نوشتهای که در پی میخوانید، خلاصه سخنرانی من در مراسم اختتامیه هشتمین جشنواره آبرنگ است.
امروزه، پس از گذشت چندین سال از استوار شدن نهالی که با نام عکاسی دیجیتال، خوانده میشود، کمتر کسی شکی در مورد فلسفه وجودی پردازشها و ویرایشهای دیجیتال دارد. اما انحرافهایی در نوع استفاده و فهم اهمیت آن در فرآیند خلاقانه عکاسی وجود دارد. اینکه ویرایش و پیرایش عکس چه جایگاهی در این روند دارد و اینکه چه موانعی در این مسیر پیشروی عکاسان تازه کار در وادی دیجیتال است، موضوع این بحث میباشد.
به ترتیب منطقی، سه نقش را میتوان برای پردازش های دیجیتال برشمرد. یک، رفع عیوب عکس؛ دو، فرآیندهای استخراجی در پردازش عکس. و سوم، خلاقیت.
مورد یکم، به رفع عیوب ذاتی و یا اکتسابی عکسهای دیجیتال میپردازد. عیوب ذاتی، عیوبی هستند که در ذات تصاویر هستند و نمی توان با نوع عکاسی مانع آنها شد. اما برخی عیوب که ما آنها را اکتسابی مینامیم، بعلت اشکال در تکنیک عکاسی است. ارجح است که هر چقدر میتوان، باید این عیوب اکتسابی را کم کرد. این عیوب ذاتی و اکتسابی، مشتمل است بر اشکالات روشنایی و کنتراست، رنگ، شارپنس و …
مورد دوم، فرآیندهای استخراجی است. فایلهای دیجیتال بالذات دارای حجم وسیعی از اطلاعات هستند. چه فایلهای JPEG و چه فایلهای خام. این مساله را با قضیه محدود بودن "گستره دینامیکی" اشتباه نکنید. دوربینهای دیجیتال، حداقل در حال حاضر، نسبت به اعقاب غیردیجیتال خود، گستره دینامیکی کمتری دارند. اما نکته مهم این است که در همین گستره کمتر، به نسبت دوربینهای فیلمی، حجم اطلاعاتی وسیعتر و قابل دسترسیتری برای کاربر فراهم میکنند. اگر در دوربینهای فیلمی، بحث سیستم زونال ۱۰ منطقهای گستره تونال بود، الان در این ۱۰ منطقه، ۲۵۶ سطح مختلف قابل دسترسی برای کاربر وجود دارد. یعنی در هر منطقه زونال، حدود ۲۵ ناحیه روشنایی در فایلهای دیجیتال وجود دارد که تماما در اختیار کاربر است. به معنایی دیگر، این مناطق فقط شعاری! نیستند، بلکه کاربر میتواند به راحتی بر تمام شان کنترل داشته باشد و اطلاعاتش را استخراج نماید. این مساله علاوه بر فایلهای RAW که انعطاف پذیریشان بر همگان واضح است، در مورد فایلهای فشرده JPEG هم به درجاتی ( و حداقل بسیار بیش از آنچه که در تصور عموم است) وجود دارد.
اما ظاهر اولیه عکسهای دیجیتال، چیزی دیگر میگویند و اصلا بیانگر حقیقت فوق نیستند. در اکثر مواقع این ظاهر اولیه بسیار ناامید کننده و بی احساس است. این مساله بیشتر در خروجی دوربینهای پیشرفته تر، مشاهده میشود که در آنها پردازش کمتری در دوربین انجام میگردد. بنابراین، اگر ندانیم که با این حجم وسیع اطلاعات نهفته چگونه باید برخورد کنیم، حاصل فقط فایل های عکسی خواهد بود که اصلا و ابدا مورد پسند ما نخواهد بود و از سویی، ویرایش نامناسب این فایلها نیز علاوه بر تخریب اطلاعات ارزشمند، نمیتواند، عکس را قابل قبول نماید. پس در عکاسی دیجیتال با این مساله متناقض روبرو هستیم: از سویی خروجی اولیه دوربینها حاوی حجم زیادی از اطلاعات روشنایی و رنگ است و از سویی دیگر در نگاه اول، اصلا ظاهرشان نشانگر این صفت نیست. این را، چه عیب بدانیم و یا مزیت، در هر حال وظیفه ای را بر دوش عکاس خواهد گذاشت که خود باید آستین بالا بزند.
اما نقش سوم پردازشهای عکس، همانا فرآیندهای خلاقانه است. قبل از آن باید در مورد موانعی که پیش روی ما در این مسیر است، بگوییم و آن چیزی است که نامش را " دیجیتالیسم ناقص" گذاشته ام. همانگونه که از این نام برمیآید، گذار به عکاسی دیجیتال، حداقل برای خیل عظیمی از عکاسان، یک گذار کامل و نرمال نبوده است. از سویی برخی افراد اساسا روندهای پردازشی عکس را مزاحم دانسته و آنها را نفی میکنند. که در این مورد بسیار صحبت شده است و نیازی به تکرار نیست. از سویی دیگر، با یکسری اطلاعات ناقص و اشتباه روبرو می شوند که کلا آنها را از مسیر صحیح منحرف میکند؛ دنیای امروز، دنیای اطلاعات است. سایتهای مختلف اینترنتی، فرومها و منابع بسیاری که کسی صحت آنها را کنترل نمیکند. در واقع به همان نسبت که منابع اطلاعاتی وسیع شدهاند به همان نسبت هم میزان صحت علمی آنها بیشتر دچار چالش شده است. به این منابع، گفتهها و شایعات بسیاری که در افواه نیز وجود دارد را اضافه کنید. بسیاری افراد با گرفتن چند عکس خود را عالم دهر دانسته و شروع به فرضیه پردازی می کنند و نیز، سخنان بسیاری فروشندگان کالاهای عکاسی که در بسیاری موارد بویی از واقعیت نبردهاند: اینکه بتوان با دوربینهایی که دقت سنسور بالایی دارند، براحتی چاپهای بزرگ تهیه کرد، اینکه نتوان با دوربینهایی که دقت سنسور پایینتری دارند، چاپهای بزرگ تهیه کرد، اینکه بتوان عیوب اساسی عکس را با نرم افزار تصحیح کرد، اینکه با داشتن چند پلاگین یا دانستن چند فوت وفن نرم افزاری، بتوان در عکسها، معجزه کرد و اینکه با شرکت در یک کلاس نرمافزاری بتوان کل نیازهای عکاسی را مرتفع کرد و اینکه …
اما وجه سوم و خطرناک "دیجیتالیسم ناقص"، پیچیده کردن قضیه پردازش عکس است. اساسا آثار هنری حاصل فرآیندهای پیچیده، تکنیکهای مخفی و ترفندهای سری نیستند. چرا که این روش ها همگی باعث نوعی حواسپرتی وعدم تمرکز در هنرمند میگردند. چیزی که با فرآیند خلاقیت هنری کم و بیش در تضاد است. عدم تمرکز هنرمند بر کارش مانع خواهد شد که او بتواند بخوبی احساسش و قصدش را در عکس، به نمایش بگذارد. نرمافزارهای پیچیده، منوها و دستورات مختلف، روشهایی که از منابع مختلف، آموخته است بدون اینکه دارای یک مسیر هدفمند باشد، همه و همه باعث این پیچیدگی مضر خواهد شد. تا آنجا که حتی تمرکز موقع عکاسی را نیز تحت تاثیر خود قرار خواهد داد. همچنین این پیچیدگی بیهوده کار، باعث خواهد شد که هنرمند وقت بیشتری را پشت کامپیوتر بگذارند و آن را صرف کارهایی نماید که تاثیری در برآیند کلی و نتیجه کارش ندارد. این مشکل خود میتواند معضلی به عنوان " فایلهای بیش از حد ویرایش شده" را نیز به دنبال داشته باشد.
راه حل این مشکل، آموختن روش صحیح و هدفمند در پردازش و یاری جستن از آن برای ادامه مسیر خلاقه عکاسی است.
در بحث خلاقیت در پردازش عکس، بایستی اشارهای داشته باشیم به رویکرد Taking image در برابر Making image . لازم به تاکید است که در این بحث، اساسا هدفمان عکسهایی نیست که برخی در عکس بودنشان شک داشته باشند، بلکه عکسهایی را هدف خود قرار میدهیم که همگان در عکس بودن آن اتفاق نظر دارند و عکس های مونتاژی و گرافیکی، مد نظرمان نیست.
هدف هر عکاس از گرفتن هر عکس، در بسیاری موارد انتقال یک احساس یا یک تفکر به بیننده است. عکاس برای رسیدن به این هدف، سعی میکند در موقع عکاسی از تکنیکهای مختلفی استفاده کند. مثلا رویکرد کاهشی موقع ترکیب بندی برای تاکید بر موضوع خاص. و یا نوردهی طولانی یا فلو بودن عکس و تکنیکهای متنوع دیگر. تمام اینها برای آن است که عکس خود سخن بگوید و نیازی به توضیح عکاس نداشته باشد. ادامه این مسیر، می تواند در مرحله پردازش و ویرایش عکس به کمال خود برسد. و اتفاقا تاریکخانه دیجیتال در این زمینه و بخاطر کنترل زیادی که در اختیار هنرمند قرار میدهد، یک معجزه در عکاسی هنری محسوب میشود. چون بخوبی میتواند منتقل کننده احساس و قصد عکاس به بیننده باشد که خود یکی از معیارهای مهم موفقیت یک عکس به شمار میرود. پس میتوان گفت که این سیر، به صورت " قصد – اجرا – پردازش" از قبل از عکس گرفتن شروع شده، با عکاسی ادامه یافته و با پردازش به اوج خود میرسد.
اما پردازش عکس در این سیر خلاقانه چه جایگاهی دارد و روش صحیح آن کدام است.
برای موفقیت در آنچه که خلاقیت در تاریکخانه دیجیتال، مینامیم، باید یک مسیر هدفمند را طی کنیم. این مسیر هم بیانگر مراحل کلی کار است و هم میگوید که چگونه به دام "دیجیتالیسم ناقص" و پیچیدگیهای آن نیفتیم. این مسیر هدفمند شامل مراحل زیر است، مراحلی که در ابتدا اساسا نیازی به نرمافزار نیز ندارند:
دیدن:
مرحله مهم اولیه در پردازش خلاق، دیدن است. دیدن و نه نگاه کردن. شناختن عکس. گوشکردن به صداهای عکس. این نوع دیدن، خود راهنمای مراحل آتی کارتان خواهد بود، بدون اینکه در دام مشکلات بیفتید. دیدن در مرحله اول، شناخت عیوب عکس است. در این مرحله باید عکس را از لحاظ مشکلات مختلف ذاتی و اکتسابی معاینه کنیم. بدانیم که هر عکسی، نیاز به چه اصلاحی دارد. این مساله باعث می شود که نرم افزار به ما دیکته نکند که چه باید بکنیم: آیا روشنایی عکس مشکل دارد؟ آیا رنگ عکس مشکلی دارد؟. نکته مهم این است که چشم ما باید تصمیم بگیرد که چه اصلاحی برای عکس لازم است. مثلا هیستوگرام روشنایی نباید معیار مطلق تصمیم گیری در مورد اصلاح روشنایی باشد، چرا که در بسیاری موارد، درست برخلاف راهنمایی او، باید روشنایی عکس را تغییر دهیم. و یا در مواردی دیگر، صرف وجود ته رنگ، نباید عیبی برای عکس شمرده شود.
بعد از این مرحله، دیدن در یک سطح بالاتر لازم است. در مورد هر عکس باید این سوالات را پاسخ دهیم: چرا این عکس را گرفتم؟ چه احساسی در مورد این عکس دارم؟ کدام یک در برگیرنده پیام اصلی عکس است: نور، رنگ، جزئیات،…؟ چگونه می توان عکس را در یک جمله توصیف کرد؟ چه عناصر اضافی در عکس وجود دارد و چطور میتوان اثر آنها کمرنگ کرد؟ چشم چه حرکتی در عکس میکند؟
مغز انسان در ناحیه کورتکس بینایی، تمایل به رنگها، نورها، جزئیات و ترکیببندی درست دارد. و اصلا این قوانین ترکیب بندی نیز از همین تمایلات مغزی انسان سرچشمه گرفته است. هدف ما از دیدن عکس این است که به درستی نقاط قوت و عناصر اصلی حامل احساس عکس را بشناسیم و سپس در مرحله پردازش، بر آنها تاکید کنیم. واضح است که این فرآیند کاملا وابسته به نوع عکس و درست دیدن دارد ولی ضامن موفقیت عکس نیز خواهد بود. به همین علت نیز، بهترین پردازش خلاقانه آن خواهد بود که ضمن رفع عیوب عکس، بدون ایجاد عناصر مزاحم و جلب توجه کننده، در بیننده لذتی از باب دیدن ایجاد نماید و ناقل پیام و احساس عکاس باشد.
با توضیحات فوق مشخص می شود که دیدن درست عکس بسیار مهم است و راهنمای بقیه مراحل. پس از همین امروز درست دیدن را تمرین کنید. چه در مورد عکسهای خود و چه بقیه عکسها. در نمایشگاههای عکس شرکت کنید و عکسهای بزرگ را با دقت وحوصله ببینید و در مورد هر یک، به سوالاتی که در فوق ذکر شد، پاسخ دهید و آنها را یادداشت کنید. مطمئن باشید که پس ازمدتی تمرین، هم بهتر عکس میگیرید و هم خلاقانهتر ویرایش میکنید.
در اینجا ذکر یک نکته بسیار اهمیت دارد: هر چند پردازش عکس ابزار مهم و موثری برای خلاقیت و انتقال احساس و منظور عکاس است ، اما نباید فراموش کرد که احساس اصلی و منظور غایی، در همان لحظه عکس گرفتن نهفته است و پردازش عکس در واقع ابزاری است برای شکل دادن به آن احساس. پس نباید فکر کنیم که بازی با پیکسلها، جای خالی آن احساس، آن قصد و آن لحظه پر خواهد شد.
بعد از دیدن، هنوز برای شیرجه زدن در دریای نرمافزار زود است و کارهایی دیگری نیز لازم است. در این مرحله باید عکسها را انتخاب کرد. انتخاب عکس بسیار مهم است، در این مرحله تصمیم خواهید گرفت که چه عکس هایی ارزش کار دارند وبا چه رویکردی باید اصلاح شوند. چرا که دو فرآیند پردازشی داریم: کمی و کیفی. در فرآیند کمی، تعداد زیادی عکس را به صورت گروهی پردازش میکنیم و در نوع کیفی، روی یک یا چند عکس محدود، ساعتها، روزها و حتی هفته ها میتوان کار کرد. در این مرحله شایسته است که علاوه بر دیدن عکسها در مانیتور، آنها را به صورت کنتکت شیت های چاپی هم ببینیم. اتکاء صرف به مانیتور نیز مشکل زا است: اولا به دلیل خاصیت مانیتورهای امروزی، عکس ها را بسیار خوش آب و رنگ خواهیم دید و ممکن است عکسهای بیارزشی، جزء انتخاب های ما قرار گیرد. و از سوی دیگر، از عکسهای با ارزشی چشم بپوشیم که فقط در مانیتور و شرایط خاص پیکسلی اش، عیبدار دیده میشوند. مثال معروفش دیدن نویز در بزرگنماییهایی ۱۰۰ درصد تصویر و توقعات شارپنسی بیجا است.
پس از طی این مراحل اولیه و مهم باید وارد فرآیند ویرایشی و پردازشی شویم. که ترتیب انجام مراحل آن اهمیتی بسیار دارد. این مراحل مشتمل است بر:
– مرحله آماده سازی
– مرحله ویرایشهای کلی
– مرحله ویرایشهای ناحیهای
– مرحله ویرایشهای خلاق
– مرحله تهیه خروجی و چاپ
در مرحله آماده سازی، حذف نویز و dust، اصلاح پرسپکتیو، کراپ و شارپ سازی خاص Capture انجام میشود. در مرحله ویرایشهای کلی، اصلاحات کلی نور و رنگ و کنتراست در کل تصویر و در مرحله ویرایشهای ناحیه ای بر حسب نیاز بایستی ویرایشهای خاصی از لحاظ تونال، رنگ و جزئیات در نواحی خاص عکس انجام شود. در مرحله ویرایشهای خلاق با توجه به تصمیم که در مرحله دیدن عکس گرفته اید باید بر اساس مواردی که ذکر شد، به ویرایش تصویر پرداخت تا عکس را به هدف خود نزدیک تر کرد. و در نهایت، مرحله تهیه خروجی است که نیازمند ویرایشهای خاص خود است.
یکی از نکتههای مهم این روند که معمولا فراموش می شود، داشتن Master file است. انجام مراحل فوق بر فایل عکس اولیه، باعث خواهد شد که شما در نهایت یک فایل با چندین لایه و چندین ماسک، هر یک با opacityهای خاص و Blending Mode های مختلف داشته باشید. چنین فایلی در نهایت Master file شماست و نباید آن را از دست بدهید. بلکه باید به همان صورت چند لایه وبا اضافه کردن پسوندی به نام فایل اصلیاش، ذخیره نمایید. حفظ این فایل فواید مهمی در روند خلاقانه شما خواهد داشت: اولا به تدریج که در پردازش تصویر مجرب تر شوید، می توانید هر زمان، دوباره برگردید و ویرایشها را تغییر دهید و پردازشهای جدید را به سرعت و سهولت بر روی آن فایل اعمال کنید. ثانیا هر زمانی که نیاز به خروجی خاصی با شرایط خاص داشتید، به آسانی لایهها را یکی کرده و با پردازش مورد نظر، خروجی خاص را تهیه میکنید. مثلا برای وب، برای چاپ رنگی یا سیاه و سفید و یا چاپ افست کتاب. ثالثا این Maste file اگر به صورت هوشمند از فایل RAW شما تهیه شده باشد، حتی میتوان با حفظ همه این لایهها، به فایل اصلی RAW برگشت و پردازشی در آن سطح بر فایل اعمال نمود. مشخص است که چنین گنجی را نباید از دست داد. مانند نتهای موسیقی می ماند که توسط دوربین تولید شده و شما باید در تاریکخانه دیجیتال، آنرا بنوازید و موسیقیهای خاص تولید کنید.
در پایان، باید به دو سوال که مکررا پرسیده میشود، پاسخ دهیم. اول آنکه آیا میتوان پردازش عکس را خود انجام ندهیم و به کسی که در این کار تبحر دارد، بسپاریم؟ پاسخ به این سوال بسته به نوع عکاسی شما متفاوت است. در عکاسی های مستند و خبری این کار امکان دارد. اما آنجا که صحبت انتقال احساس و قصد عکاس در عکاسیهای هنری به میان میاید، کار کمی مشکل خواهد شد. در این موارد، همانطور که در فوق هم ذکر شد، خود عکاس مناسبترین شخص برای این فرآیند خواهد بود.
سوال دوم این است که چگونه باید پردازش تصویر را بیاموزیم؟ مشخص است که یادگیری نرمافزار در این زمینه لازم است اما باید این یادگیری، با تاکید برجنبههای عکاسی باشد. سپس این آموختهها را باید بر حسب زمینه کاری و شخصی گسترش داد و نباید انتظار داشت که صرف شرکت در یک کلاس، نیازهای آموزشی کامل خواهد شد. بلکه آموزش و تمرین دائمی لازم است.
در این بحث سعی کردیم که به پردازش تصویر نگاهی دیگر داشته باشیم و برخی جنبههای مهم و فراموش شده آن را، مقابل شما قرار دهیم. این طرز نگاه به پردازش تصویر میتواند برای علاقمندان جدی عکاسی و حرفهای ها مفید باشد و روندکاری آنها را ارتقاء دهد.
نعما م.روشن- شهریور ۸۷
مطلب خیلی جالبی بود. تاکنون از این وجه به پردازش عکس فکر نکرده بودم.
البته باید اشاره ای هم به طرز نوشتار متن بکنم که در بین مطالب منتشر شده در سایتهای ایرانی، هنوز پیشرو است.
با سپاس از جنابعلی
از تمامی متن حاضر حس صمیمیت و یاری رسانی احساس میشود که جای تقدیر و تشکر بشیار دارد، بنده تمامی مقالات جنابعالی و در کل، سایت معظم عکاسی را با اشتیاق مطالعه میکنم و هیچ فرصتی را برای بهره گرفتن از آنها از دست نمی دهم!
پایدار و پاینده باشید.
به گمان من شما بخش روشن فکری سایت عکاسی هستید! این را از روی وبلاگ و مقالات شما دریافت کرده ام.
قلم تان مستدام باد
و ممنون!
طبق معمول از مطالب بدیع وآموزنده شما استفاده کردم.
باآرزوی توفیق برای جنابعالی منتظر مطالب جدید از شما هستیم.
آقای دکتر سلام
پیشنهاد شما برای تبدیل نگاتیوهای قدیمی به دیجیتال چیه؟
میدونید که انجام این کار با اسکنهای خانگی خیلی وقت گیره. آیا جایی را برای انجام این کار خدماتی سراغ دارید؟
و یا اسکنری حرفهای در این رابطه میتوانید معرفی نمایید؟
با سپاس فراوان
سلام
دکتر روشن عزیز , مثل همیشه بسیار مفید و کامل .
بسیار استفاده بردم .
موفق باشید
یا حق