی به آثار آنان نگاه می‌کنیم «می‌توانیم چمدانی را که با خود آورده‌اند ببینیم» و گاهی احساس می‌کنیم حاصل کارشان به یک کاریکاتور می‌ماند. او می‌گوید شاید خودش هم رگه‌هایی از این خصلت را داشته باشد، اما از خطر آگاه است و می‌کوشد تا حد ممکن خود را از کارش حذف کند. دافی می‌گوید «چگونه به عنوان یک هنرمند می‌توانم نزد مردم این تجربه را گرامی بدارم، و حس و ادراکی از آنچه بدان می‌نگرم را به مردم برسانم؟ دلمشغولی‌ام در هنگام ملاقات با موزیسین‌ها این است.» 

پی‌نوشت:
​- 
 tintype: عکسی که با ساختن یک پوزتیو مستقیم بر یک ورق فلزی نازک خلق می‌شود. 

+ منبع